در سالی که همه مردان ایران سر در ره نگهداری اب خاک و ناموس و ایین نیاکانی به جانبازی جلو این تازیان دیوانه داشتند تو گویی مردی دگر در سامان یافت نمیشد و بانوان ناچار به نگهبانی از اب و خاک این مرز و بوم بودند. در این میان دژی بود که پس از گذشت زمانی(بعدها) در زبان تازین به دژ امراه (زنان) نامور شد. در این دژ کودکان پیر مردان و پیرزنان و زنان مانده بودند و سرکرده انان دختر دلیر اریایی به نام کسیا بود
در همن گیر و دار به دستور خلیفه تازی(عمر) خالدبن ولید گجسته به این دژ یورش اورد. زمانی که خالد بدانجا رسید و اگاه شد همه شهروندان(ساکنان) این دژ زنان و کودکان و سالخوردگان میباشند خرسند شد از اینکه این یورش به زودی و اسانی با غنائم و اسیران و کنیزان(زنان زیبا رو) پایان پذیرد و او به زودی نزد خلیفه باز خواهد گشت ولی جریان به گونه ای دیگر رخ داد.
زنان به سرپرستی بانو کیسیا شیر زن اریایی چنان پایداری در برابر تازیان نشان دادند که تازیان به ویژه خالدبن ولید گجسته شگفت زده شدند و ان خالدبن ولید دیوانه از ترس دست به کار دعا و نذر کردن شد که اگر این دژ را به دست اورد و بگیرد از خون ایرانیانی که درون دژ هستند جوی روان کند!
تازیان شش ماه از همه سوی کنار دژ جا گرفته بودند(محاصره کرده بودند) و در این دوره زمانی شش ماه بانوی بزرگوار کیسیا و یارانش جنگهای خیابانی(پارتیزانی) انجام میدادند و در همین شش ماه بسیاری از تازیان زخمی شدند یا به هلاکت رسیدند. ولی پس از شش ماه خوراک و اب ایرانیان این بیگناهان درون دژ کم کم به پایان میرسید و همچنین کودکان و سالخوردگان بسیاری در این شش ماه درون دژ از بیماری در گذشتند .
بانو کیسیا راه را در جنگ تن به تن میدید (با این انگیزه که یا پیروز میشوند و از این گرفتاری اسوده میشوند یا اینکه شکست میخورند و در راه ایران کشته میشوند و ساکنان دژ که همانا کودکان و سالخورداگن بودند دیگر از تشنگی و گسنگی نمیمیرند) و از همین روی کیسیا و بانوان جوان دیگر دلاورانه با لشکر تازیان جنگیدند و بسیاری از ان بانوان ایرانی همچون بانو کیسیا به کشتن رفتند(در راه میهن شهید شدند)
در باره اینکه بانو کیسیا می اندیشید که پس از کشته شدنشان تازیان کودکان و سالخوردگان را میبخشند نادرست بود .
گویند : "خالدبن ولید گجسته" دستور داد یک به یک کودکان و زنان پیر را اوردند و در کنار ان رود خشکیده کنار دژ همچون گوسپندان سر بریدند یکی از یاران خالدبن ولید گجسته بدو گفت یا ولید اگر ما تمامی جهانیان را در اینجا ذبح کنیم جوی خون روان نشود بیا خون ها را با آب گرم روان کنیم تا نذر را اجرا نموده باشی!
و آن چنین نمود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر