یکی از جریان های مشکوک تاریخ معاصر ایران ظهور پدیده ای است به نام بهائیت. آیین بهایی پس از سلسله رویدادهایی از زمان اعلام موجودیت علی محمد باب توسط میرزا حسین علی نوری تاسیس گشت قصد این نوشتار پرداختن به مسائل دینی در رابطه با این آیین نیست بلکه تنها هدف طرح پرسش هایی در زمینه ی مسائل ملی است که تا کنون در گفتگو هایی که با پیروان این ایدئولوژی داشتم از جانب آنان بی جواب مانده است
نخستین مشکل که اتفاقا مشکل بزرگی نیز هست چرایی تدوین این آیین یا به گفته پیروانش نزول وحی به زبان عربی در کشور پارسی زبان ایران است برای نخستین بار در تاریخ ادیان، دینی که پدیدار می شود به زبانی است غیر از زبان مردم آن دیار تصورش را بکنید خدا توسط یک شخص ایرانی ( میرزا حسین علی نوری ) با دیگر ایرانیان به زبان عربی سخن می گوید. اما بد نیست پاسخ یک بهایی را نیز در این رابطه بدانیم. هنگامی که در روم بهاییان در پالتاک این پرسش را مطرح کردم یک از آنان گفت حقیقت به هر زبانی که باشد حقیقت است این گونه نیست که البته درجواب من که پرسیدم این حقیقت در کشور فارسی زبان ایران توسط یک فارسی زبان ایرانی چرا باید به زبان عربی و نه فارسی بیان شود سکوت اختیار کرد
مورد دیگر اساس انتر ناسیونالیستی اندیشه های بهایی است. ازمهمترین اصول آیین بهایی که به گفته عبدالبها فرزند و جانشین بهاالله پس از وی هدف پیدایش بهائیت نیز هست اصلی است به نام وحدت عالم انسانی بهاییان در توضیح این عنوان بیان می دارند که مرحله اول جهان زمان اتحادانسانها و پیدایش قبیله ها بود و بعد اتحاد قوم ها و قبیله ها و تشکیل کشور و ملت بود و اینک نوبت اتحاد کشورها و وحدت عالم !!! و سخنان بی پایه و بی سروته دیگر از این دست. مروری بر تاریخ فعالیت های این عناصر مارا در پی بردن به چگونگی راهبرد بهاییان برای رسیدن به هدف یاری می کند
حمایت های بی دریغ امپراتوری فخیمه انگستان از این آیین در آغاز پیدایش و ارتباطات گسترده و مشکوک این جماعت با محافل اسرائیلی و آمریکایی در ادامه راه است. به عنوان مثال دولت انگلستان در سال (1944) در سرزمین فلسطین که امروزه جزو خاک اسرائیل است بهاییان را از پرداخت مالیات و عوارض معاف کرد واین در حالی است که جهودان مسلمین و حتی مسیحیان آن دیار مشمول این قاعده نشدند واین تنها نمونه کوچک خارجی این جریان در کنار حمایت های گسترده سفارت انگلستان از بهاییان در ایران زمان قاجار است
شاید ریشه تمامی این مسائل را بتوان در جمله ای از هوشنگ طالع جستجو کرد. هوشنگ طالع در پوشینه نخست مجموعه تاریخ تجزیه ایران تخصص استعماري روسیه را حزب سازی در کشورهای تحت استعمارش می داند و تخصص انگلستان را در دین سازی در این کشورها. باید یادآور شوم که دکتر طالع به هیچ وجه اشاره ای به بهاییت نمی کند اما اگر حزب توده را مثالی برای حزب سازی روسیه بیاوریم، آیین بهایی نیز شاید و فقط شاید مثالی برای دین سازی انگلستان باشد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر