شاهنشاهان پهلوی

شاهنشاهان پهلوی

یکشنبه، تیر ۱۹، ۱۳۸۴

سرگذشت فاشيستهاي ايتاليا و چگونه شكل گيري فاشيست در ايتاليا

مرداد

فاشیسم''' به عنوان یک مفهوم تاریخی، نوعی نظام حکومتی است که بین سالهای ١٩٢٢ تا ١٩٤٣ در [[ایتالیا]] و به وسیله "[[موسولینی]]" رهبری شد. این واژه بعدها در مفهوم گسترده‌تری به کار رفت و به دیگر رژیم‌های دست راستی که دارای ویژگی‌های مشابهی بودند، اطلاق شد.

==مفهوم فاشیسم==
به نظر "موسولینی"، فاشیسم یک مفهوم مذهبی است که انسان در آن وابسته به قانونی اعلی و اراده‌ای واقعی است که از فرد تجاوز می‌کند و به عضویت یک جامعه‌ی روحانی ارتقاء می‌یابد. به نظر می‌رسد کسانی که در سیاست‌های مذهبی فاشیسم، چیزی جز فرصت‌طلبی ندیده‌اند، این معنی را نفهمیده‌اند که فاشیسم علاوه بر آنکه یک سیستم حکومتی است، بالاتر از همه، یک سیستم فکری نیز هست.

"فاشیسم" با همه‌ی تجربه‌های فردی دارای طبیعت مادی – مانند آنچه در سده هجدهم رواج داشت – مخالفت می‌کند. فاشیسم مخالف استقلال فردی، وطرفدار دولت است و برای فرد تا آنجا ارزش قائل است که با دولت، یعنی وجدان و اراده‌ی عمومی انسان در وجود تاریخی وی، منطبق شود. اصول آزادی دولت را در مقابل مصالح فرد انکار می‌کند. اما فاشیسم، دولت را به عنوان یک واقعیت حقیقی مبنا قرار می‌دهد.
اصول اساسی فاشیسم که [[موسولینی]] برخی از آنها را در دانشنامه ایتالیا در سال ١٩٣٢ میلادی ابراز داشته بود عبارتند از:
*
۱) عدم اعتقاد به سودمند بودن صلح
*
۲) مخالفت با اندیشه‌های [[سوسیالیسم|سوسیالیستی]]
*
۳) مخالفت با [[لیبرالیسم]]
*
۴) تبعیت زندگی همه‌ی گروهها از دولت ([[توتالیتر]] بودن)
*
۵) تقدس پیشوا تا سرحد امکان
*
۶) مخالفت با [[دموکراسی]] (دموکراسی را بوالهوسی و خودپرستی می‌نامند)
*
۷) اعتقاد شدید به قهرمان‌پرستی
*
۸) تبلیغ روح رزم‌جویی
*
۹) نظام تک‌حزبی

==سرگذشت فاشیسم==
پس از [[جنگ جهانی اول]]، ایتالیا مانند دیگر کشورهای [[اروپا]]یی درگیر مشکلات اجتماعی و اقتصادی بود. اعتصابات، شورش‌ها و تصرف اراضی به وسیله روستاییان در نواحی کشاورزی از مسائل مبتلابه این کشور به شمار می‌رفتند.

طبقات متوسط مانند طبقات مشابه در کشورهای سرمایه‌داری از [[بلشویسم]] هراسان بودند. در کشوری که شکل حکومت آن [[دمکراتیک]] بود، ولی برخلاف [[بریتانیا]] از سنت سیاسی مقتدر برای حمایت از دموکراسی برخوردار نبود، همه‌ی این مسائل لاینحل مانده و اغتشاش و هرج و مرج را تشدید می‌کرد.

در چنین زمینه‌ای از اضطراب و اغتشاش ، محبوبیت حزب فاشیست موسولینی رو به افزایش نهاد. فاشیسم اعلام کرد که ایتالیا را از بلشویسم نجات می‌دهد، و قول داد که شوکت و افتخار امپراتوری [[رم]] باستان را به کشوری که روحیه و انتظامش را از دست داده، باز خواهد گرداند.

فاشیسم همه نوع افراد ناراضی را به خود جلب کرد: سربازان سابق که بیکار مانده بودند، طبقات متوسط دلسرد و مأیوس، جوانان وطن‌پرست و روستاییان گرسنه. فاشیست‌ها پیراهن سیاه بر تن کرده و چکمه می‌پوشیدند و درباره یک آرمان بزرگ ملی فریاد می‌زدند که همه چیز به همه کس عرضه می کرد : شغل ، سعادت و افتخار ملی.

استدلال سیاسی آنها [[تروریسم]] و جنگ‌های خیابانی بود و دولت ضعیفتر از آن بود که جلوی آنها را بگیرد. بالاخره وقتی محافل صنعتی قدرتمند به پشتیبانی از فاشیسم برخاستند، موسولینی (ایل دوچه/پیشوا) به دنبال راهپیمایی بزرگی که در
۱۹۲۲ در رم بر پا شد، به قدرت رسید. او بدون درنگ یک [[دیکتاتور]]ی نظامی بر پا کرد و اقتصاد را به شیوه خاص خود سازمان داد.

دولت برخی فعالیت‌های عمومی را به عهده گرفت و ارتش را تقویت کرد و با فتح [[حبشه]] (که امروز [[اتیوپی]] نامیده می شود) در سال
۶- ۱۹۳۵ ، از آن برای توسعه امپراتوری ایتالیا در [[آفریقای شمالی]] استفاده کرد. فاشیسم موفق به نظر می‌رسید زیرا نظم را در کشور بی‌نظم و ناامن برقرار کرده بود. مردم ایتالیا، موسولینی را تأیید می کردند، از این نظر که توانسته است " قطار را به موقع به حرکت در آورد ".

موسولینی با اعلام این مطلب که فاشیسم یک فلسفه است سعی کرد برای رژیم خود احترامی کسب کند. او فرضیه‌اش را از عبارات پرطمطراق ولی بی معنایی چون "کشور ، وجدان و اراده عمومی بشریت است " پر کرد. شعارهای مشهورش قابل فهم بود :
"همیشه حق با موسولینی است"، "بحث نه ، تنها اطاعت!" ، "ایمان بیاورید، اطاعت کنید!، بجنگید!"

سایر دیکتاتورهای جناح راست دهه
۱۹۳۰ روش‌های سیاسی ایتالیایی فاشیست را تقلید کرده و آن را با اوضاع و شرایط و آداب و سنن کشور خود تطبیق دادند. برای مثال ، در [[اسپانیا]] [[ژنرال فرانکو]] ارتش را با اشرافیت و کلیسای [[کاتولیک]] پیوند داد. رژیم فاشیست تا دهه ۱۹۷۵ به حیات خود ادامه داد. اما دیگر رژیم‌های مشابه مانند [[آلمان]] [[نازی]] و چند رژیم در [[اروپای شرقی]] (وحتی خود ایتالیای فاشیست) در جنگ جهانی دوم با شکست روبرو شدند.

==فاشیسم در آلمان==
موفق ترین و شریرترین کشور فاشیستی، آلمان نازی بود. بعد از جنگ جهانی اول، آلمان مانند ایتالیا با مسائل و مشکلاتی مواجه شد. این کشور مجبور بود شرمساری و مجازات ناشی از شکست خود در جنگ را تحمل کند. دمکراسی نیم‌بندی که در
۱۹۱۹ در این کشور برقرار شد، هرگز مورد قبول طبقه بالا که با اشتیاق به گذشته ی پر افتخار آلمان [[قیصر]]ی می نگریست، قرار نگرفت .

آنها و تعداد زیادی از مردم آلمان عقیده "[[نازیسم]]" [[هیتلر]] را مورد استقبال قرار دادند، زیرا با سنت‌های پذیرفته‌شده تاریخ آلمان یعنی اطاعت نسبت به مافوق، روحیه نظامی‌گری و ستایش عاشقانه از "ملت" پیوند داشت. به علاوه، این عقیده با احساسات گسترده ضد [[سامی]] در آلمان مطابقت می‌کرد. البته باید خاطر نشان کرد که هیتلر مبتکر این احساسات نبود بلکه از آن به طور کامل بهره‌برداری می‌کرد.

در آلمان نظریه فاشیستی برتری ملی تحت عنوان نظریه "نژاد برتر" مطرح و ادعا شد که این نظریه دارای ریشه‌های تاریخی است و در عقاید فلاسفه قرن نوزده آلمان آمده است. لذا چون آلمانی‌ها از مردم برتر بودند، شکست آلمان در جنگ جهانی اول نمی‌توانسته ناشی از تقصیر ارتش آلمان باشد، بنابراین لازم بود تقصیر به گردن افراد دیگری گذاشته شود. این افراد عبارت بودند از : [[بلشویک]]‌ها ، [[یهود]]ی‌ها و [[سوسیال‌دمکرات]]‌هایی که "از پشت به ارتش آلمان خنجر زده بودند و حالا نیز این افراد مسبب تمام مشکلات بعد از جنگ به شمار می‌آمدند .

در اوایل دهه
۱۹۳۵ که اوضاع آلمان به دنبال رکود بزرگ رو به وخامت گرایید ، میلیون‌ها نفر آلمانی با اشتیاق، تجزیه و تحلیل هیتلر را درباره وضعیت کشور خود پذیرفتند. در ۱۹۳۳ نازی‌ها بزرگترین حزب آلمان را تشکیل دادند و هیتلر صدراعظم آلمان شد. او به مجرد رسیدن به قدرت یک دولت تک حزبی را به وجود آورد.

سایر خصوصیات حزب نازی مشابه حزب فاشیست ایتالیا بود. روش‌های تحمیل عقیده که هیتلر به کار می برد، همان بود که موسولینی به کار می گرفت : استفاده از چماق یا شلاق چرمی و یا نواختن لگد به کشاله ران. نازی‌ها –مانند فاشیست‌ها- از طرف سرمایه‌داران و پیشه‌وران بزرگ حمایت می‌شدند . هیتلر نیز پروژه‌های بزرگ دولتی مانند جاده‌سازی و از آن مهم‌تر برنامه‌ی بزرگ تجدید تسلیحات را راه انداخت که برای شش میلیون نفر بیکار، شغل ایجاد کرد.

==اقدامات دولت‌های فاشیستی==
کوشش‌های حکومت‌های فاشیستی برای کاهش بیکاری، ارتباطی بین نظریات سوسیالیستسی و فاشیسم برقرار می کند (در واقع نام کامل حزب نازی آلمان ، دولت قوی و دخالت این دولت در آلمان است) وجه مشترک این دو ، عبارت است از : دولت قوی و دخالت این دولت در همه امور به خاطر حفظ منافع ملی. هیتلر و موسولینی هنگام عروج به قدرت، به طور سربسته وعده دادند که رفتار بهتری با کارگران خواهند داشت. شاید می خواستند به این ترتیب رأی آنها را از چنگ احزاب [[جناح چپ]] در آورند. ولی وعده‌های آنها چندان عملی نشد زیرا رژیم‌های آنها تغییری در ترکیب اجتماعی به وجود نیاوردند و همان طبقه حاکم کماکان در رأس امور باقی بود. در آلمان و ایتالیا به استثنای چند نفر، بقیه اعضای طبقه از حکومت فاشیستی حمایت می‌کردند و به وسیله آن حکومت حمایت شدند.

طولی نکشید که میلیون‌ها آلمانی آمادگی خود را برای پیروی از پیشوا اعلام کردند. هر کس که تردیدی نسبت به [[ایدئولوژی]] جدید داشت یا از کشور گریخت و یا سکوتی سنگین پیشه کرد. آنهایی که علیه او حرف می‌زدند به اردوگاه‌های کار اجباری نازی اعزام می‌شدند تا به یهودی‌ها، کولی‌ها و سایر "طفیلی‌های بشر" ملحق شوند. نازی‌ها در ترتیب تظاهرات و نمایش‌های عمومی احساس‌برانگیز از قوه تشخیص قوی برخوردار بودند و طولی نکشید که تمامی ملت (این طور به نظر می رسید) شعاری واحد را بر زبان جاری کردند:
"یک کشور، یک مردم، یک پیشوا"
به این ترتیب تمام ملت از فلسفه هیتلر که می‌گفت :" جنگ، ابدی است . جنگ، زندگی است" پشتیبانی کردند. نظریات مشهور هیتلر به هیچ‌وجه اساس اخلاقی یا عملی نداشت ولی سیاست‌هایی که او بر اساس این نظریات اجرا کرد در وهله اول تماماً موفق بود. راه‌حل نهایی او برای مسئله‌ی یهود، شش میلیون یهودی را به کام مرگ فرستاد. آرزوی دیرینش برای تصرف جهان، آتش [[جنگ جهانی دوم]] را برافروخت و سرانجام برای کشور و مردمش فاجعه آفرید.

پس از جنگ جهانی دوم، ایتالیا و قسمت غربی آلمان به عنوان دموکراسی‌های [[لیبرال]] تجدید سازمان یافتند و نازیسم اعتبار و آبروی خود را از دست داد. ولی ترس از حیات دوباره فاشیسم در جهان پس از جنگ و به خصوص در کشورهایی مثل [[شوروی]] که بیش از همه از تهاجم آلمان صدمه دیده بود پا بر جا ماند. این ترس به شدت در سیاست شوروی نسبت به آلمان تأثیر گذاشت.

به طور کلی فاشیسم، در عملکرد برخی از دولت‌های جناح راست افراطی، برای مثال در دیکتاتوری نظامی "سرهنگان" [[یونان]] از "
۱۹۶۰ تا ۱۹۷۴ " و جذبه‌ای که فاشیسم برای برخی از مردمان دارد، به چشم می‌خورد. برخی از گروه‌های سیاسی در غرب مثل [[جبهه‌ی ملی بریتانیا]]، بازتاب‌دهنده‌ی نظریات فاشیسم قبل از جنگ می‌باشند.

۱ نظر:

محسن منتانا گفت...

ما با شماییم.
شماهم با ماباشید تا موفق شویم.
مرگبر افغانها
مرگبر صهیونیستها.
مرگبر مخالف ایران وآریایی.
زنده باد ایران زنده باد آریایی.

www.mafia-iran.ir