درود بر شما متاسفانه از بس مردم با انديشه من آشنايي ندارن و از نظر اونا ماها منفور هستيم به خاطر همين اين حس نوشتن رو از من سلب ميكنن
در هر حال من بازم در تلاش هستم كه بيشتر به مردم ياد بدم و چهره خوبي از نازي ها نشان بدم و اين تنها راه رسيدن به اوج موفقيت است كه بسيار هم مهم است. خبرهاي دست اول رو بعد اين مطلب آموزشي به شما عزيزان خواهم گفت
مطلب امروز در مورد ليبراليسم است و اينكه چه ريشه اي داشته و چطوري است اماآزادیخواهی مجموعه ایی از خط مشی ها و روش هایی است که تاکیدش بر آزادی فردی است .
پیشینه لیبرالیسم : اگر به قبل از رنسانس باز گردیم به قرن 13 یعنی سال 1215 میلادی ، به قیام بارونها بر علیه شاه برمی خوریم که مجلس لرد ها را تاسیس کردند و فرمانی تحت نام " منشور بزرگ " به وجود آوردند . که اختیارات شاه را کاهش دادند . اما از نظر سیاسی اصل لیبرالیسم به اواخر و اوایل قرن 18 و 19 باز می گردد که در اروپا شکل گرفت . نظریات توماس هابز در مورد فردیت و فرد گرایی باعث رشد و نمو لیبرالیسم شد ، تاکید هابز بر این امر به معنای لیبرال بودن وی نیست . وی طرفدار قدرت مطلقه بوده است ولی لیبرالیست ها بر نظرات وی در مورد ارزش فرد بسیار تاکید کردند . مجموعه دیگری از نظریات آزادیخواهانه را در نظریات جان لاک شاهد هستیم .
پس در لیبرالسم فاکتورهایی وجود دارد که بر اهمیت فرد تاکید می کند و فرد گرایی را مورد توجه قرار می دهد .
اما تاکید بر فرد گرایی یعنی چه ؟ یعنی اینکه در آموزه لیبرالیسم فرد و حقوق او بر همه چیز مقدم است اگر دولتی باشد ، باید در خدمت حقوق و منافع فرد باشد . با این باور که فرد بهتر از دیگران حقوق خود را تشخیص می دهد . این آموزه بیان می دارد اگر همه در جامعه دنبال خیر باشند جامعه نیز به خیر خواهد رسید .
دولت ، مصلحان و متفکران حق ندارند برای افراد نسخه و دستور صادر کنند انسان توانایی شناخت خواسته های خود را دارد و فقط باید شرایطی فراهم شود که انسان به خواسته های خود جامه عمل بپوشاند .
ارزش مطلق آزادی : از آزادی به عنوان ارزش مطلق یاد می کنند . مراد از ارزش مطلق ارزشی است که فوق تمام ارزش ها باشد مثلا عدالت یک ارزش ژرف اجتماعی است . در اینجا به آزادی ارزش مطلق ابلاغ می شود که فوق بر عدالت قرار میگیرد پس آزادی را نباید فدای هیچ ارزش دیگری کرد آزادی فوق تمام ارزش هاست و آزادی فردی از همه بالاتر است .
انسان محوری : لیبرالیسم در این زمینه با برخی دیگر از مکاتب نظیر کمونیسم هم عقیده است . به همین دلیل در وضع قوانین ، ارائه خطوط اصلی سیاست ، اقتصاد و فرهنگ آنچه مهم است انسان و دیدگاه اوست.
لیبرالیسم کلاسیک : از این واژه به لیبرالیسم بورژوازی نیز یاد می کنند که به اقتصاد و سرمایه داری بازمی گردد . باید گفت بعد از سرنگونی نظام فئودالی که مرحله جدیدی در زندگی انسان ایجاد می شود . بورژوازی در اشرافیت زمین دار تجلی پیدا می کند که نخستین تجلی آنرا باید در برتری سلطه بورژوازی زمین دار انگلستان بر نهادهای سیاسی این کشور پس از سال 1688 دانست .
اصول کلی لیبرالیسم کلاسیک : محدود سازی حیطه دولت و قدرت حکومت به حفظ و حراست حقوق فردی ، آزادسازی تجارت ، مالکیت و نیروی کار از قیود سنتی ، بر اساس نگرش های لیبرالیسم بورژوازی هر گونه محدودیت سیاسی بر تجارت داخلی و خارجی باید ملغی شود و همچنین مالکیت ارضی از هر گونه قیود سیاسی فارغ گردد ، این بخش از لیبرالیسم محدود می شود به طبقه خاصی از جامعه . نظریات جدیدی نیز شکل می گیرد تحت عنوان حداقل دخالت دولت ، بازار آزاد و توزیع کالا ، نظریه دولت رفاه نیز در لیبرالیسم شکل می گیردکه نوعی تعادل در جامعه بوجود آمد. دولت رفاه تا حدودی در مقابل لیبرالیسم بورژوازی قرار می گیرد که به نقش دولت تاکید می کند .
لبرالیسم دموکراسی : حوزه دخالت دولت را به گونه ایی افزایش می دهد که ریشه تشکیل دولت رفاه با این نظریه مشخص می شود این نظر نیز بر اساس استدلال های الکسی دوتوکویل شکل می گیرد وی می گوید: " دموکراسی نباید محدود به بخشی از جامعه باشد ".
در انگلستان جان استوارت میل این نظریه را تکمیل می کند میل بر آن است که قوانین طبیعی و اقتصادی نمی تواند موجب توزیع عادلانه کالا گردد . میل نخستین کسی است که اندیشه مسئولیت اجتماعی و سیاسی دولت در نظام سرمایه داری را مطرح کرد به هر صورت چنین نظریاتی باعث شکل گیری رژیم های لیبرال دموکرات گردید که از آن به عنوان دولت رفاه نیز یاد میکنند .
لیبرالیسم نوین ( نئو لیبرالیسم ) :
بعنوان نظریه اقتصادی در واکنش به پیدایش ساختار دولت رفاه پس از جنگ جهانی دوم پدید آمد . با بروز بحران در اقتصاد دولت رفاه ، زمینه های فکری سیاست های اقتصادی و اجتماعی برخی بر ضد دولت رفاه شکل می گیرد از لحاظ اقتصادی لیبرالهای نو نظریات کینز که تاکید ویژه ایی بر دولت رفاه داشت را مورد توجه قرار می دهند . بدین صورت که نظر وی در مورد نقش دولت را به عنوان عامل نظیم اقتصادی مورد تردید قرار داده و بر رقابت آزاد تاکید می کنند.
پس لبیرالیسم نو چرخش عمده ایی در سیاست اقتصادی و نیز تفکر اقتصادی غرب بوده است . در اواخر دهه 70 سیاست های کینزی در کشور هایی نظیر انگلستان ، فرانسه ، آلمان ، آمریکا و استرالیا ارزش خود را از دست داد که در حقیقت می توان گفت : این واکنشی بود ، به بحرانی که در دهه 70 اقتصاد سرمایه داری غرب را در برگرفت . بحران اقتصاد سرمایه داری به ویژه اشباع سرمایه ، کاهش نرخ بهره ، سیاست کاهش هزینه هایی را در بر گرفت که در این میان منتقدان این دیدگاه می گویند زمانی شکوفایی اقتصادی بوجود می آید که در آن از دخالت دولت ها خبری نباشد .
اما خبرها: خبر اول اينكه سايت ناسكا(نايسيونال امپرياليست سوساليست كارگران ايران) دو بار متوالي هدف حمله و هك از طرف عواملي شدن كه نميگم خبر دوم اينكه اعتراض يكي از نويسنده هاي گرامي كه يكي از دوستان من هستن به مدير سايت ناسكا بود كه ايشان دليل اعتراض خود رو مبني بر عضو بودن ايشان در سايت ناسكا كردن و تكذيب كردن كه در اين سايت عضو هستن خبر سوم:چندي پيش يك دانشمند فرانسوي اصل به جرم نفي هولوكاست و گناهكار بودن نازي هاي آلمان هيتلري دستگير شده از جزئيات خبر اطلاعي ندارم
اين خبر ها تازگي به دست من رسيده بود و من نوشتم با تشكر
در مقاله بعدي سعي خواهم كرد به مكتب كمونيست و شاخه هاي آن بپردازم