شاهنشاهان پهلوی

شاهنشاهان پهلوی

سه‌شنبه، تیر ۱۱، ۱۳۹۲

رابطه دین و مذهب و سیستم های مذهبی

به نام خدا
قبل از هرچیز باید بگویم مقالاتی که در این وبلاگ از طرف من نوشته میشود نوشته های خود من و از جای دیگر برداشت نشده است.سعی من در هرچه پرمحتوا کردن وبلاگ ناسیونال سوسیالیست های ایران است و قصد دارم هر آنچه که میدانم را در این وبلاگ ثبت نمایم
مقوله مذهب و دین مقوله ای ست پیچیده که نیاز به کاوش و بررسی عمیقی دارد.هر دین و مذهبی از سه بخش تشکیل شده است.بخش اعتقادی مذهب بخش فرهنگی مذهب    
و بخش اخلاقی مذهب.
هر دینی از یک سری اعتقادات تشکیل شده است که اعضای آن باید بدان پایبند باشند.اعتقاد به خدا اولین و اساسی ترین شکل اعتقادی هرمذهب است.مذاهب تنوعات گوناگون اعتقادی دارند بنابراین هر دینی یک هویت مشخص و جداگانه خدایی دارد
خداوند به اشکال گوناگون در هر مذهبی تعریف شده و با دیگر خدایان مذاهب دیگر فرق دارد
هر دینی به همراه خود فرهنگی را در آن جامعه و در میان مردمانی که بدان اعتقاد دارد ایجاد میکند که به عنوان فرهنگ دینی شناخته میشود.زمانیکه دینی دستور حجاب میدهد فرهنگ حجاب را در آن جامعه ایجاد میکند و اعضای معتقد بدان دین را تشویق و یا مجبور به اجرای فرهنگ خود میکند.فرهنگ دینی هویت دسته جمعی اعضای آن این می باشد و با اجرای فرهنگ دینی اعضای آن مذهب به یکدیگر پیوند میخورند
اخلاق یعنی پایبندی به یک سری از ارزشها و حفظ آن ارزشها از اصول دین است
دروغ نگفتن خیانت نکردن و سفارش به رفتار نیک در بیشتر مذاهب بدان توصیه شده 
است
  و اما علم یعنی آگاهی و دانش در مورد آنچه که نمیدانیم و برای یافتنش در تلاشیم
علم بر اساس شواهد موجود و منطق پایه گذاری شده است و ندیده ها و حدسیات را رد   میکند.علم نمیگوید که همه چیز را میداند بلکه میگوید در تلاش برای یافتن مجهولات است.بنابراین علم ابتدا از فرضیه شروع شده و بعد به اثبات میرسد.ممکن است فرضیات علمی گاهی اوقات اشتباه بوده و نادرستی آن بعدها به اثبات برسد
 سه مقوله اصلی خارج از توان علم برای پاسخگویی بدان هاست
آیا خدا وجود دارد؟ 
علم میگوید هنوز به آن نرسیده ام ولی به طور احتمال بسیار زیاد نه
اخلاق را میتوانی تعریف کنی؟
برایش تعریفی ندارم نمیتوانم توجیحش کنم
زندگی پس از مرگ؟
بدان باور ندارم جهانی ورای مرگ وجود خارجی داشته باشد پس به احتمال زیاد بعد از مرگ حیات دیگری نیست
سوالات در مورد مذهب اینگونه است
آیا مذهب نقشی مثبت در زندگی انسانها داشته؟
خیر بلکه مخرب بوده است تا سازنده
آیا مذهب اخلاق را توجیه میکند؟
بله اخلاق در حوزه تفکری و اندیشه مذهب است
آیا خدا هست؟
بله
زندگی بعد از مرگ چطور؟
وجود دارد
پس به جز یک مورد منفی مذهب جواب بقیه سوالات از جانب دین مثبت بوده است.باید دید مذهبی که از آن سخن میرود خود مذهب بوده و یا سرشت حاکمان مذهبی بوده است.جواب این سوال ساده است.مذهب مذهب است و آخوند کشیش مفتی و روحانی نماینده مذهب
جنبه اخلاقی را اگر بررسی نماییم علم هیچ پاسخ اخلاقی درست به اینکه حق سقط . جنین به یک مادر باید داده شود و یا نه را نمیدهد.بلکه آنرا با قانون پاسخ میدهد.خوب قانون نیز منجر به تکامل اخلاقی نمیشود
علم نمیتواند درست بودن و یا نبودن خیانت را توضیح دهد این از توان علم خارج است.خوبی نیکی درستکاری بدی زشتی و بدکاره بودن را نیز نمیتواند تعبیر کند
پس یک شخصی که به علم کاملا باور دارد میتواند با خواهرش هم خوابه شود زیرا از نگاه ماتریالیستی خواهرش جز گوشت پوست و استخوان چیزی نیست.چون زنان دیگر و میشود با او همبستر شد و عدم همبستری را خواهر و مادر و دیگر نزدیکان موضوعی اخلاقی ست که در حوزه دین است نه علم
پس علم کامل نیست زیرا اگر میخواستیم  از لحاظ جنبه علمی به قضایا نگاه کنیم دیگر نه خانواده ای بود و نه عشقی و نه زندگی مفهوم خود را داشت
و دین نیز کامل نیست زیرا جنبه های عقلانی را تشریح و توجیه نمیکند زیرا اگر قرار بود بر مبنای دین زندگی کنیم می بایست اکنون بشریت در عصر حجر دست و پا میزد
کامل بودن ما بستگی به وابستگی به هر دو مقوله دین و مذهب به طور یکسان دارد در آن نقطه میتوانیم درست زندگی کنیم
بله من میتوانم معتقد باشم که زمین در 6 شبانه روز خلق شد و خدا آنرا آفرید بدون هیچ شبهه ای و همچنین میتوانم باور داشته باشم که بیلیون سال پیش از پیدایش آن از لحاظ علمی گذشته است.اعتقاد و باور من به مهبانگ نمیتواند خللی در اعتقاد دینی من ایجاد کند زیرا نمیتوانم بنیان های اعتقادی خویش را بر مبنای ارائه های علمی نابود سازم اگر چنین کنم خود را نابود ساخته ام.اگر علم بتواند همه چیز را توضیح دهد مطمئن خواهم بود وجدان را نمیتواند.اخلاق را نمیتواند و قدرتهای ماوراء بشری را

نمیتواند
نتیجه و برداشت کلی من این است اعتقاد ما به یک دین درست و باور داشتن علم همزمان با آن میتواند ما را خوشبخت سازد.دست مذهب از زندگی خصوصی مردم باید کوتاه شود تا عقده ناشی از دخالت آن در زندگی خصوصی منجر به بی خدایی انسانها نشود.به اعتقاد من حکومت های مذهبی بزرگترین دشمن خدا هستند زیرا انسانها را بی خدا میکنند و یک انسان بی خدا بی اخلاق است.شیطان خود پشت و پناه چنین سیستم های شیطانی ست و از آن محافظت مینماید.به همین سبب از میان رفتن یک سیستم مذهبی دشوارتر است و خون بهای سنگینی را طلب میکند.خداباوران راستین که با چنین سیستم هایی جنگ و مبارزه میکنند در زمره شهدای صدیق جای دارند.حکومت های مذهبی و علمای دین خود بی وجدان ترین و بی اخلاق ترین نمونه های سیستم و انسانی هستند و باید از میان برداشته شوند.حق انتخاب و حق آزادی بزرگترین هدیه خداوندی به بشریت است.زمانیکه در باغ عدن خدا نیز حق انتخاب به آدم و حوا داد که از میوه ممنوعه بخورند و یا نه در واقع حق آزادی و حق انتخاب به نوع انسان داده شده است
کلام خدا آنرا در محوریت آزادی اندیشه و بیان میداند حتی اگر تاریخ سیاه کلیسا آنرا لجن مال کند باز چیزی از آن ارزش اولیه که خداوند به انسان داد نمیکاهد

هیچ نظری موجود نیست: