شاهنشاهان پهلوی

شاهنشاهان پهلوی

شنبه، خرداد ۱۳، ۱۳۸۵

خواب آشفته

نميدونم شما چه قدر به خواب و اتفاقاتي كه در حين خواب ميفته اعتقاد دارين. اما من اعتقاد دارم كه خوابي كه با عقل سالم جور در بياد واقعا شدني است.

اما خواب من چي بوده چند شب پيش قبل از اينكه عازم سفر آذربايجان غربي(اردبيل) شوم در خواب ميبينم كه پدر من از فرط عصبانيت تمامي عكسهاي پيشوا و آرم هاي نازي و كتاب هايي كه مربوط به نازي و پيشوا آدولف هيتلر ميشد رو سوزاند و من ميخواستم واكنش نشون بدم اما نميتونستم چون اينطور حس ميكردم كه افرادي يا فردي منو گرفتن و منو از انجام هر گونه واكنشي بر حذر ميكنن من همونجا دائم گريه ميكردم همينجوري عكسها ميسوخت وقتي كار سوخت تمام شد من براي تكسين ناراحتيم تصميم گرفتم براي مدتي از تهران بروم و در شهرستان بمانم بعد از چند روز وقتي وارد بزرگراه خليج فارس (آزاد راه تهران- قم) شدم مشاهده كردم كه جاده بسته است كنجكاو شدم رفتم پايين از دور دست ديدم كه اون شهري كه نامش تهران بود هيچ اثري ازش نيست و به كل نابود شده همونجا از خداي هميشه عاشق ايران و پيشوايم آدولف هيتلر براي تك تك همشون طلب بخشش كردم وخيلي من شاد شدم و هم ناراحت شاد بودنم به خاطر انتقام بود و ناراحتي به خاطر از دست رفتن خيلي ها و من واقعا ايمان آوردم به گردونه مهر(صليب شكسته) و آدولف هيتلر و با خودم عهد كردم كه همچنان سرباز نازي بمانم و ازش نگهداري كنم و وقتي از خواب بيدار شدم ديدم تمام بدن من خيس عرق است من واقعا ترسيده بودم و بهش اعتقاد بيشتر پيدا كردم اما روزي كه من رفتم سفر آذربايجان غربي(اردبيل) كه در پست جديد به گزارش اين سفرم اشارات كلي خواهم كرد يه شخصي رو ديده بودم كه با ديدن گردونه مهر(صليب شكسته) شروع كرد به مسخره كردن من و توهين كرد من ته دلم خيلي ناراحت شدم دلم ميسوخت و تحمل شنيدن اين حرفها رو نداشتم از يه طرفي هم نميتوانستم به كسي حمله ور شوم در ته دلم گفتم خدايا اين نادان رو از شر من كم كن هايل هيتلر. همان شب مشاهده كردم همان شخصي كه به من توهين كرده بود تصادف كرده و زياد خون از سرش جاري بود نميدانم زنده ماند يا نه ايمان قلبي من باز بيشتر شد و بازم گفتم هايل هيتلر.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

akhar man mibinam to dari be birahe miravi!
khod ra anghadr bozorg mishomari ke fekr koni be to elham mishavad!
be vagheiyat bengar!

ناشناس گفت...

baba damet garm nazare amro rad nakardi
bebin bia kami chiziya bahal benevis.
shere sia si
to khyli zood ranji
kami ham be vagheiyat bengar
nemishavad enghelabe digari kard