من ایرانیم نژادم آریایی است الگوی من کوروش بزرگ است پادشاهان من داریوش بزرگ,مازیار,انوشیروان و یزدگرد سوم هستند آموزگاران من فردوسی,خیام،حافظ,سعدی و مولوی هستند نسک من شاهنامه است اندوه من قادسیه است کهرمانان من رستم فرخزاد و بابک خرمدین هستند بهشت من ایران است جشن من مهرگان و نوروز است فرهنگ و آیین من شیفتگی به میهن است, ایران پرستی اگر نژاد پرستی است من هم نژاد پرستم و نژاد پرست خواهم ماند
شاهنشاهان پهلوی
پنجشنبه، دی ۱۰، ۱۳۸۸
پنجشنبه، دی ۰۳، ۱۳۸۸
شبکه جرجیس
دوشنبه، آذر ۲۳، ۱۳۸۸
بیراهه رفتن سبز ها
جمعه، آبان ۲۲، ۱۳۸۸
اطلاعیه
پنجشنبه، آبان ۲۱، ۱۳۸۸
خبر:سربازاني كه هرگز به خانه بازنگشتند.
تابناك : در حالي كه شاهد پيشنهادهاي تأسف باري مبني بر حذف تاريخ نياكانمان و سلسلههاي پادشاهي ايران زمين از كتابهاي تاريخي هستيم، گروهي از پژوهشگران بينالمللي، با يكي از بزرگترين كشفيات تاريخي خود، سند ديگري بر حقانيت تاريخي و واقعيت هژموني قدرت تمدن باستاني ايران بزرگ بر سرزمينهاي وسيعي از جهان قديم صحه گذاردند.
به گزارش خبرنگار «تابناك» و به نقل از سايت «ام.اس.ان.بي.سي»، در اين اكتشاف، در كنار بقاياي اجساد سربازان تنومند، حجم بزرگي از تجهيزات نظامي از جمله سلاحهاي برنزي، دستبندهاي نقرهاي، گوشوارهها به همراه صدها استخوان در يك منطقه عظيم بياباني در منطقه صحرايي دور افتاده غرب مصر كشف شده كه بر پايه استنادات تاريخي، بقاياي سربازان ايراني كامبيز دوم، پادشاه هخامنشي ايران باستان ـ كه اعراب نام او را به كمبوجيه تغيير دادهاند ـ است. اين سربازان در 525 سال پيش از ميلاد مسيح بر اثر گرفتار شدن در يك توفان شن، زنده در زير لايههاي شن صحرا مدفون شده بودند.
در اين باره، «داريو دل بوفالو»، عضو تحقيقات دانشگاه «لچه» ايتاليا به كانل ديسكاوري آمريكا گفته است: نخستين نشانه براي اين موضوع را ميتوان در يادداشتهاي تاريخدان يوناني آقاي هرودت ديد.
اين كشف، يكي از معماهاي تاريخي را كه توسط هرودوت مورخ يوناني گزارش شده حل كرده است. هرودوت ـ 484-425 پيش از ميلاد ـ در كتاب تاريخ خود آورده است، كامبيز، فرزند كوروش، پنجاه هزار سرباز را از منطقه «تبس» به «سيوا» فرستاد تا با طرفداران ـ بتپرست ـ معبد آمون در مصر كه يكي از ساتراپها يا استانهاي ايران به شمار ميرفت ـ كه سر به شورش برداشته بودند ـ مقابله كند.
اين سربازان پس از هفت روز راهپيمايي در بيابان به منطقهاي ميرسند كه هماكنون با نام «الخرقه» شناخته ميشود و پس از آن بود كه سربازان ايراني ناپديد شدند و هيچ كس اثري از آنها نيافت.
هرودوت در تاريخ خود به بادهاي شديدي اشاره ميكند كه همزمان با حضور ايرانيان از سمت جنوب وزيدن گرفت و گردبادها و توفانهاي شن عظيم حاصل از آن سربازان ايراني را در بر گرفت.
اين گزارش ميافزايد: داستان گم شدن ارتش كامبيز ـ كمبوجيه ـ در يادها ناپديد شد و هيچ ردپايي از سربازن ايراني به دست نيامد تا اغلب دانشگاهيان آن را داستاني خيالي بپندارند.
اما اكنون دو دانشمند باستانشناس ايتاليايي ادعا ميكنند كه شواهد برجستهاي يافتهاند كه ارتش ايران در توفان شنها دفن شده است. دو برادر ايتاليايي به نامها «آنجلو» و «الفردو» كستيگليوني كه به خاطر كشف مشهور خود در بيست سال پيش در شهر تاريخي مصر، «شهر طلا»، معروفيت جهاني پيدا كرده بودند، ادعاي جديدي را مطرح كردهاند.
فيلم باستانشناسي كه در فستيوال «روورتو» نشان داده شده، بيانگر تحقيق سه ساله و همچنين پنج سال اعزام هيأت باستانشناسي به اين منطقه است. آنها در سال 1996 شروع به اين فعاليت كردند كه البته آنها آهنآلاتي را در نزديكي «سيوا» پيدا كردند و در حالي كه آنها روي منطقه كار ميكردند، اجساد و استخوانهاي انسانهاي را در يك گودال يافتند كه آنها اين گودال را يك پناهگاه طبيعي در نظر گرفتند؛ آن يك صخره به طول 114.8 فوت و 5.9 فوت عرض و 9.8 فوت عمق يافتند. از اين پناهگاههاي طبيعي زياد در صحرا يافت ميشود، اما اين يكي در آن منطقه تنها پناهگاه بوده است و اندازه آن براي پناه بردن و در امان ماندن از توفان شن مناسب است؛ اما فلزيابهاي يك باستان شناس مصري، تعدادي خنجر برنزي و چندين كمان پيدا كرد.
هرچند آنها ابزارآلات كمي پيدا كردند، اين ابزارآلات بسيار مهم بودند، چراكه آنها ابزار آلات ابتداي هخامنشيان بوده و عصر آنها به زمان كامبيز ـ كمبوجيه ـ برميگردد كه در يك منطقه نزديك سيوا در زير ماسهها به دست آمدهاند.
همچنين حدود يكچهارم مايل دورتر از پناهگاه تيم باستانشناسي نيز يك بازوبند نقرهاي پيدا شده و همچنين گوشآويز و چندين حلقه كه شبيه تكههاي گردنبند بودند. تجزيه و تحليل گوشوارها ـ البته بنا بر عكسهاي به دست آمده ـ نشان ميدهد كه آنها مطمئنا به دوران هخامنشيان تعلق داشتهاند. حلقههاي كروي كه از نقره ساخته شدهاند و يك آويز كوچك از نقره كه در پنج قرن پيش از ميلاد مسيح در تركيه به دست آمده است، مشابه همين آويز است. آنها همچنين گورهاي دست جمعي با هزاران استخوان سفيد پيدا كردهاند و ميگويند كه بقاياي لشكر كامبيز ـ كمبوجيه ـ نيز بايد در اين منطقه باشد.
با اين اوصاف جا دارد كه سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري به همراه باستان شناسان ايراني با تحقيقات و همكاري تنگاتنگ با دانشگاه «لچه» بتوانند به نحو احسن از اين كشفيات جديد براي بها گذاشتن به فرهنگ و تاريخ كشور، كارهاي لازم را براي همكاري دانشگاهي و فرستادن باستان شناسان ايراني به كشور مصر انجام دهند.
نقشه قلمرو ايران در دوره هخامنشيان ـ 500 سال پيش از ميلاد
اما در پايان، لازم به يادآوري است كه چند پيامد بياطلاعي عمدي و سهوي عامه مردم ايران و بسياري از دستاندر كاران فرهنگي كشور نسبت به فرهنگ، تاريخ و تمدن كهن ايران زمين را كه سبب شده حتي مسئولان متولي حفظ ميراث فرهنگي از پاسداشت ميراث گرانبار نياكانمان غافل بمانند، برشماريم:
1- از وجود خانه و زادگاه نظامي گنجوي در روستاي «تا» در تفرش، حتي بسياري از مسئولان ميراث فرهنگي و مردم منطقه آگاهي ندارند. اين گونه است كه مسئولاني كه در هفته گذشته، قول بازسازي آثار تاريخي دولت باكو در گنجه و ديگر نقاط آن سامان را (كه مدعي هستند نظامي گنجوي شاعر ملي آنها و نه ايرانيان است!) به آنان دادهاند، خانه نظامي در ايران را به عنوان يك اثر ارزشمند تاريخي كه به ويرانهاي تبديل شده، به حال خود رها كردهاند...
2- فراموش نكردهايم كه كوتاه زماني پس از كشف لوح سنگي حكاكي شده در جزيره خارك كه به عنوان سندي تاريخي از نام خليج فارس و حاكميت تاريخي ايرانيان بر اين منطقه به شمار ميرفت، دستهاي ناپاك ضد ايراني شبانه با پتك و تيشه به جان اين ميراث ارزشمند و سند تاريخي افتادند و آن را نابود كردند...
3- ايرانيان ميهن دوست فراموش نكردهاند كه مسئولان ميراث فرهنگي با تأكيد بر اين كه چون اشياي تاريخي ارزشمندي در غارهاي تاريخي تنگه بلاغي نزديك پاسارگاد پيدا نكردهاند(!) پس اين غارهاي هخامنشي (به زعم آنان) ارزشي نداشته و اين گونه بود كه مجوز ايجاد سد سيوند صادر شد كه علاوه بر زير آب بردن و نابود كردن غارهاي تاريخي تنگه بلاغي با آبگيري كامل سد ، در دراز مدت سبب آسيب تدريجي به پاسارگاد، مقبره كوروش، هم خواهد شد.
4- بنا بر گزارشها و عكسهاي ارسالي در هنگام بازسازي (!) مقبره كوروش در سال گذشته كه با صدمه به اين بناي ارزشمند همراه بود، استخوانهاي كشف شده در سقف بنا ـ كه به احتمال قوي بخشهايي از جسد كوروش بوده است ـ گفته ميشود به وسيله مسئولان و كارگران مرمت كار در سطل زباله دور ريخته
سهشنبه، مهر ۲۱، ۱۳۸۸
در مورد نشان فروهر بیشتر بدانیم
چهارشنبه، شهریور ۱۸، ۱۳۸۸
2 - دست راست نگاره به سوی آسمان دراز شده است که این اشاره به ستایش "دادار هستی اهورامزدا " خدای ایرانیان باستان دارد که زرتشت در 4000 سال پیش آنرا به جهان هدیه نمود .
3 - چنبره ای ( حلقه ای ) دردست چپ نگاره وجود دارد که نشان از عهد و پیمانی است که بین انسان و اهورامزدا بسته میشود و انسان باید خدای واحد را ستایش کند و همیشه در همه امور وی را ناظر بر کارهای خود بداند . مورخین حلقه های ازدواجی که بین جوانان رد و بدل می شود را برگرفته شده از همین چنبره میدانند و آنرا یک سنت ایرانی میدانند که به جهان صادر شده است . زیرا زن و شوهر نیز با دادن چنبره ( حلقه ) به یکدیگر پیمانی را با هم امضا نموده اند که همیشه به یکدیگر وفادار بمانند.
4 - بالهای کشیده شده در دو طرف نگاره اشاره به تندیس پرواز به سوی پیشرفت و ترقی در میان انسانهاست و در نهایت امر رسیدن به اهورامزدا دادار هستی خدای واحد ایرانیان است.
5 - سه قسمتی که روی بالها به صورت طبقه بندی شده قرار گرفته است اشاره به سه دستور جاودانه پیر خرد و دانش جهان "اشو زرتشت" دارد . که بی شک میتوان گفت تا میلیون سال دیگر تا جهان در جهان باقی باشد این سه فرمان پابرجاست و همیشه الگو و راهنمای مردمان جهان است. این سه فرمان که روی بالهای فروهر نقش بسته شده همان کردار نیک - گفتار نیک - پندار نیک ایرانیان است .
6 - در میان کمر پیرمرد ایرانی یک چنبره ( حلقه ) بزرگ قرار گرفته شده است که اشاره به " دایره روزگار" و جهان هستی دارد که انسان در این میان قرار گرفته است و مردمان موظف شده اند در میان این چنبره روزگار روشی را برای زندگی برگزینند که پس از مرگ روحشان شاد و قرین رحمت و آمرزش الهی قرار بگیرد .
7 - دو رشته از چنبره ( حلقه ) به پایین آویزان شده است که نشان از دو عنصر باستانی ایران دارد. یکی سوی راست و دیگری سوی چپ . نخست " سپنته مینو" که همان نیروی الهی اهورامزدا است و دیگری "انگره مینو" که نشان از نیروی شر و اهریمنی است . انسان در میان دو نیروی خیر و شر قرار گرفته است که با کوچکترین لرزشی به تباهی کشیده می شود و نابود خواهد شد . پس اگر از کردار نیک - گفتار نیک - پندار نیک پیروی کند همیشه نیروی سپنته مینو در کنار وی خواهد بود و او به کمال خواهد رسید و هم در این دنیا نیک زندگی خواهد کرد و هم در دنیای پسین روحش شاد و آمرزیده خواهد بود.
8 - انتهای لباس پیرمرد سالخورده باستانی ایران که قدمتی بیش از 4000 سال دارد به صورت سه طبقه بنا گذاشته شده است که اشاره به کردار نیک - گفتار نیک - پندار نیک دارد . پس تنها و زیباترین راه و روش نیک زندگی کردن و به کمال رسیدن از دید اشو زرتشت همین سه فرمان است. که دیده می شود امروز جهان تنها راه و روش انسان بودن را که همان پندارهای زرتشت بوده است را برای خود برگزیده است و خرافات و عقاید پوچ را به دور ریخته است .
این تنها گوشه ای از آثار نیاکان گرامی ماست که امروز وظیفه ماست از آن پاسداری کنیم.
چهارشنبه، مرداد ۲۸، ۱۳۸۸
پنجاه و دو جنگ مهم ایران قسمت بیست و نهم
جنگ قسطنطنيه نبرد خسرو پرويز با روميان
از قرن ها قبل به اين سو، شمال ميان رودان ( بين النهرين)، شامات (سوريه كنونى) و فلسطين در اختيار ارتش روم بود و در حقيقت در كشمكش دايم بين ارتش هاى ايرانى و رومى ايرانيان تدريجاً اين بخش ها را جزو امپراتورى روم (و بعدها روم شرقى) پذيرفته بودند. اما در ۶۰۳ ميلادى اوضاع متفاوت بود. روم شرقى از طرفى تحت فشار فزاينده آوارها، گتها، فرانك ها و لمباردها (اقوام به اصطلاح بربر) قرار داشت و از طرف ديگر در ايران پادشاه پرقدرتى به نام خسرو پرويز بر سر كار بود. خسرو پرويز در ۵۹۱ ميلادى با كمك سپاه روم توانسته بود تاج خود را از سردارى ياغى پس بگيرد و اكنون پس از ۱۲ سال به خونخواهى قتل موريس امپراتور مقتول روم، آماده نبرد با فاكس امپراتور جديد روم شد. در ۶۰۵ ميلادى سپاه هاى ايرانى كليه استحكامات رومى در شمال ميان رودان و سپس غرب ميان رودان را فتح كرده و شهرهاى مهم حران و ادسا را تسخير نمود و سپس هيراپوليس و حلب امروزى را فتح كرد. از آن طرف نيروهاى ايرانى در ارمنستان شروع به پيشروى كرده و كاپادوكيه و فريزى را گرفتند. در ۶۱۱ ايران فتوحات غربى خود را تكميل كرده و به دروازه هاى قسطنطنيه پايتخت روم شرقى رسيد و در ۶۱۴ بيت المقدس (يا اورشليم) را فتح كرد. ارتش هاى ايران ظرف ۹ سال كليه نيروهاى رومى را جارو كرده و به مديترانه ريختند و در ۶۱۶ براى اولين بار پس از ۹۰۰ سال با عبور از صحراى سينا اسكندريه را در مصر تصرف كردند. شاهين براز سردار ايرانى نيز در سال بعد «كالسدون» را در مقابل قسطنطنيه (كنستانتين) را فتح كرده و ايران را به اوج قدرت خود پس از دوران هخامنشيان رساندند. نتايج اين جنگ ها : نتيجه نبردهاى ۱۵ ساله سبب شد كه طى سال هاى ۶۰۲ تا ۶۱۷ ناگهان امپراتورى ايران به قدرت اول جهان تبديل شود اين در حالى بود كه از ۸۰۰ سال قبل به اين سو قدرت غالب جهان روم بود و اكنون براى اولين بار رومى ها از نظر وسعت و جمعيت از ايران عقب افتاده و كاملاً منفعل شدند. نبردهاى خسرو پرويز كه توسط دو سردار بزرگش شهر براز و شاهين براز رهبرى مى شد سبب منگنه شدن رومى ها شد چرا كه رسماً در همان زمان توسط آوارها تحت فشار بودند و وندال ها نيز شمال آفريقا را از چنگ روم در آورده بودند. اگر هرقل امپراتور لايق روم ظهور نيافته بود در ۶۲۰ ميلادى كار امپراتورى روم تمام بود.