شاهنشاهان پهلوی

شاهنشاهان پهلوی

یکشنبه، خرداد ۰۷، ۱۳۸۵

پيدايش نژادبرتر و آنتی‌سميتيزم در اروپا قسمت دوم

محققان اروپايی دو گروه عمده‌ی زبانی را كه بيشتر تمدن‌ها را در بر می‌گرفت طبقه بندی كردند: يك گروه زبانی كه گسترده‌تر بود زبان سانسكريت و مشتقات آن در هند را شامل می‌شد كه بعدها فارسی لاتين يونانی و بيشتر زبان‌های اروپايی از جمله اسلاوی آلمانی ايتاليايی و سلتيك از آن جدا شدند زبان شناسان آلمانی اين گروه از زبان‌ها را گروه ايندو – جرمنيك ناميدند كه غربی‌ترين سر حد آن آلمان و شرقی‌ترين آن هند بود اما زبان شناسان فرانسوی واژه‌ی هند و اروپايی را ترجيح می‌دادند كه نشان از شركت سلتيك‌ها (فرانسه زبان‌ها) و ايتاليايی‌ها در تمدن غرب داشت به زبانهای هندی و فارسی هندوآريايی اطلاق شد كه از قضا واژه‌ی آريايی به معنای نجيب و شريف بود در ميان زبان شناسانی كه اين تئوری را تبليغ می‌كردند، افراد گمنامی چون لودويك شلويتزر وجود داشتند اما ارنست رنان، زبان شناس مشهور فرانسوی در سال ١٨٨٥خطرهای اين تئوری‌ها را در سر در گم كردن زبان شناسان نشان داد: حالا می‌بينيم كه آيكورن ايده‌ی بد يمنی رواج داد كه به خانواده‌ی زبان‌های سيرو عرب نام سامی اطلاق كرد اين نام كه به خاطر رواجش ما را مجبور به استفاده می‌كند علت بسياری از سر درگمی‌هاست تكرار می‌كنم كه واژه‌ی سامی مطلقا قرار دادی است و به مردمی اطلاق می‌شود كه به زبان‌های عبری سوريايی عربی و برخی گويش‌های همسايه‌های آنها سخن می‌گويند ولی به هيچ معنايی نمی‌توان افرادی را كه در فصل دهم سفر پيدايش به عنوان فرزندان شم آمده اند سامی دانست و دست كم نيمی از آنان را می‌توان در نژاد آريايی گنجاند" زبان شناس ديگر آلمانی نودلكه در قرن نوزدهم اطلاق واژه‌ی سامی به يهوديان را نادرست می‌دانست زيرا آنان از بسياری نظرها اروپايی شده بودند.

به دنبال شكست آلمان در جنگ جهانی اول تحميل غرامت‌های جنگی سنگين و حس حقارت به مردم آلمان و بحران اقتصادی ريشه دار دهه‌ی بيست و سه قرن بيستم در آلمان حزب نازی به قدرت رسيد تئوری آدولف هيتلر در مورد علل فلاكت آلمانی‌ها بر حول محور توطئه‌ی يهوديان دور می‌زد و از اين رو آدولف هيتلر تصفيه‌ی نژادی را گام اول در حل بحران آلمان می‌دانست او دركتاب نبرد من نوشت: "يهوديان مسئول همه چيز هستن يهوديان باعث بدبختی ما هستند" ژان پل سارتر در اثر خود به نام "تامل‌هايی در مسئله‌ی يهود" اين تعريف را از آنتی سميتيزم ارائه می‌دهد: " اگر كسی تمامی يا بخشی از بدبختی‌های كشور يا شخص خود را به حضور يهوديان در جامعه نسبت دهد و اگر برای رفع آنها خواهان محروم كردن يهوديان از برخی حقوق خود راندن آنها از فعاليت‌های اقتصادی اجتماعی و اخراج آنها از كشور يا نابودی دستجمعی شان باشد می‌گوييم كه اين فرد دارای ديدگاه‌های يهودی ستيزی است" قرن‌ها پيش از آدولف هيتلر كليسا برای غلبه بر فقر طاعون و شورش‌های خونين جنگ‌های صليبی را به راه انداخت و دهقان‌های قحطی زده و اوباش را برای پس گرفتن سرزمين مقدس از چنگ مسلمانان بسيج كرد كشيش‌های صليبی اين شعار را رواج دادند كه: چرا ما به آن سر دنيا می‌رويم كه تا با اقوام ديگر بجنگيم اما با كسانی كه بيشترين دشمنی را با مسيح داشتند در كشورهای خودمان كاری نداشته باشيم.؟ پيامد اين تبليغات كشتار و غارت يهوديان در طول كرانه‌های راين توسط لشكريان صليبی بود هيتلر همان استدلال را دوباره به ميان آورد و آنتی سميتيزم را از صورت طرز فكري كه در برخی محافل روشنفكری تبليغ می‌شد به دستورالعمل سياسی كشور آلمان تبديل كرد حزب نازی به محض به قدرت رسيدن شروع به محدود ساختن حقوق شهروندی يهوديان كرد حتی فيزيك و رياضيات آينشتاين به عنوان فيزيك يهودی محكوم شد دركتاب سوزان برلين، آثار فيلسوفان و دانشمندان يهودی اروپا به آتش كشيده شد و در شبی كه به شب شيشه ها معروف است، نيايشگاه‌های يهوديان به آتش كشيده و طومارهای تورات سوزانده شد.

يهودی ستيزانی كه در صدد عملی كردن پيشداوری‌های ذهنی خود بر می‌آيند اغلب در بررسی‌های روانكاوی از خود عقده‌ی اديپ نشان داده‌اند آنها كه يهوديان را پدر مسحييان می‌دانند نسبت به اين نماد پدری حالت تهاجمی دارند سول فريدلاندر افسانه‌ی آزار دادن كودكان توسط يهوديان را بازتاب اين وحشت بيمارگونه از پدر ظالم می‌داند تئودور آدرونو و مكس هوركهايمر در مقاله‌ی مشهور خود به نام "عناصر آنتی سميتيزم" كه فصل آخر اثر آنها به نام "ديالكتيك روشنگری" ست ارتباط يهودی ستيزی با پارانويای اختگی را مطرح می‌كند زيرا يهوديان ختنه كردن را سنت ابراهيم و ضروری می‌دانند ژان پل سارتر نيز هر فرد يهودی ستيز را در وجود خود يك قاتل می‌داند كه هر چند گرايش فرد به قتل را پنهان می‌كند ولی تحقير و آزار و محروم كردن يهوديان برای او نمادی از قتل به شمار می‌رود سارتر می‌نويسد: " آنتی سميت كسی است كه می‌خواهد بی‌رحم باشد گردبادی خشمگين توفانی ويرانگرهمه چيز باشد جز يك انسان."

خوب اين آخر مقاله من بود حالا من از شما سوال ميكنم اينكه به نظر شما نژاد پرستي و نژاد برتر پديده اي است كه از بدو ورود انسان ها به زمين بوده يا هنوزم باور ميكنيد كه درست از زمان حيات نازي ها در آلمان به وجود آمده؟

آيا چنين فكر ميكنيد كه يهود ستيزي ريشه در قرنهاي گذشته نبوده و در حيات نازي ها به وجود آمده؟

آيا ميدانيد كه يهوديان باعث بدبختي روم(ايتاليا) شدن به خاطر دستور كشتن عيسي مسيح؟

آيا ميدانيد كه در حمله اعراب به ايران در زمان بعد از اسكندر مقدوني دانيال نبي رهبر يهوديان باعث ترغيب اعراب شد؟

هیچ نظری موجود نیست: