شاهنشاهان پهلوی

شاهنشاهان پهلوی

دوشنبه، فروردین ۰۱، ۱۳۹۰

جشن نوروز 2570 شاهنشاهی




دوستان ، سروران ، هم میهنان گرامی و ایران پرستان راستین با درود فراوان !

پیشاپیش که در آستانه فرگشت (حلول) سال نو میباشیم ، فرارسیدن نوروز سال ۲۵۷۰ شاهنشاهی ، برابر با ۲۷۱۹ میترایی ، برابر با ۷۰۳۳ آریایی میترایی را به همه شما نازنینان و خانواده‌های ارجمندتان خجسته بادا و فرخنده باش میگویم ، باشد که به یاری اهورا مزدای توانای ایران زمین و امشاسپندان پاکش و همه ایزدان همراهش ، بار دیگر فر ایزدی ، فر پادشاهی و فر ایرانی را در سرزمین جاویدمان گواه باشیم ، و باشد که این فرهای سه گانه دیگر هیچ‌گاه مام میهن و مردم ایران زمین ما را رها نکند و همواره با ما باشند ، که همراهی آنان همواره ما را در برابر همه دشواری‌ها و دشمنان ایران زمین پیروزمند و آسیب ناپذیر خواهد کرد .

هم میهنان گرامیم ، فروهر‌های پاک امشاسپندان و ایزدان و اهورا مزدا را همواره یاد کنیم و به آوای بلند و از ژرفای دل‌ ، در هر زمان و جایگاهی‌ که هستیم برای یاری ، فرا بخوانیمشان ، ایدون بادا !

یکشنبه، اسفند ۲۹، ۱۳۸۹

29 اسپند روز ملی نفت ایران


پس از کلاه بزرگی که روباه کبیر , توسط خیانت کاران بالفطره طماع و بیگانه پرست و مرد ابلهی بنام مظفرالدین شاه و رشوه ای چند هزار لیره ای بر سر ملت ایران گذارد, قرار دادی بنام ویلیام ناکس دارسی وایران بست که در ظاهر شخصی که قرار داد را با مظفرالدین شاه امضاء کرد , خود را نماینده تاجری استرالیایی بنام دارسی معرفی کرد اما در واقع یکی از کارگذاران دولت انگلیس بود که آوازه وجود نفت را در ایران و پیش از آنکه در هر نقطه دیگری در خاورمیانه باشد شنیده بود و ایران قجری هم که در خواب نکبت و فلاکت بود, اصلا نمیدانستند نفت چیست , در حالی که بارها در شاهنامه گفته شده و حتی اسکندر گجسته هم وقتی به ایران آمد از وجود این آب آتش گیر با خبر شد و یکی از سربازانش را واداشت تا خود را به آن آب, آلوده کند و سپس برای اطمینان از راستی خبر , او را آتش زد.


نکبت و نادانی در همه امور , کشور را در خود بلعیده بود. متن قرار داد آنچنان تحقیر آمیز بود که هیچ ایرانی ای بجز همان خائنین و آن ابله بالفطره (مظفرالدین شاه ), نمیتوانست ببیند و دم بر نیاورد.تمام سالهای حکومت او و محمد علیشاه و احمد شاه و تا شش سال نخستین دوران پادشاهی رضا شاه , خوردند و چاپیدند و هیچ چیز هم از همان شانزده درصد ظاهری هم به ایران ندادندو هرچه که دولت مردان رضا شاه تلاش کردند که انگلیس ها را به فسخ قرار داد و نوشتن قرارداد جدید وادارند, نتوانستند که روباه را به تله بیاندازند.مردم از تلاش های دولت باخبر شده بودند و بی صبرانه از دولت میخواستند که به انگلیس فشار بیاورد. روزنامه های بسیاری مانند شفق سرخ به سردبیری علی دشتی هم با نوشتن متنها و نوشته های آتشین , مردم را به شور و هیجان وامیداشتند.به هر اندازه که دولت برای لغو آن قرار داد خفت بار تلاش کرد , انگلیس به اتکای قرار داد شش میخه ای که توسط خائنین به ایران نوشته شده بود , حتی حاضر به یکقدم عقب نشینی نشد.


تا آنکه هیئت دولت با درماندگی و بیچارگی خبر شکستشان در مذاکرات لغو قرار داد را به رضا شاه دادند و رضا شاه که همیشه در آرزوی پیروزی ملت ایران در برابر بیگانگان , بخصوص انگلیس ها بود , نتوانست این را برتابد و در حالی که از خشم به خود میپیچید برگه های قرار داد را به میان آتش بخاری پرتاب کرد و نابود کرد.دولت انگلیس که همیشه طرف قرار داد را یک تاجر استرالیایی معرفی میکرد, خود را مدافع منافع اتباع خود معرفی کرد و با توجه به قدرت سیاسی آنروزش , پس از پیروزی در جنگ جهانی اول, و زیر نگین داشتن نیمی از جهان, شکایاتی را در جوامع جهانی مطرح کرد که از همان نخست به پیروزی خود مطمئن بود. اما با همه ان قدرت سیاسی, در بسیاری از مفاد قرار داد عقب نشینی کرد و از جمله ملزم شدنش به پرداخت سود های بدست آمده از فروش نفت به طور ثابت و بدون توجه به حساب سازی های زیان و تقلب های مالی . محدود شدن اکتشافات و بهره برداری اش از نفت , فقط در خوزستان, در حالی که در قرار داد دارسی همه ایران در اختیار انگلیس بود. و اجبار در بکار گیری ایرانیان در بخش های فنی و اداری و آموزش ایرانیان در صنعت نفت و فرستادن جوانان ما به کشورهایی که دارای دانشکده های نفت داشتند.


در حالی که در قرار داد نفتی دارسی, ایرانیان فقط به عنوان عمله میبایستی بکار گرفته شوند و حتی اجازه ورود به محوطه مهندسین و تکنیسین ها و کارمندان را نداشتند و در جلوی در وروودی آن بخش ها در کمال اهانت و تحقیر , تابلویی گذاشته بودند که بر آن این جمله به دو زبان انگلیسی و فارسی نوشته شده بود ( وروود سگ و ایرانی به این محوطه ممنوع است).قرار داد جدید , آنقدر با قرار داد پیشین متفاوت بود که میشد گفت هیچ شباهتی به متن دارسی نداشت. چندین بار انگلیس از پرداخت سهم سود ایران به بهانه تنگدستی و نبودن بودجه و ضرر و زیان ,طفره رفت اما اینبار نمیتوانست در مقابل رضا شاه , آن حیله ها را پیش برد . وقتی بدهی انگلیس از زمان پرداختش گذشت, رضا شاه سفیر انگلیس را فراخواند و به او التیماتوم داد و سفیر , هرچه صغرا کبرا چید , رضا شاه نپذیرفت و عاقبت مجبور شد پنج میلیون لیره بدهی دولتش را به ایران پرداخت کند , اما این پرداخت را بسادگی برگذار نکرد, بلکه رضا شاه را با این جمله تهدید به انتقام کرد و گفت: البته اعلیحضرت میدانند که ما در وضعیت بد اقتصادی هستیم و پرداخت این مبلغ ضربه مهلکی به اقتصاد انگلیس وارد میکند و دولت انگلیس هرگز این عمل اعلیحضرت را فراموش نخواهد کرد)............وقتی متفقین به سبب خیانت هایی که از طرف بعضی از دولت مردان , از جمله احمد متین دفتری , بهانه کافی برای حمله به ایران را یافتند و از شمال و جنوب وارد ایران شدند و رئیس ستاد ارتش هم بدون اطلاع رضا شاه , ارتش را مرخص کرد و عملا ایران بی دفاع کامل شد


نخستین کاری که انگلیس های فاتح کردند , بازداشت رضا شاه و تبعیدش به جزیره موریس و ژوهانسبورگ و افریقای جنوبی بود .پس از آنکه دولت های بیگانه بر ایران مسلط شدند, هرکدام به دنبال نفت های مناطق مختلف ایران به تکاپو افتادند و به دولت های ایران فشار آوردند که با آنها نیز قرار داد نفتی ببندد. روسها قرار داد نفت شمال را مطالبه میکردند و آمریکایی ها هم نفت شرق ایران در نواحی بلوچستانرا.نمایندگان مجلس , بدلخواه روس و انگلیس انتخاب میشدند و بدون صلاحدید آن دو دولت هیچ کس نمیتوانست نماینده مجلس شود . شرکت نفت آرامکو آمریکا قرار داد بسیار منصفانه ای را با عربستان سعودی منعقد کرده بود و این مسئله , انگلیس را بوحشت انداخته بود.شراکت آمریکا و عربستان بر پایه پنجاه در صد برای آمریکا و پنجاه در صد برای عربستان بود که تفاوت از زمین تا آسمان با قرار داد دارسی که 84% دارسی و 16% ایران داشت. نمایندگان مجلس بنا بر ضرورت های وابستگیهایشان , هر از گاهی از مجلس چهاردهم به بعد, سخن از ملی کردن نفت میگفتند.تا آنکه سپهبد حاجعلی رزم آرا نخست وزیر وقت ایران , سخن از قرار داد آرامکو و عربستان را در مجلس شانزدهم پیش کشید و خواستار تصویب طرح نفتی ای شد که منافع ایران رابه ناگهان به ارقام باورنکردنی از سود فروش نفت میرساند و اگر مجلس طرح رزم آرا را تصویب میکرد , آنگاه انگلیس مجبور به قبول معاهده جدیدی با تقسیم پنجاه در صد او و پنجاه درصد ایران میشد.اما چنین نشد.


رزم آرا توسط گروه فدائیان اسلام که به رهبری طلبه ای بنام نواب صفوی که مدتی کارمند شرکت نفت در آبادان بود و پس از آن به نجف رفته و طلبه شده و به سرعت به ایران برگشته بود , اداره میشد در تاریخ (((((شانزدهم اسفند ماه 1329 )))) ترور شد و منافع پنجاه % پنجاه % به خاک سپرده شد و در همان مجلس شانزدهم, از قاتل رزم آرا تجلیل به عمل آمد و حتی آقای محمد مصدق در سخنرانی خود گفتند که این مرگ حق رزم آرا بود چون او مفسد فی الارض بود. روز بعد از ترور رزم آرا یعنی (((17 اسفند 1329 ))) , ماده واحده ملی شدن صنعت نفت ایران , توسط یکی از نمایندگان اکثریت مجلس ((آقای سید ضیاء طباطبایی )) در راهرو مجلس , بدست آقای محمد مصدق رسید که شامل 9 ماده بود که هفت تای آنرا آقای جمال امامی نوشته بود و دو تای دیگر هم توسط خود آقای مصدق به آن افزوده شد و ایشان هم آنرا در پای تریبون مجلس مطرح کردند. درست هشت روز بعد از ترور رزم آرا در مسجد سپهسالار , در تاریخ (((24 اسفند 1329 ))) ماده واحده ملی شدن صنعت نفت ایران, بلا فاصله توسط اکثریت قریب به اتفاق مجلس و با سرعت خارق العاده تصویب شد و چون نام این طرح ملی شدن بود و از دیر باز آرزوی همه ایرانیان بود و فارغ از دانستن راز های پشت پرده , در تاریخ ((29 اسفند 1329 )) به مجلس سنا رفت و در آنجا هم به تصویب سنا رسید و به حضور شاه رفت و بیدرنگ به توشیح همایونی رسید و به این ترتیب طرح ملی شدن نفت توسط سه مرجع عالی قانونگذاری , یعنی (((مجلس شورای ملی ))) , (((مجلس سنا))) و((( شخص شاه )))تصویب و قانونی گردید. ---------اما -----که عشق آسان نمود اول , ولی افتاد مشکلها .ء


استاد عباس پناهی

سه‌شنبه، اسفند ۲۴، ۱۳۸۹

خشم گاه آتش, چهارشنبه سوری


جشن چهارشنبه سوری به همراه ديگر آيين آن با گوناگوني و زیبایي بسيار و آواز و ترانه های شادی بخش و بزم و پایکوبی در همه‌ی شهرپ‌های (ساتراپ‌های، ايالات) ايران بزرگ برگزار می‌شود.
ريشه واژه:
چهار شنبه سوری از دو واژه "چهارشنبه" پايان سال و واژه "سوری" كه همان "سوريك" پهلوي و به مانی (معنی) سرخ است ساخته شده است و روي هم رفته به مانی چهارشنبه‌ سرخ است.
پيشينه و سرچشمه:
به باور نيكان ما يا زرتشتيان، در پنج روز مانده به پايان سال فروهر مردگان براي سركشي بازماندگان خود به زمين فرود می آيند و در پايان شب سال كه پايان جشن گاهان بارهمسپهمديم است، بر روي بام رفته و فانوسی به لبه بام خود می گذاشتند كه تا بامداد روشن است. سپيده دم بر روی بام می رفتند و آتش افروزی آغاز مي شد كه با نوای اوستا در هم مي آميخت. اين آيين با دميدن نخستين رخش خور پايان می پذيرفت و نوروز آغاز می شد. گويا آيين آتش افروزی شب جشن چهارشنبه سوری از آتش افروزی زرتشتيان يا ايرانيان باستان در شب پايان سال سرچشمه گرفته شده است پَن (ولی) آيين آن با آيين شب پايان سال بسيار ديگرگون است.
چرا چهارشنبه پاياني سال؟

ديدگاه های گونگون درباره برگزيدن شب چهارشنبه برای اين آيين:

در ايران باستان خريد نوروزي همچو آينه، كوزه و اسپند را از چهارشنبه بازار فراهم مي‌كردند. بازار در اين شب چراغانی و زيور بسته و سرشار از هيجان و شادمانی بود و خريد هر كدام هم آيين ويژه اي را نويد می داد. شايد جشن شب چهارشنبه سرچشمه از چهارشنبه بازار دارد.

نخستین و کهن ‌ترین نسكی (کتابی) که در آن نام چنین آتش ‌افروزی آورده شده است، "تاریخ بخارا" نوشته ابوبکر محمد بن جعفر نرشخی است، ولی در آن نامی از زمان برگزاری جشن آورده نشده است، ولي گزاره "هنوز سال تمام نشده بود" و نیز "شب سوری" آمده است.

دومین نوشتار کهن که نام جشن چارشنبه ‌سوری را مي آورد، شاهنامه فردوسی در سرگذشت سردار دلير ايران، بهرام چوبینه است. ولي چرا چهارشنبه؟

بشد چارشنبه هم از بامداد بدان باغ که امروز باشیم شاد
ز جیهون همی آتش افروختند زمین و هوا را همی سوختند

برگزاری آيين جشن چهارشنبه سوري:

پسين (غروب) بوته‌ها را به شمار سه یا هفت کوپه آتش می‌افروزند و از رويش مي‌پرند.

آيين چهارشنبه سوری تنها به آتش افروزی بسنده نمی شود، خانه تکانی پیش از چهارشنبه سوری، خریدن آیینه و کوزه نو، خرید اسپند دانه، چراغانی، فراهم كردن و خوردن آجیل هفت مغز، کوزه شکستن، شگون (فال) گوش ایستادن، شگون (فال) کوزه، ریختن آب به گوشه و کنار خانه، به بيابان رفتن در روز چهارشنبه سوری، تخم مرغ شکستن، شال اندازی، كفچه (قاشق) زنی، گره گشایی از بخت دختران با بستن كوپله (قفل) به گردن، نشستن روی چرخ کوزه گری، شکستن گردو، گفتن آرزوها به آب روان، فریاد زدن خواسته ها در چاه كهن، ياري خواستن از "چهارشنبه خاتون"، رنگ کردن خانه با گِل هایی به رنگ آبی و زرد، پختن آش ویژه چهارشنبه سوری و...

گزیده ای از آيين نام برده شده:

آجيل چهارشنبه سوری:

آجیل چهارشنبه سوری از هفت مغز و ميوه خشكك {پسته، بادام، سنجد، كشمش، گردو، برگه هلو، انجير}، به نماد هفت امشاسپندان درست شده و آن را در سفره چهارشنبه سوری می گذارند تا همه خانواده برای شگون و تندرستی از آن بخورند.

کوزه شکستن:

درون کوزه کهنه سال پیشین كمي آب مي ريزند و آنرا از بالای بام به زمین می اندازند زیرا می گويند که فروهرها از کوزه نو دیدن خواهند کرد و آب پاشيده شده، نشان روشنايی در خانه است. در زمان ساسانیان به جای آب، سترهايي (سکه هایی) را درون کوزه می انداختند و آن را از پشت بام به زمین پرتاب می کردند براي اينكه روزی و فزوني برای آنان فرستاده شود.



كفچه (قاشق) زنی:

آيين كفچه زنی كم و بيش در همه سرزمین های ایران بزرگ برگزار می شود. بدین گونه است که مردم و گاهي کودکان کاسه و كفچه را به هم کوبیده و در پشت در پنهان می شوند و خاوند (صاحبخانه) تخم مرغ یا پيشكشي درون کاسه می گذارد. كفچه زنان چه مرد چه زن بيشتر خود را با چادر می پوشانند.

كفچه زنی نماد پذيرايی از فروهر‌ها است زيرا كه كفچه و كاسه مسين نشانه‌ خوراك و خوردن بود. ايرانيان باستان برای فروهر‌ها بر بام خانه خوراك هاي گوناگون مي‌گذاشتند تا از اين ميهمانان تازه رسيده‌ آسمانی پذيرايی كنند و چون فروهر‌ها پنهان و نمي توان ديدشان، كسانی هم كه برای كفچه زنی مي‌رفتند، كوشش مي‌كردند روی بپوشانند و ناشناس بمانند و چون خوراك و آجيل را ويژه فروهر مي‌دانستند و دريافتشان را همايون مي‌پنداشتند.

شال اندازی:

در آيين شال اندازی جوانان از روی بام خانه همسايگان و خويشان يا نامزدشان، شال خود را از روی روزنه‌ هيمه سوز (شومينه) پایین می کنند و خاوند يا دختران در گوشه آن شال شیرینی و تخمه می پیچند.



شگون (فال) گوش:

آيين شگون گوش بيشتر براي كسانی است كه آرزويی دارند، مانند دختران دم بخت يا زنان در آرزوی فرزند. آنها سر چهار راهی كه نماد گذار از دشواري ها بود مي‌ايستادند و كليدی را كه نماد گشايش بود، زير پا مي‌گذاشتند و آرزويي مي‌كردند و به گوش مي‌ايستادند و گفت و گوی نخستين رهگذر را پاسخ به آرزوي خود مي‌دانستند. بدرستي آنها از فروهر‌ها مي‌خواستند كه گره كارشان را با كليدی كه زير پا داشتند، بگشايند.



چهل رشته:

در بدخشان و اپاختر افغانستان دختران موی سر خود را به چهل رشته بخش مي كنند و آن را می بافند و در ته رشته موها تـَرکه باريكي می بندند تا همه چهل رشته به چينش در کنار یکدیگر جاي گیرند و هنگام پریدن از روی آتش می گویند "به روی فرخندت گردم، زردی مرا گیر و سرخی ات را بده". در برخي از ده هاي درواز بدخشان از شب تا بامداد برگرد آتش می نشینند و پايكوبي می كنند.

جشن چهارشنبه سوری فرخنده باد.

ايدون باد.

زادروز شاهنشاه ایران نوین


امروز 24 اسپند زادروز کهرمان ایران نوین, رضا شاه بزرگ است؛ همچون یک ایرانی که به کشورم مهر می ورزم و دلباختگی اش در دلم فروزان است در برابر این کهرمان سر فراز ایران نوین کلاه از سر بر می دارم و در برابرش در والایی ادب خم می شوم و به روان پاکش درود می فرستم.


چهارشنبه، اسفند ۱۸، ۱۳۸۹

موسوی دستاورد همسود آمریکا و اسراایل





بزدل های هوادار موسوی کدام گوری هستند که تا همین چند روز پیش عربده کشی میکرده اند که موسوی زندانی است؟!
ای خاک بر سر شما که با این که رهبرتان و نزدیکانش هم به شما دروغ میگویند و شما ساده دل و بزدل هستید تا دیروز خودشان را تکه پاره میکرده اند اکنون که دیده اند سرشان کلاه رفته است در برابر موسوی آرنگ سر میدهند!, حماقت و بی خردی تا کی؟