شاهنشاهان پهلوی

شاهنشاهان پهلوی

پنجشنبه، بهمن ۰۶، ۱۳۹۰

انقلاب سپید شاهنشاه و مردم




ششم بهمن ماه 
روز انقلاب سپید ، انقلاب شاه و مردم
چهل و نه سال پیش ، شاه و مردم میخواستند یک خانه تکانی تاریخی در ایران انجام دهند و سیاهی های اجتماعی حاکم بر فرهنگ و آیین های ایرانی را از کشور بزدایند و با روندی تند ، شروع به پیشروی کردند آنچنانکه هیچ سابقه ای در جهان ، همانند آن ثبت نگردیده بود.اما تخم و ترکه قجر ها و آخوند ها سوگند خورده بودند که به هر قیمتی حتی به قیمت بدبختی ملت ، جلو پیشرفت مردم را بگیرند تا انتقام برباد رفتن سلطه قجر بر ایران را گرفته باشند و عاقبت از سادگی و بی خبری مردم استفاده کردند و به کمک دولت های سلطه گر، سیاهی را بر روشنایی چیره ساختند. 


مطمئناء انقلاب سفید یکی از شجاعانه ترین حرکتهای محمد رضا پهلوی بوده است که با پشتیبانی اکثریت مردم ایران در یک رفراندوم عمومی به نتیجه رسید چه بسا وی میدانست که با این حرکت دشمنان بسیاری از صاحبان ثروت وقدرت ومنبر در مقابل وی صف کشیده و از هیچ دسیسه ای برای انتقام جویی صرف نظر نخواهند کرد


تقسیم اراضی مهمترین حرکت به سوی رفاه ملی بود که از مخالفان سرسخت آن اول صاحبان املاک وشازدگان ومنصوبان به قدرت بودند که عمری را پدر در پسر به کسب درامد های مالی زیاد حاصل دسترنج فقرا عادت کرده بودند


دسته دوم مراجع وآخوندهای مقیم حوزه بودند که گروه اول به خاطر مصادره املاک به اصطلاح موقوفی سخت خشمگین و گروه دوم که از تتمه خمس و ذکات ملاکان و خوانین بی بهره میماندند نیز سخت آزرده خاطر گشتند.


حرکت مهم بعدی دادن حق رای به زنان بود که تا ان زمان به عنوان کنیز وخادم منزل از انها یاد میشد برابری حقوق زن ومرد در زمانی که اهالی مکتب بر روی منبرها از زنان فقط به عنوان وسیله کامجویی ولذت یاد میکردند حرکتی بس شجاعانه بود که اگر ان زمان انجام نمیگرفت چه بسا که تا کنون نیز زنها در گوشه مطبخ زندانی بودند.


پایه گذاری دادگستری نوین به همت مرحوم داورحرکتی دیگر بود که ایران را از شر قوانین مرتجع و وحشیانه اسلامی رها ساخته وبا قوانین انسانی وبشر دوستانه آشنا ساخت (چه بسا که دوباره به آن دام گرفتار شدیم)این مساله نیز چیزی نبود که به مذاق اقایان علما خوش بیاید.


ایجاد سپاههای دانش وبهداشت نیز از دیگر دستاوردهای انقلاب سفید بود که در نهایت تمدن ومدنیت را به سوی روستاهای کوچک روانه میکرد.
نتیجه طولانی مدت انقلاب سفید شاه ومردم

واینگونه روحانیتی که تا چندی پیش دعا گوی سلامت ردای شاهی بود به رهبری خمینی وپشتیبانی قدرتهای به وحشت افتاده غربی به بزرگترین دشمن خونی اعلا حضرتین بدل گشت که با فریب ملت" ایران را به ورطه نابودی بکشاند.

چهارشنبه، بهمن ۰۵، ۱۳۹۰

آخوند, عامل فساد


به امید روز و لحظه ایکه این صحنه را در سراسر ایران و برای همیشه شاهد باشیم تا دیگر کسی بفکر این لباس رذالت و خیانت از هر نوعش نباشد و ایکاش سینه چاکان این دجالان کمی خرد پیدا کنند و دست از حمایت این جانوران تازی بردارند.
تا آخوند در ایران وجود دارد و تا نسل این حرامیان نابود نشود ایران هرگز آزاد نخواهد شد.

بخشایش رضا شاه بزرگ


از خاطرات شادروان استاد دکتر همایونفر,

رضا شاه در بازدید از بلدیه ( شهرداری )و در جمع پرسنل رو به داور نمود و چنین فرمود,

من از سه چیز هرگز نمیگذرم و هرگز نمیبخشم و به شدت مجازات میکنم,

خیانت به کشور و ملت چه از همکاری با اجنبی و چه با گرانفروشی و یا دروغ و رشوه,

خرافه پرستی یا دخیل بستن به این امامانی که هرگز وجود نداشتند و مشتی بیگانه و یا رجوع به آخوند تن پرور,

تملق و چاپلوسی در هر مقامی که باشد اول هم از خانواده خودم چون برایم هرگز قابل قبول نیست مشتی برای منافع خودشان با تملق حق دیگران را پایمال کنند و این سه مورد از دشمن برای من خطرناک ترست پس با صداقت و وجدان آسوده بکارتان برسید و از هیچکس ترسی نداشته باشید,

و این مرد بزرگ حقیقتا از عجایب روزگار ما بود.

سه‌شنبه، بهمن ۰۴، ۱۳۹۰

شاهنشاه ایران, پدر مردم


دوران خوش و آسایش و آرامش ملت ایران دورانی که پادشاه و ملکه ایران در میان ملت و با ملت بوده و اکثرا ناشناس میان مردم جهت آگاهی از مشکلاتشان و دورانیکه پادشاه و ملکه ایران فارغ از هرگونه چاپلوسی و تملغ پذیری در دور افتاده ترین روستاها با ملتش و در کنارشان و
بر رو زمین به درد دلهایشان گوش میدادند و هرگز نیازی به محافظ نداشتند زیرا خود را از ملت جدا نمیدانستند و بدون هیچگونه تشریفات و هرگز کلامی از مذهب در دربار شاهنشاهی جای نداشت و هیچگونه تداخل در امور کشور چه توسط پادشاه چه ملکه ایران وجود نداشت و هرگز حصاری در اطراف پادشاه نبود ,
و براستی چه زود روزهای خوشبختی ملت سپری شد,
یاد پادشاه و ملکه زیبای ایران همواره جاودانه باد.

دوشنبه، بهمن ۰۳، ۱۳۹۰

کدام را ارج بنهیم؟



چونکه ما تاریخمان برباد رفت هستی و فرهنگمان بر خاک رفت, کاوه و آرش همانجا خاک شد, پهلوان کشورم عباس شد!, جای کورش را علی آمد گرفت!, کل آن آتشکده اتش گرفت ,رستم و سهرابها گم می کنیم, تازی ناموس خود بت می کنیم ,نقش رستم ,تخت جمشید ,خاک شد کربلا و کاظمین آباد شد (رسم زرتشت را اگر دانی که چیست): عید ما جشن غدیر و فطر نیست .
ای هم میهنان جملگی تلاش کنیم سنت اعراب خاکستر کنیم.

یکشنبه، بهمن ۰۲، ۱۳۹۰

هویدا وسیزده سال نخست وزیری


حالا معنی این حرف امیر عباس هویدا رو که در دادگاه ازش سوال شد که در این 13 سال که نخست وزیر بودی چه غلطی کردی ، رو میشه فهمید که یک خودکار بیک از جیب کتش در اورد و گفت : در ابتدای دوران نخست وزیری من ، قیمت این خودکار ۵ ریال بود و تا پایان آن که 13 سال طول کشید 5 ریال باقی ماند ...
اما خیلی ها بهش خندیدند و معنی حرفش رو نفهمیدند و ...

امروزه احمدی نژاد جایگزین شادروان هویدا است
در این چند سال که ریاست کرده اند توانسته است دلار سکه مواد خوراکی و تورم را نگه دارد؟
اون بی ناموس هایی که به هویدا دشنام و ناسزا میگویند کجان که این فلاکتی مردم رو ببینند؟

جمعه، دی ۳۰، ۱۳۹۰

جهود در نقاب کمونیزم


مکتب کمونیزم از همان آغاز کار ساخته و پرداخته یهودیان بود. در هر کجای دنیا شعبه‌ای از این حزب آغاز بکار کرد، سران آن معمولان مستقیماً آموزش دیده و جیره خوار یهودیان بودند. تقریبا تمام سران شوروی و کشورهای بلوک شرق نیز یهودی بودند، از سران حزبی گرفته تا ارتشیان.
 حزب‌های سوسیالیستی افراطی نیز صد البته شامل همین توضیحات بوده و هستند.
برای نمونه پُل پُت یکی‌ از بزرگترین جنایتکاران تاریخ بشریّت که در طول تنها ۳ سال یک چهارم جمعیت کامبوج را قتل عام کرد، در پاریس و توسط یهودیان آموزش داده شد. دیکتاتوری سیاه یهودیان در اروپای شرقی‌ یک پاک سازی اصولی این نقاط بود و در طی‌ آن بسیاری از نخبه‌ها و افراد اصیل این کشور‌ها اعدام و حذف فیزیکی‌ شدند. در همان حالی‌ که مردم جهان سرگرم جنگی خیالی میان شوروی و آمریکا بودند، جنگ حقیقی‌ در اروپای شرقی‌ در حال وقوع بود.
لازم به یاد آوری میباشد که شوروی به عنوان یکی‌ از مهمترین اعضای سازمان ملل متّحد مابین سالهای ۱۹۴۵-۱۹۹۰ میلادی بارها فرماندهی نیروهای مسلح این سازمان را بر عهده داشت و این فرماندهان و ژنرال‌های روس! همگی‌ یهودی بودند. روی هم رفته آن عنصری که خود را پشت نام روس یا کمونیست پنهان کرد و اهداف خود را پیش برد، کس دیگری جز عنصر یهودی نبود


شاید شما خوانندگان مخالف این مسئله باشید و بگویید نمیشود این انگ را به کل جهودها در سراسر جهان نسبت داد 
در اینکه در میان یهودیان نیز اشخاص نیک‌ و درستکاری یافت شده و میشوند شکی نیست.
 از سوی دیگر من به شخصه بر این باور هستم که جدا از چند بیچاره فلک زده که از قافله روزگار عقب افتاده اند، اکثر یهودیان جهان در پیروزی‌های این قوم ذینفع و نتیجتاً شریک جرم هستند. اگر برای نمونه کتاب‌های مامور اسبق موساد ویکتور استروفسکی را خوانده باشید، میدانید که یهودیان و موساد در سراسر جهان انواع و اقسام ماموران را دارند. از کماندوهای موساد گرفته تا سایان. سایان همان مأموران خوابیده هستند که ممکن است در تمام عمر خود تنها یک مأموریت کوچک برای قوم خود انجام دهند. از سوی دیگر بر کسی‌ پوشیده نیست که هم اکنون یهودیان در سراسر جهان (از قزاقستان خبری ندارم و منظور من دنیای متمدن میباشد) مورد لطف و توجه حضرات همکیش و همخون خود قرار میگیرند.
اگر یک فرد یهودی حتی اهل سیاست هم نباشد به سیاست کشانیده میشود. این من نیستم که همه یهودیان را با یک چوب میزند. این خود یهودیان هستند که اکثرا در راستای برنامه‌های پیران خود گام برمیدارند. حال هر کس به نوبه خود. من و شما میتوانیم وجود چنین اتصال ناگسستنی میان اعضای این قوم را نفی کرده، سر خود را همچو کبک در برف کنیم. در حقیقت قضایا اما چیزی تغییر نخواهد کرد. تمام جهانیان میتوانند با آسیاب‌ها بجنگند و سیاستمدار بیاورند و ببرند، میتوانند نشست‌های آنچنانی برگزار کنند و همه در خواب خرگوشی خود از جامعه بشریّت شعر بسرایند. این قوم اما راه خود را از جامعه بشریّت جدا کرده است. این امر در این چند دهه اتفاق نیفتاده و پیشینه طولانی‌ دارد.
 من ردّ پای این قوم را در سراسر تاریخ بشریّت یافته ام. چه در آتش سوزی روم که بر گردن نرو گذارده شد، چه در قتل عام سران قبایل ژرمن در زمان کارل بزرگ. چه در همین جریان پوریم که اخیرا اسلامیون نیز مطرح کرده اند و ما دیگر اجازه نداریم نامی‌ از آن ببریم. البته گذشته‌ها گذشته و اگر به همانجا ختم شده بود، ما هم زیاد متّه به خشخاش نمیگذاشتیم. اما مشکل اینجاست که این حضرات مردم جهان را حیوان پنداشته اند و با آنها مانند گله‌ای گوسفند رفتار میکنند، خون آنها را میمکند و با هزار دوز و کلک خود را از تیر خشم مردمان پنهان میکنند. مساله اینجاست که مردم جهان یکبار به آنها که از خطر یهودیان سخن می‌گفتند گوش فرا ندادند و امروز میبینیم که چه نتایجی حاصل ما شده است.
هر کس که بخواهد میتواند مستقیم یا غیر مستقیم به خدمت این قوم در آید. حتی اگر با کوچک کردن جنایات آنها باشد، باز هم کم خدمتی نیست. در پایان این را نیز گفته باشم شهباز جان. شما این مارهای هفت خط و پلید را نشناخته اید. حتی همان اشخاصی‌ که با شما از نزدیک آشنا شده و در رویتان لبخند زده اند و خود را دوست نشان داده اند.


مشکل بیشتر مردم این است که نمیتوانند باور کنند که چنین موجودات پلیدی اصولاً میتوانند وجود داشته باشند. شما نگران یهودیان نباشید. برای نمونه شما یک مو از سر بدبخت‌ترین یهودی دنیا کم کنید تا ببینید چگونه تیم ویژه موساد فردای همان روز درب خانه شما را میزند و مردانی در پیش روی شما ظاهر خواهند شد که از دیدنشان قبض روح شوید. همه اینها را من از نزدیک تجربه کرده‌ام و شعر و ترانه نیست. من خود از نزدیک دست دراز یهودیان را احساس کرده‌ام و یاران نزدیک من به تیر آنها گرفتار شده اند.
در پایان دوباره تکرار می‌کنم که هر شخص یهودی به صرف یهودی بودن مجرم نیست، اما مورد سو ظنّ است. چون ما میدانیم که یهودیان بهم متصل بوده، با هم همکاری میکنند. البته هنگامی که کار به جاهای باریک برسد هیچ کس نمی‌تواند ضمانت بدهد که تر و خشک با هم نسوزند. بی‌ پرده سخن می‌گویم: وظیفه من بیدار کردن غیر یهودیان است و نه حفاظت از جان آن شمار اندک از یهودیان که راه خود را از تبار خود جدا نموده اند. منظور شما را کاملا درک می‌کنم. اما من به شخصه کماکان از واژهً یهودی استفاده خواهم کرد، زیرا از دیدگاه من مشکل ما تنها عده کمی صهیونیست نیستند و بکارگیری واژهً صهیونیست ممکن است که این شبهه را ایجاد کند که اکثر یهودیان بیگناهند. نه خیر. از نظر من اینچنین نیست. ما با یک قوم بسیار قوم گرا و نژاد پرست سر و کار داریم که حتی میان خودشان نیز درجه‌های مختلف اشرافیت و پاکی و اصالت قائل هستند و از همین روی است که برخی‌ از آنها برای جان دیگران آنچنان ارزشی قائل نیستند.
سخن کوتاه می‌کنم اما این را نیز گفته باشم که دشمن اصلی‌ یهودیان نیستند، بلکه طرز فکر یهودی است که هم اکنون در بسیاری از غیر یهودیان نیز یافت میشود. همان شیاطینی که در این قوم حلول کردند هم اکنون از طریق آنها در میان مردمان جهان تکثیر شده اند و از همین روی است که در نهایت ما انسان‌ها که هیچ نیستیم جز یک ظرف خاکی برای نیروهای فرازمینی، راه گریزی از این رویارویی بزرگ نخواهیم داشت. صلح زیباست. اما اول عدالت آنگاه صلح.
منظور و هدف من نابود کردن یهودیان نیست، آنچه من میخواهم جلوگیری از ویروسی است که طرز فکر و روش زندگی‌ آنها میباشد و به دیگران نیز سرایت کرده است. من با نیرنگ و دزدی و برده داری مخالفم. به همین دلیل هم هست که با یهودیان مخالفم. هرگاه یهودیان در مورد جنایات خود دهان باز کردند و از پوست برّه بیرون آمدند میتوانیم مذاکره کنیم. هرگاه از سرکوب و ایجاد جنگ و به زندان انداختن مخالفین دست برداشتند می‌توان مذاکره کرد. اما نه. آنها مرگ و نابودی من و امثال مرا از پیش برنامه ریزی کرده اند و من نیز تا پای جان با آنها خواهم جنگید. اگر همین امروز هم نیست و نابود شوم با لبخندی بر لب می‌میرم چون میدانم که در این همین یک دهه گذشته شمار بسیاری را از حقایق آگاه کرده و بجان این بزهکاران پلید انداخته ام. پس درود بر هر آن کس که بی‌تفاوت از کنار این توطئه بزرگ گذر نمیکند.

چهارشنبه، دی ۲۸، ۱۳۹۰

میراث شاهنشاه


میراث شاهنشاه آریامهر(ایران پدر) به ایران!


 ميخواهيم يك نتيجه گيري بكنيم. محمدرضا شاه، ميراثي را كه از خود به جا گذاشت و ايران را ترك گرفت با زبان آمار و ارقام است و نه با شعار و گردنشقي و فحاشي. آنچه بيشتر ملموس و دريافتني است، رشد اقتصادي، صنعتي، اجتماعي، سياسي، و فرهنگي ايران در زمان 25 سال آخر حكومت محمدرضا شاه، 25 سال آخر حكومت از قیام ملی‌، 28 مرداد 32 تا بهمن 57؛ نه تنها با 32 سال عمر حكومت جمهوري اسلامي ايران قابل مقايسه نيست بلكه با 250 سال حكومتهاي پيش از پادشاهان پهلوي، يعني رضاشاه، و قاجار نيز قابل مقايسه نيست. اينها بايد روزي در تاريخ نوشته شوند و ما ياد بگيريم؛ ياد بگيريم تا تاريخ را بخوانيم، برويم اصل قضيه را دريابيم. اينها حقيقت زبان آمار هستند نه شعار>* در سال 1332 يعني پايان حكومت مصدق، مجموع دانشجوياني كه در مدارس عالي ايران تحصيل ميكردند، از مرز 10 هزار تن نميگذشت؛ اما در سال 1357 تنها 12 ميليون ديپلمه در بين 35 ميليون نفر جمعيت ايران وجود داشت.

* در سال 1332 درآمد سرانهء ايرانيان كمتر از 80 دلار بود، در حالي در سال 1357 به رقم 2450 دلار رسيده بود؛ يعني 30 برابر در عرض 25 سال افزايش يافت.

* در سال 1332 هر ريال، واحد پول ايران، چيزي كمتر از چند سنت آمريكا نبود، در حالي كه در سال 1357، هر 65 ريال ايران با يك دلار آمريكا معاوضه ميشد و واحد پولي ايران، يكي از 7 واحد پولي معتبر جهان به شمار ميرفت.

* در سال 1332 درآمد ايران از محل فروش هر بشكه نفت، فقط 33 سنت بود! در حالي كه در سال 1357 با لغو قراردادهاي كنسرسيوم از سوي شاه، هر بشكهء نفت تا 37 دلار فروخته ميشد. (توجه كنيد 37 دلار در سال 1978 چه ارزش فوقالعادهاي داشته است) * در سال 1332 ميزان دخائر ارزي و پشتوانهء ايران، بدهي چند هزار شيلينگي و پوندي بود كه مصدق از دولتهاي خارجي وام گرفته بود تا براي پرداخت حقوق نظاميها، كارمندان و كارگران به كار گرفته شود؛ اما در سال 1357 ايران بيش از 23 ميليارد دلار ذخيرهء ارزي در نزد كشورهاي خارجي و بانك بينالملل داشت.

* در سال 1332 چيزي به نام «شركت ملي نفت ايران» وجود نداشت، كار استخراج و پالايش نفت ايران را كارگران تركيه، انگلستان و چند كشور ديگر انجام ميدادند؛ در حالي كه در سال 1357 شركت ملي نفت ايران، سومين شركت بينالمللي نفت جهان به شمار ميرفت كه علاوه بر كار توليد و استخراج نفت در ايران، پالايشگاهي در افريقاي جنوبي و ديگر نقاط جهان احداث كرده بود؛ الآن ما حتا پالايشگاه براي بنزين مصرفي داخل ايران نداريم. * در سال 1332 مجموع هواپيماهاي نظامي و غيرنظامي ايران، از مرز 150 فروند نميگذشت و اساسن مدتها بود كه نيروي دريايي ايران، رمقي براي گرفتن چند شكارچي كوسه در خليج پارس را هم نداشت؛ اما در سال 1357 ارتش ايران، پنجمين ارتش غيراتمي جهان بود و به شكرانهء پاسداري فرماندهان نيروي دريايي شاهنشاهي، ايران ژاندارم خليج پارس ناميده ميشد و هيچ كشور و شيخنشين خليج پارس، جرأت آنكه خليج پارس را خليج عربي بنامند، نداشتند. در سال 1357 نیروی هوایی ایران، بیش از 450 جنگندهء پیشرفته در اختیار داشت و از 5000 خلبان بسیار ماهر، بهره می برد. اينها كه گوشهء اندكي از سازندگي نمايان در دوران قبل از 1357 است، بايد دانست و دانسته شود كه چگونه به تصور غلط مصدقيها و تودهايها و کمونیستها و مجاهدین، محمدرضا شاه را عامل يك كودتاي ضدايراني مينامند؛ و همه جا ميگويند و مينويسند كه شاه توسط سازمان سيا و انگلستان به سلطنت برگشت. محمدرضا شاه توانست اين همه براي سازندگي ايران تلاش كند، ولي در همين دورهء 25 سالهء پس از 28 مرداد 32 تا 57، براي دهها كشور ديگر كه تحت سلطهء همان آمريكا و انگليس بودند، چنين سازندگي و پيشرفتي ابدن وجود نداشت. توجه شود كه تنها ايران بود كه از يك كودتاي آمريكايي به زعم مصدقيها و جبههء مليها، تا به اين اندازه از ترقي و پيشرفت بهرهمند شده بود. بيشرمي و دشمني هم حدي دارد.

سه‌شنبه، دی ۲۷، ۱۳۹۰

فرهادی و گلدن گلوب



جایزه گلدن گلوب به اصغر آقا (Golden Globe) شما رو به یاد اونروزهای 75-76 که میخواستند ممد هفت رنگ( شید خندان محمد خاتمی آخوند بیسواد ) رو به مشهوریت برسانند و مرتبا به فیلمهای دوزاری جمهوری اسلامی در جشنواره ها جایزه میدانند ، نمی اندازد؟!

دوشنبه، دی ۲۶، ۱۳۹۰

بیست و ششم دی ماه, یادآور مصیبت بزرگ


بیست و ششم دیماه ، یاد آور یک مصیبت بزرگ ملیست. روزی که
تلاش پنجاه ساله شیاطین برای بدنام کردن و بیرون راندن دو ابر مرد میهنپرست ، از دلهای مردم ایران ، به ثمر نشست و محمد رضا شاه نیز همچون پدر میهنپرستش رضا شاه بزرگ، ایران را با چشمانی اشکبار برای سفری بی بازگشت ترک نمود . اینک که پرده ها بر افتاده و چشمها به آن دروغهای بزرگ باز شده و نفرین و ناله مردم داغدار میهن از در و دیوار بر سر مسببین این فاجعه باریدن گرفته و دیگر شیاطین ملی و مذهبی و لامذهبی، نمیتوانند بگویند( آن پدر و پسر ، مملکت را ویران کردند و قبرستانها را آباد)، دست به ترفند خطر ناک دیگری زده اند 
این روز ها که همه متوجه خدمات بیشمار میهنی آن دو ابر مرد شده اند ، شیاطین برای منحرف کردن ذهن مردم از سمت سر چشمه اصلی آنهمه کارهای عمرانی و آبادانی ، شروع به پرونده سازی جعلی برای هر یک از آن خدمات بزرگ کرده اند. ------مثلاً برای آنکه به مردم القا کنند که دانشگاه تهران را رضا شاه نساخته ، آنرا منتسب میکنند به دکتر حسابی و از قول پسر آخوند خزعلی داستانی جعلی ساخته و می پراکنند. برای آنکه کشف حجاب که کاری بسیار خطیر بود را بی ارزش کنند ، میگویند ، اینکار قبلا در افغانستان شده بود..------برای آنکه راه آهن را بی ارزش کنند ، گاه میگویند برای تسهیل کار متفقین ، اینکار را کرده و گاهی میگویند ماشین دودی ناصرالدین شاه سر آغاز راه آهن بود.... برای آنکه در گیری های حق طلبانه رضا شاه را در برابر انگلیس ها برای احقاق حق نفت ایران وارونه جلوه دهند ، میگویند ، مصدق نفت را ملی کرد. برای آنکه نیروی در یایی را از کار های رضا شاه منفک کنند ، میگویند ، ناصرالدین شاه این کار را کرد. ایجاد ارتش نوین را به عباس میرزا و امیر کبیر نسبت میدهند. سد سازی را از ابتکارات آن مهندس متخصص آفتابه قلمداد میکنند و چند روز پیش هم در صدا و سیمای جمهوری اسلامی برای آنکه ثبت احوال و اسناد کشور را از رضا شاه مبرا کنند ، یک مردک خیکی ذالذالکی را آورده بودند و با او به عنوان جشن صدمین سالگرد تاسیس ثبت سجل و احوال و اسناد ،مصاحبه میکردند

بهوش باشیم و بیدار دشمن کارکشته و باهوش است و اگر دیر بجنبیم ، این افتخارات دوران پهلوی را هم به نام این و آن مصادره میکنند و کار ِآگاه سازی سخت تر خواهد شد
برخی میگویند ای کاش شاهنشاه به آخوندها و مذهبشون باور نداشت
اما....
این اتفاقی که افتاد ، زاییده باور های شاه فقید نبود ، بلکه زاییده خیانت های بزرگ توده ای ها بود که با پولها و کمک های عظیمی که از طرف استالین و بعد از او خروشچف میرسید، بشدت تبلیغات ضد مذهبی به منظور بریدن پیوند جوانان از تار و پود همبستگی های ملی مینمودند وبا توجه به روحیات مردم ما که دلشان میخواهد بدون خواندن ، همه روشنفکرشان بدانند و در باره هرچیزی که چه بدانند و چه ندانند ، داد سخن دهند، بسیار هم موفقیت حاصل کرده بود و با آن میتینگ های بزرگی که بر پا میکرد ، هر روز گروه گروه جوانان عاشق روشنفکری مجانی را بخود جذب میکردو اگر شاه نمیجنبید و آخوند ها و مذهبیون را که قطب دیگر مخالف توده ای ها بودند تقویت نمیکرد ، ارتش سرخ خیلی زود ، باری دیگر به نام دعوت شده از طرف رفقای مسلکی ، وارد ایران میشد و اینبار ، تهدید آمریکا مبنی بر انفجار بمب اتمی سوم در مسکو هم کارساز نبود زیرا که خود شوروی هم به بمب اتمی دست یافته بود. و این چنین بود که شاه تنها همین یکراه را داشت که نیروی مذهبی را تقویت کند زیرا که از میهن پرستی مردم در طول سالهای اسلامی و بخصوص در دوران قاجار،چیزی باقی نمانده بود و کسی به فکر میهن نبود . یا جهان اسلام و یا جهان کمونیسم. اما در جهان اسلام در آنزمان کشوری که بتواند با نام اسلام وارد ایران شود وجود نداشت ، پس این راه به مراتب امن تر از رها کردن کمونیست ها بود. اگر بدون کمک مذهبی ها هم میخواست ریشه توده ای ها را بزند، و به آخوند ها هم سهمی ندهد ، آخوند ها و توده ای ها باهم میساختند و همانطور که در واقعه سی تیر شاهد بودیم، آخوند ها و توده ای ها برای ضربه زدن به شاه و قوام السلطنه به کمک مصدق آمدند و او را به صدارت برگرداندند و دیدیم که در واقعه بیست و هشت مرداد ، وقتی مذهبی ها به کمک مصدق نیامدند ، آن قائله به سادگی فرو پاشید
عباس پناهی

یکشنبه، دی ۲۵، ۱۳۹۰

نمک نشناسی مردم ایران


ايرانی که ايران سازندگی وايران معنويت و بشر دوستی بود، بناگهان در سايه مذهب و خرافه گرایی چنان سرنگون شد که فقط با نا آگاهی و پشت به ميهن کردن ها ميسر می شد. افکار پليد ضد شاهنشاهی ايران که با طرح بيگانه به ويژه شرکت های نفتی تدارک شده بود به شاه دلرحمی که جز ايران و رفاه ملتش افکار ديگری در سر نداشت پيرايه ها بستند که نه حقيقت داشت و نه براستی می توانست معقول و درست باشد. سخنرانی شاهنشاه ايران در نوروز سال 1355 (2515) که در آن سال با تاريخ شاهنشاهی 2535 می بود ايراد شده است. به روزگار پهلوی که روزگار شکفتن است و خوان رستن 
به روزگار پهلوی که هرروزمان يک نوروز است 
به روزگارپهلوی که روشن است از دهانه مازندران تا دهانه خليج هميشه پارس
سخن نگوئيم از تاريکی ها که گفته اند سخن گستران اين سرزمين ياد شب در حسرت خورشيد شرط ادب نيست 
جمشيد خورشيد ايران بود، اهورامزدا روشنائی هارا به او سپرد
چندين هزاره در آتش دل سوختيم تا پيشاپيش عروسان انديشه انسان مشعل های هميشه روشن برافروختيم
ما فرزندان ايران و مشعلدار تمدن انسانيم 
ما آفريدگار تاريخيم ما ايرانيم 
ايران اين سرزمين هزاره های روشن، 
آنروز که خورشيد در آسمان ايران فرو می نشست 
آنروز که گلهای هميشه بهار ايران می پژمرد آنروز که يک ملت جز ياد گذشته ها چيزی بياد نداشت 
آنروز که خاموش بود تخت جمشيد و دشت مرغاب آنروز که در زير غبار اندوه بود شاهنشاه نامه سردار توس
آنروز که تنها مانده بودند سعدی هایمان، حافظ هايمان و فردوسی های اين سرزمين انديشه وخرد
آنروز که دلهای آشنا بيگانه بودند در سرزمين آشنائی ها 
آنروز که يک ملت در انتظار خورشيد بود
با نام تو ای شاهنشاه بزرگ با نام تو ای رضا شاه بزرگ، 
خورشيد ايران از درون آرزو های يک ملت برآمد
تو برآمدی و گفتی که نمی ميرد آن ملتی که کوروش ها در سينه دارد 
کوروش کيست آن داريوش 
کوروش کيست آن اردشير
کوروش کيست آن نوشيروان 
کوروش کيست آن يعقوب پسر ليث که زادگاهش سيستان است 
کوروش کيست آن شاه که برخاست از سرزمين زياريان، از سرزمين ديلميان، از پلاشت مازندران
او شاه شاهان رضا شاه فرزند ايران 
ايران اين سرزمين هزاره 
ايران اين سرزمين کوروش ها 
ايران اين سرزمين خورشيد 
ايران اين سرزمين آتش های هميشه روشن
اين سرزمين نور اين سرزمين راز، اين سرزمين خرد
به روزگار پهلوی که روزگار شکفتن است خوان رستن 
به روزگار آريامهر ايران زمين که هرروزمان يک نوروز است 
که روشن است خانه کارگر، که روشن است کاشانه روستائی 
که روشن است کاخ های سرافراز ايران از نياوران تا جزيره کيش
که روشن است از امواج خزر تا دهانه هرمز 
سخن نگوئيم از تاريکی ها، که گفته اند سخن گستران اين سرزمين ياد شب در حسرت خورشيد شرط ادب نيست 
دادار بزرگ به ما آن شايستگی بخشای که فرمان بريم به بايستگی دادگر ايران را، وپاس دارش در پرتو رحمتت ای دادگر آسمان ها
سرافراز ايران، و سنگر های سربازانمان پر گل باد 
نوروزمان پيروز و 
هرروزمان يک نوروز بزرگ ميداريم اين مرد بزرگ را.

شنبه، دی ۲۴، ۱۳۹۰

انیرانی را بشناسیم


یک: یهودیان سرگردان؛ فرماسیونری و گروه ایلومیناتی
دو: فخیمه زادگان انگلوساکسون؛ پرورندگان «سِرها» Sirs
سه: تازیان؛ مسلمانان مغز باخته و متعصب
چهار: کمونیست ها، مارکسیست های جهان وطن
پنج: کارتل های نفتی، جهانخواران مالی دنیا

ایرانی این را باید آویزه گوش هایش بکند: نه سیاه زنگی اشغالگر کاخ سفید، نه سرگوزی خوش نشسته در الیزه، نه پوتین و چکمه جا خوش کرده در کرملین ، و نه یم من یاهو - یهودی سرگردان در اورشلیم، هیچ کدام، یک سر سوزن دلشان نه تنها برای ایران و مردم و فرهنگ آن، بلکه حتا برای مردم خودشان هم، نسوخته و نمی سوزد.. همه معادله ها باید برای پاسداشت از سرمایه و گنج های باد آورده یهودیان و بانک جهانی باشد.

فریب شارلاطان بازی مُشتی فکل و کراواتی بیگانه که با ریشه ایران و ایرانیگری دشمنی ژنتیکی دارند، نخورید.
رامبدپارسی

جمعه، دی ۲۳، ۱۳۹۰

عرب و عجم, شمس خلخالی


با «شهر» عَرَب، بَحر عَرَب کار نداریم
با سال «قَمَر» ، ماه «رجب» کار نداریم
ما، گردش سال، از خط خورشید گرفتیم
با ظلمت و تاریکی شب، کار نداریم
شیر شُتُر و، روی عَرَب، چند توان دید
با چهره ی منحوس عَرَب، کار نداریم
بَستیم حساب و، طلب عالَم بالا
جز زاهد مکار طلب کار نداریم
ای زاهد نیرنگ و ریا، رو سَر خود گیر
در پیش تو، جز رنج و تَعَب، کار نداریم
هر شُهرت کاذب، همه، مُفت دگران باد
چون شیخ، به عنوان و لقب، کار نداریم
هر چند؛ که ما در پی گمگشته خویشیم
با بصره و، بغداد و، حَلَب کار نداریم
در دایره ی بی سببی، نقطه ی عطفیم
با علت و، اسباب و، سبب، کار نداریم
ما را، سر اندیشه سودای زمین نیست
بر روی زمین، جز به وَجَب، کار نداریم
ما طالب صلح ایم و، طرفدار حقیقت
با جنگ فلسطین جَلَب، کار نداریم
ما طبق سَنَد، ریشه در این خاک دواندیم
با آدم بی اصل و نسب، کار نداریم
هر جا نَبُوَد شعر و ادب، رو ننماییم
با مجلس عاری ز اَدَب، کار نداریم
تاج سر ما، سایه ارباب ریا نیست
با «هیچ»، به جز پرتو «رَب» کار نداریم
سَر در پی آن شادی دیرینهِ خویشم
جز چیدن اسبابِ طرب، کار نداریم
تا بوسه چند از لب پیمانه نگیریم
جز بوسه، بر آن غنچهِ لب، کار نداریم
بسیار لغات عَرَبی، وِرد زبان هاست
با این همه ما، جز به «عَنَب» کار نداریم
تا تلخی سکر آور «می» در دهن ماست
با مزهِ شیرین «رُطَب» کار نداریم
گفتی تو عجب؛ «شمس» که در باره اعراب
با این همه کشتار ، عجب کار نداریم!؟