آتشی که جهان غارت به همراهی و همدستی عمله ستم و تازی وش، و همه
فریب خورده گان و مزدوران با اسم و بی رسم، در سرزمین اهورایی ما برافروختند؛ تا
جزعاله شدن واپسین کلیمی-مسلمان در جهان، و همه ارباب و کارگزاران دولت های بازیچه
دست فراماسیون یهود، دنبال خواهد شد، و خواب خوش را از همه وژدان باخته های گیتی
پرست جهود، خواهد زدود....
جهان دسیسه و نیرنگ، در سال های شکوفایی دیگر باره ایر
جهان دسیسه و نیرنگ، در سال های شکوفایی دیگر باره ایر
ان زمین، زیر سایه رهبری های داهیانه شاهنشاه خردمند، دانا،
نیک اندیش، و آریابان، در یک توتئه هماهنگ با خودفروشان توده ای و مجاهد و فدایی و
قشریون اسلامی، و سد (صد) البته با همراهی مردم مغز باخته و ناسپاسمند، خرمن
سازندگی های 57 سال کوشش ها و خون جگر خوری های پهلوی های یکم و دوم را، در آتش
کینه و انتقام خود سوزاندند. میلیو ن ها ایرانی را آواره جهان نمودند، سرمایه های
زمینی و دارایی های ایرانیان را به یغما بردند، و برای ریشه کنی نسل و نژاد آریا،
فرومایه ترین و خونخوارترین قصاب های تازی تبار را، بر گرده ایرانیان نشاندند...
وانگهی، در هنگامه رفتن پادشاه ایران با جشمانی اشک آلود، اگر چه خنده های زهر آگین شان، گوش فلک را می درید، ولی هیچ نمی پنداشتند که نوزادان این توتئه شوم و ضد آریایی، «طفلان» نافرمانی را می زاید، و زدایش هنگار (هنجار) همزیستی و آرامش ایرانیان را، در پیشگاه اورمزد دانا و توانا، بهایی است که باید سخت بپردازند...
سرگذشت ملت سرگردان و «غاصب» و طمعکار و دریده جهود، هر چه که باشد، بی تردید سزاوارترین پادافره را از سوی مردمان کشورهایی که در آنها آشوب و خونریزی و جنایت کاشتند، دریافت خواهند کرد، اما، شگفتی در اینجاست که چگونه آمریکاییان، که خود را گُل سر سبد جهان «ازاد و مترقی» می دانند، خام باورانه به تله یهودیان نانجیب می افتند، و همیشه با پرداخت سخت ترین بها، در تلاش بدرد بردن جان خویش از معرکه اند....
آمریکاییان باید پس از همه نارو زدن ها، فریب کاریهای فراماسیون یهود، دریافته باشد که تنها راه پیگیری سرفرازی مسالمت آمیز آنها در جهان، در گرو سه شرط ریشه ای است:
1) گوش همه یهودیان را گرفته و به سرزمین موعودشان بفرستند و از شر آنها در دخالت نابجای سیاسی و کشورداری در سرزمین خود رها شوند.
2) دست جهودان آزمند و کلان سرمایه را از رسانه های آزاد کشورشان هتا به بهای نابودی سیستم ها و شبکه های موجود، قطع کنند، و بجای مغز شویی مردم کشورشان با خوراک دست ساز فراماسیون یهود، به رویدادهای بایسته و شایسته گریبانگیر جهان بشری بپردازند.
3) بر کیسه باد فتخ و غبغب های تو خالی «غرور» بیجای دون کیشوتی خویش، سوزن زنند و باد بی هوده ای که در گردن های خود، بعنوان متولیان مردمان سرزمین های جهان انباشته اند، خالی کنند، و دریابند که سرفرازی و بالنده گی ایرانیان به «کوروش بزرگ» و کردار شایسته و ستایش برانگیز آرتش شاهنشاهی ایران کهن و نو، به لشکر کشی و کشتار و «صدور دموکراسی» استوار نبوده است، ونکه فرهنگ ناب ایرانی (نه اسلامی) زاینده و آبشخور آیین مهر، دوستی، همزیستی، آشتی، مهربانی، و ارگ و ارزش داشتن به جانداران و هوا و زمین و مردمان، و پرهیز از زورگویی های دینی و فرقه ای، ستایش جهانیان از مهر آفرینان ایرانی و پارسی را بدنبال خود داشته و دارد...
با این همه، نسل سوخته ایرانی؛ نقشه های شوم و پیگیر حهان غارت برای نابودی سرزمین مان، فرهنگ مان، و بی آبرو ساختن ایرانی در جهان را، نه فراموش خواهد کرد، و نه نخواهد بخشید، ونکه وارون آن؛ به همه طفیلی های کلیمی-مسلمان و نوچه های وهابی آنان گوشزد می کند که روزی نه چندان دور، آتش خشم و کین خواهی ایرانیان به ستوه آمده و تازیانه خورده از شوم ترین «انقلاب» و آشوب یهود ساخته سال 57، دامن کارگزاران ریز و درشت جهان غارت را، در هر کجا که باشند، خواهند گرفت، و علیرغم همه دسیسه ها و ترفندها و فریب کاری های «سبز» و «صورتی»، ایران پرستان، خرخره انها را به چنگ خواهند آورد....
وانگهی، در هنگامه رفتن پادشاه ایران با جشمانی اشک آلود، اگر چه خنده های زهر آگین شان، گوش فلک را می درید، ولی هیچ نمی پنداشتند که نوزادان این توتئه شوم و ضد آریایی، «طفلان» نافرمانی را می زاید، و زدایش هنگار (هنجار) همزیستی و آرامش ایرانیان را، در پیشگاه اورمزد دانا و توانا، بهایی است که باید سخت بپردازند...
سرگذشت ملت سرگردان و «غاصب» و طمعکار و دریده جهود، هر چه که باشد، بی تردید سزاوارترین پادافره را از سوی مردمان کشورهایی که در آنها آشوب و خونریزی و جنایت کاشتند، دریافت خواهند کرد، اما، شگفتی در اینجاست که چگونه آمریکاییان، که خود را گُل سر سبد جهان «ازاد و مترقی» می دانند، خام باورانه به تله یهودیان نانجیب می افتند، و همیشه با پرداخت سخت ترین بها، در تلاش بدرد بردن جان خویش از معرکه اند....
آمریکاییان باید پس از همه نارو زدن ها، فریب کاریهای فراماسیون یهود، دریافته باشد که تنها راه پیگیری سرفرازی مسالمت آمیز آنها در جهان، در گرو سه شرط ریشه ای است:
1) گوش همه یهودیان را گرفته و به سرزمین موعودشان بفرستند و از شر آنها در دخالت نابجای سیاسی و کشورداری در سرزمین خود رها شوند.
2) دست جهودان آزمند و کلان سرمایه را از رسانه های آزاد کشورشان هتا به بهای نابودی سیستم ها و شبکه های موجود، قطع کنند، و بجای مغز شویی مردم کشورشان با خوراک دست ساز فراماسیون یهود، به رویدادهای بایسته و شایسته گریبانگیر جهان بشری بپردازند.
3) بر کیسه باد فتخ و غبغب های تو خالی «غرور» بیجای دون کیشوتی خویش، سوزن زنند و باد بی هوده ای که در گردن های خود، بعنوان متولیان مردمان سرزمین های جهان انباشته اند، خالی کنند، و دریابند که سرفرازی و بالنده گی ایرانیان به «کوروش بزرگ» و کردار شایسته و ستایش برانگیز آرتش شاهنشاهی ایران کهن و نو، به لشکر کشی و کشتار و «صدور دموکراسی» استوار نبوده است، ونکه فرهنگ ناب ایرانی (نه اسلامی) زاینده و آبشخور آیین مهر، دوستی، همزیستی، آشتی، مهربانی، و ارگ و ارزش داشتن به جانداران و هوا و زمین و مردمان، و پرهیز از زورگویی های دینی و فرقه ای، ستایش جهانیان از مهر آفرینان ایرانی و پارسی را بدنبال خود داشته و دارد...
با این همه، نسل سوخته ایرانی؛ نقشه های شوم و پیگیر حهان غارت برای نابودی سرزمین مان، فرهنگ مان، و بی آبرو ساختن ایرانی در جهان را، نه فراموش خواهد کرد، و نه نخواهد بخشید، ونکه وارون آن؛ به همه طفیلی های کلیمی-مسلمان و نوچه های وهابی آنان گوشزد می کند که روزی نه چندان دور، آتش خشم و کین خواهی ایرانیان به ستوه آمده و تازیانه خورده از شوم ترین «انقلاب» و آشوب یهود ساخته سال 57، دامن کارگزاران ریز و درشت جهان غارت را، در هر کجا که باشند، خواهند گرفت، و علیرغم همه دسیسه ها و ترفندها و فریب کاری های «سبز» و «صورتی»، ایران پرستان، خرخره انها را به چنگ خواهند آورد....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر