شاهنشاهان پهلوی

شاهنشاهان پهلوی

پنجشنبه، مهر ۰۶، ۱۳۸۵

كرم از خود درخت است

درود بر شما

متني كه مشاهده ميكنيد طبق معمول از طرف آقاي جاويد است با هم ميخوانيم

درود بر هم قطاران

امروز ميخواستم در مواردي با دوستان حرف اصلي خودم رو بزنم و شاهد جواب اونها هم باشم.

مطلب اول: در مورد اتحاد است راستش براي من شرم آور است كه ببينم گروهي يا عده زيادي كه انديشه راشيستي يا همان نازيسم يا كلمه ابتدايي آن فاشيسم با هم درگير باشن يكي از عيب هاي ما ايرانيان اين است كه سليقه هاي همديگر را به رخ هم ميكشيم و اين باعث عقب ماندن ما در مجامع است نمونه اش ناسكا بود كه تجربه كرديم چوبشو هم خورد حالا معلوم نيست كجاست به كشور هاي ديگر بنگريد براي ما ننگ است كه در كشوري مثل شوروي يا روسيه امروزي كه دشمن ديرينه اي با ايران دارد بياد سمبل گردونه خورشيد بر فراز خانه هايشان بزارن چرا؟ به خوبي ميدانيم كه شوروي يكي از دشمنان سرسخت نازي ها بودند هيچ وقت يادم نميره در سال هاي آخر جنگ جهاني دوم ارتش شوروي وقتي پاي نحسش را در برلين پايتخت آلمان نازي گذاشت تمامي پرچم هاي مقدس آلمان نازي را سوزاند حالا دليلش چيست كه بعد از 64 سال دوباره در همان كشوري كه دشمن نازي و پرچم بود پرچم رو به دست بگيرد يادمان باشد اين سمبل مال ايرانيان است كساني كه در گروه هنر مخصوصا رشته هاي معماري و تاريخي به خوبي اين سمبل رو در كتابها ديده اند و مي شناسن و اين نماد دقيقا در دوره هخامنشيان در زمامداري كوروش كبير بوده است و مي گويند كه پرچم رسمي هخامنشيان بوده است حالا جالب اينجاست ملت ايران كه از اين آگاهي ندارن و تا اين نماد رو مي بينن يهو ياد تبليغات دروغ وار غرب و به خصوص يهوديان مي افتند كه اين نماد مال نازي هاي جنايتكار بوده چرا؟ اين مشكل طبيعي است اشتباه از خودمونه ميگن كرم از خود درخت است يعني چي؟ يعني اينكه ماها دست تو دست گذاشتيم يكي ديگه واسه ما اراجيف درست ميكنه به خودمون بياييم ببنيد با ما چه ميكنن هنوز كه هنوزه بريطانيا و شوروي دست از سر ايران بر نميدارن چرا چون كسي كاري بهشون نداره همينا به زبان ما تجاوز كردن همينا بودن كه شعله جنگ جهاني اول و دوم رو درست كردن همينا بودن كه جنگ 8 ساله ايران و عراق رو به وجود آوردن كه زمانش بيشتر از جنگ جهاني دوم بود همينا بودن كه شاه رو نشاندن تو كرسي ايران و ايران رو بدبخت كردن چرا بيدار نميشين؟ چرا بايد خاموش باشين و بگين يكي ديگه مياد كو پس؟ چشماتون رو باز كنيد و ببينيد كه چه خبره منتظر كسي نباشين كه به عنوان يك فرشته به نجات همتون بياد صحبت از براندازي نظام نيست صحبت از شيوه فرهنگ است خودتون رو درست كنيد خود من هم يك روزي اينجوري بودم اما حالا عوض شدم ميتوانيد شماها جواب سوالات منو بدين؟

مطلب دوم: عده اي دائم مي گويند بچه ها بيايين حرف فلاني رو گوش كنيد و به سمتش برين منظور از اين حرف جريان تلويزويون هاي لس آنجلسي در ايلات متحده است چندين بار من تاكيد كردم كه اينا حرف خودشون رو ميزنن با اينكه قبلا هم گفته بودم اما اينبار بازم مجبور شدم تذكر بدم آقاياني كه در تهران و شهرستانها مي شينين پاي اين صحبتهاي سياسي اين تلويزون ها سوال من از شما اينه كه چه چيزي عايدتون شده تا الان؟ به خوبي ميدانيم كه قريب 28 ساله دارن حرف ميزنن و اين فقط براي الاف كردن مردم و به جان همديگر انداختن است اونها اگر ايران رو دوست دارن چرا نميان ايران حرف بزنن؟ آقاي خميني چطوري اومد تو صحنه قدرت؟ شاه مخالف بود اما نميتوانست كاري بكند حالا شماها هم بيايين ببينم چيكار ميكنيد محاله كاري بكنيد چون چيزي ندارين و حرفهاي بيهوده از اون هخا گرفته تا فولادوند و شاهزاده سابق و روزنامه نگاري مثل شهرام همايون من كاري ندارم به اينها چون وقت منو ميگيرن بعدشم مگر ماها خودمون زبان نداريم لازم نكرده شماها كاري براي ما انجام بدين اينها اگر دلشون براي وطن ميسوخت ميامدن اونجا نشستن مشغول عياشي هستن آن وقت ميگن فلان كار كنيد به تو چه مربوطه آخه اگه ناراحتي خودت پاشو بيا نميتوني پس لطف كن خفه خون بگير بزار زندگيمون رو بكنيم همينا هستن كه قوم هاي بزرگ ايران رو مي اندازن به جون هم شرط ميبندم كه همين مجاهدين خلق آتش جنگ ايران و عراق رو روشن كرده تو كه مخالف نظام جمهوري اسلامي بودي چي شد پس هم وطنت رو به كشتن دادي؟ كسي كه دلش براي وطنش بسوزه تو ايرانه نه يه خراب شده ديگر همين ديگر هم كسي نياد به من بگه فلاني اينجوري گفت تو تلويزيون فلان همشون اراجيفه ضرب المثلي است ميگويد راه باز جاده دراز ما خودمون راه رو بلديم

خيلي حرف زدم ما را ببخشيد منتظر پيام هاتون هستم

با تشكر از سخنگوي محترم

دوشنبه، مهر ۰۳، ۱۳۸۵

از سازمان جوانان نازي تا واتيكان

درود بر شما

اينجانب با وجود اينكه قول ادامه مطلب در مورد اسرائيل و نفوذ نظاميان در اسرائيل را داده بودم متاسفانه متن اصلي كه توسط آقاي جاويد نوشته شده بود گم شده است و من در تلاش هستم كه ادامه آن را براي شما بنويسم و اما مطلب امروز اختصاص دارد به آشنايي با پاپ بنديك شانزدهم حالا چرا پاپ اگر دقت كرده باشين جنجال هايي در خصوص توهين به دين اسلام توسط پاپ شده است و اين فرصت پيش آمده كه اطلاعاتي كه آقاي جاويد در مورد پاپ مي دانست را بگويد و نتيجه اش شد خلاصه متن زير

پاپ جديد كيست؟ جوزف راتزينگر در دوران حكومت نازي در آلمان تحت قدرت آدولف هيتلر در روستائي بين مونيخ وسالزبورگ زندگي كرد و بزرگ شد زادگاه راتزينگر درست همان جايي بوده كه آدولف هيتلر از آنجا به قدرت رسيده بود تاريخ نشان داده است كه مقاومت در برابر نازيسم و پيشواي آلمان نازي خطرناك و دشوار بوده است راتزينگر از دستگيري ها و كشته شدن اعضاي جنبش مقاومت ضد آلمان نازي كاملا اطلاع داشته است زيرا محل زندگي او يكي از كانون هاي جنبش مقاومت عليه نازيسم بوده است ترانشتاين محل زندگي راتزينگر جوان پناهگاه مخالفان نازي و آدولف هيتلر بوده است و زماني مركز يهود كشي اعدام دستگيري عوامل ضد نازي هم بوده است و راتزنيگر جوان دقيقا مي توانسته مبارزه با نازيسم برگزيند در اين ميان يكي از پسر عموهاي او هم به دست نيروهاي گشتاپو كشته شده بود اما جالب اينجاست كه راتزنيگرجوان در آن دوران نه مقاومت در برابر نازي را برگزيد و نه مخالفت با نازيسم را بر عكس تصميم عجيبي گرفت بله او در سال 1941 به سازمان جوانان حزب نازي پيوست اين در حالي بود كه نه پدر نه مادر و نه هيچ از بستگان نزديكش حاظر به همكاري با نازيسم نشده بودند.

تاريخ نشان داده است كه در اوائل دهه 1940 ميلادي رهبران كليساي كاتوليك اصولا تن در دادن به نازيسم در آلمان و فاشيسم در ايتاليا را موعظه مي كردند و اسناد اخير نشان دهنده روابط نزديكي است كه پاپ پيوس دوم رهبر وقت واتيكان با برلين و رم داشته همچنين مي دانيم كه در طول شصت سال گذشته هيچ كسي كه با نازيسم همكاري داشته چه در آلمان و چه در هر كجاي ديگر جهان صاحب مقام مهمي نشده است تا چه رسد به تصدي واتيكان.

پاكسازي ضد نازيستي در آلمان تحت فشار لابي يهوديان آلمان به حدي بوده كه حتي كسي كه در نزديكي اردوگاه هاي نگهداري يهوديان زندگي ميكرده و شاهد آزار و اذيت يهوديان در داخائو و آشويتز بوده اجازه دست يافتن به مقام حساسي را نيافته است پس دليل چيست كه آلمان و همه غرب از انتخاب راتزينگر به مقام پاپي حمايت كردند؟

كاتوليك هاي جهان پاپ را قديسي فرض مي كنند كه جانشين سنت پيتر است اما چگونه اين گناه بزرگ در زندگي راتزينگر مانع از قداست او نشده است؟

راتزينگر جوان همه نوجواني و جواني خود را در فضايي خشن خونين و سرشار از سركوب گذرانده و سوال اين است كه آيا او به عنوان يك نازي جوان در اين حوادث نقشي داشته است؟ اما مساله به همين جا خاتمه پيدا نمي كند راتزينگر در سال 1941 يعني در 16 سالگي وارد ارتش نازي شده و به واحد ضد هوائي ارتش رايش سوم منتقل گرديده است با پايان جنگ جهاني دوم و ورود نيروهاي متفق به برلين راتزينگر به موطن خود برگشت اما مشاهده كرد كه ارتش ايالات متحده آمريكا خانه پدري او را تبديل به پايگاه نظامي خود كرده اند.

راتزينگر به عنوان يك نظامي نازي و هيتلري و شريك در تداوم جنگ نازي ها دستگير و زنداني شد اما چند ماه بعد آزاد شد منتقدان پاپ بنديك شانزدهم امروزي يا همان جوزف راتزنيگر ديروزي معتقدند كه همه مسائل به همين جا مي رسد كه در دوران حبس بر سر راتزينگر چه آمده آيا آنچه در دوران حبس بر راتزنيگر گذشت در ارتقاي او به مقام رهبري كليساي كاتوليك نقش داشته است؟

اسناد تاريخي نشان مي دهد كه بسياري از عوامل نازي در آلمان يا در نقاط ديگر جهان بعد از پايان جنگ جهاني دوم رنگ عوض كردن و به خدمت متفقين در آمدند از آن جمله مي توان از كورت والدهايم دبير كل اسبق سازمان ملل متحد و رئيس جمهور اطريش نام برد كه اسناد همكاري او با نازيسم و عكس هاي او در لباس ارتش نازي پس از بروز اختلافاتي بين او و مقامات ضد نازي و ضد فاشيسم اروپا فاش گرديد مي گويند فرد ديگري كه مسوول عمليان نازي ها در شمال آفريقا بوده و بعد از جنگ رنگ عوض كرد انور سادات رئيس جمهور سابق مصر بوده كه حسنين هيكل روزنامه نگار مشهور مصري ماجراي آن را در كتاب پائيز خشم شرح داده است سادات تا مرز صلح با اسرائيل پيش رفت و سرانجام به تير غيب گرفتار شد.

يكي ديگر از اين مردان سپهبد فضل الله زاهدي است كه در طول جنگ جهاني دوم در جنوب ايران به عنوان عامل نازيسم مامور شكار اينگليسي ها بوده است او پس از جنگ به جمع ياران متفقين پيوست و تا اجراي كودتاي 28 مرداد1332 و تصدي مقام نخست وزيري ايران پيش رفت.

مي گويند از اين دست مردان نزديك به 2500 نفر بوده اند كه همه آنها در ازاي مخفي ماندن هويتشان و امان گرفتن از متفقين زندگي جديدي را ادامه داده اند حال سوال اين است كه بقيه چه كساني بوده اند و كي و كجا و در چه مقامي قرار گرفته اند؟ خدا مي داند.

دوشنبه، شهریور ۲۰، ۱۳۸۵

به ياد ادوارد

درود بر شما

متني كه در زير مشاهده ميفرمايين با خط زيباي آقاي جاويد نوشته شده بود و من چون اسكنر نداشتم و نتوانستم اسكن اين متن رو براتون بزارم با عرض پوزش من متن شعر رو به صورت ساده وارد ميكنم شخصا تاكيد كردن كه بنويسم به ياد ادوارد مقاله زيادي نوشت اما از انتشار آن خودداري ميكنم به دلايلي فقط شعر مورد علاقه ايشان رو وارد ميكنم اين ترانه توسط يكي از خواننده هاي محبوب آقاي جاويد است يعني معين باهم ميخوانيم

وقتي که تو رفتي خورشيد نمرده
دريا و بيابان خدا دست نخورده
وقتي که تو رفتي قلبي نشکسته
اشکم نشده سيل و مرا سيل نبرده

وقتي که تو رفتي وقتي که تو رفتي
انگار نه انگار که از تو اثري بود
انگار نه انگار که بيدادگري بود
انگار نه انگار که عشقي به سري بود
انگار نه انگار که در دل شرري بود

وقتی که تو رفتي وقتي که تو رفتي
انگار که عشقي به دلي نطفه نبسته
انگار که مستيم و سبويي نشکسته
انگار که عمري بر باد نرفته
انگار که در دل اميدي ننشسته
وقتي که تو رفتي چشم من خسته بي خواب نمانده
وقتي که تو رفتي در سينه دل من بي تاب نمانده

جمعه، شهریور ۱۷، ۱۳۸۵

دو خبر مهم

درود بر شما

متني كه مشاهده ميكنيد توسط جاويد نوشته شده و خواستار انتشار سريع آن در وبلاگ رسمي شدن در آن اشاره ميكند به دو خبر بسيار مهم و مشخص كردن موضع جنبش با هم ميخوانيم

درود بر هم قطاران عزيز

سخنم را زياد طول نميدهم و خواستم مطلبي رو بگويم كه عده اي نمك نشناس و بي وجود فكر نكنن كه سقوط كرديم گفته شده است كه شاخه اروپا يعني دفتر نازيسم فراري شده است و براي حفظ جان خودش بي معطلي دفتر رو تعطيل كردن و رفتن در اينجا من خاطر نشان كنم اين شايعه است و اين خبر صحت ندارد دفتر نازيسم اونقدر شهامت دارد پاي همه چي بايستد حتي جانش اون حرام زاده اي كه اين خبر رو منتشر كرده بداند كه روزي گرفتار من خواهد شد و چنان بلايي سرش بياورم كه حد نداشته باشد دفتر نازيسم اگر رفته از روي ترس و عواقب جنبش نرفته او گرفتار است و من بهش حق ميدم و من هنوزم به او ايمان دارم و ميدانم كه او ميتواند كمك موثري در تحول روز افزون جنبش انجام دهد هر جا كه هست از خداي هميشه عاشق ايران ميخوام كه سالم و تندرست باشد

اما خبر دوم كه جاي بسي خوشحالي است مربوط به كسي است كه چند هفته پيش بازداشت شده بود آري او آزاد شد و اتفاقات پشت پرده رو بازگو كردن و گفتن كه عامل بازداشت كردنش چه كسي بوده و كلا از كجا سرچشمه گرفته است فقط تا همين حد بگويم كه خدا را سپاس ميگويم كه با هيچ كس متحد و همكاري نكردم هميشه روي پاي خودمون بوديم اگر همكاري ميكرديم ديگه معلوم نبود چي مي شد اونايي كه منو ميشناسن و با من رابطه دارن ميدانن كه منظورم چه كسي است ميدانن كه چه كسي هم قطار منو بازداشت كرده روز به روز خفت و خواري بر اندامش افزوده ميشود و خواهد شد ننگت باد

اما موضع جنبش: جنبش به هيچ وجه با كسي همكاري نخواهد كرد چون سابقه اينگونه همكاري ها رو مشاهده و تجربه كرديم و به طور موقت در دراز مدت مايل به همكاري با هيچ گونه نهاد يا سازمان يا جنبشي نيستيم اين از موضع ما اما وضعيت جنبش به گونه اي داره پيش ميره كه اميد ها كم رنگ تر هستن علت اين اتفاقات برميگرده به مارمولك بازي هاي اون كسي كه خودش ميدونه چيكار كرده و هم قطاران من ميدونن كه چه جور آدمي است و از كجا اومده در هر حال ما اين اتفاقات رو به نوعي تجربه و حكمتي در كار خداوند ميدانيم

تقاضاي همكاري همه همقطاران رو مي طلبم

شما را به خداي هميشه عاشق ايران مي سپارم

پنجشنبه، شهریور ۱۶، ۱۳۸۵

بررسی نفوذ نظامیان در حاکمیت اشغالگران قدس قسمت دوم

پيشينه

اولين تلاشها باز ميگردد به دومين هجرت يهوديان به فلسطين كه در بين سالهاي 1904و 1914 كه 40 هزار مهاجر رو شامل ميشد رخ داد كه عده اي براي حمايت از يهوديان موجود در فلسطين گروهي را تحت عنوان هشومير در سال 1907 به وجود آوردند اين تشكل بعدها با كمك هايي كه بريطانيا به يهوديان كرد تبديل به هاگانا شد كه در جنگ جهاني اول به عنوان نيروي نظامي مشاركت داشت در سال 1920 گروه هاگانا سمت و سوي كارگري پيدا كرد

در اين دوره شاهد تجزيه حزب هاگانا هستيم به صورتي كه نيروهاي دست راستي در سال 1931 حزب شتيرن را به وجود مي آورند كه باز در داخل همين حزب در سال 1944 انشقاقاتي به وجود مي آيد و حزب ايتسل تشكيل مي شود هاگانا با اين وجود وجهه ارتشي و نظامي خود را در جهت صهيونيسم و اسكان يهوديان در فلسطين حفظ كرد حزب هاگانا نمونه خوبي براي دولت آينده رژيم صهيونيسم بود زيرا كه سران نهاد هاي مدني خود سران ارتش بودند اما با بروز اختلافات اين دوطيف از يكديگر دور شدند

در دوره رياست ديويد بن گوريون از سال 1948 تا آخر سال 1963 به استثناء سالهاي 1955 و 1956 تمامي نيروهاي امنيتي و ارتشي رژيم صهيونيستي با انضباط كامل تحت فرمان وي بودند شخصيت كاريزماتيك بن گوريون سبب مي شد كه تمامي نيروهاي سياسي و نظامي در مقابل تصميمات وي گوش به فرمان باشند

بن گوريون در آن مدتي كه رياست حكومت را عهده دار بود بر تصميمات سياسي و نظامي در رژيم صهيونيستي حكومت مي كرد و در اين راه علاوه بر شخصيت كاريزماتيكش لباس نظامي وي نيز ياري دهنده اش بود لباسي كه به وي اجازه داد تا نظامياني كه در حزب وي يعني حزب ماباي بودند در مناصب نظامي و سياسي جا به جا بكند و ژنرال هاي وفادار به خود را در مناصب وزارتخانه و پستهاي حساس قرار دهد اين شخصيت كاريزماتيك به وي اجازه داد تا بسياري از تصميمات استراتژيك را به دور از پارلمان و حكومت اتخاذ كند مثل آغاز جنگ سال 1965

شيوه بن گوريون براي مشورت با نظاميان و نيروهاي امنيتي سبب شد كه تصميمات سياسي با مشاركت نظاميان همراه شود و به هيچ عنوان يك تصميم سياسي خالص نباشد پس از بن گوريون رابطه ارتش و سياست فرق اساسي كرد به صورتي كه همه رهبران پس از وي نتوانستند همانند وي حركت كنند موقعيت ارتش در سياست بشدت تحت تاثير وزير دفاع يا فرمانده ارتش بود همانند دوره اي كه موشه دايان وزير دفاع بود و حتي دوره اي كه آريل شارون و اسحاق رابين اين منصب را اداره مي كردند

جنگ سال 1973 تاثير بسزايي بر مشخص شدن جايگاه دستگاه امنيتي و ارتشي در رژيم صهيونيستي داشت زيرا ثابت كرد كه تصميمات ارتش منجر به شكست مي شود كه سبب تنزل مقام ارتش در نزد افكار عمومي رژيم صهيونيستي شد و حتي راه را براي نخبگان سياسي باز كرد تا در مسائل نظامي دخالت كنند

و درنتيجه اين حكومت رژيم صهيونيستي گروه خاصي رو مامور كرد تا آنچه پيش آمده است بررسي كند لذا گروهي به نام اگرانات كه نام اداره كننده اش شهرت پيدا كرد تشكيل شد و نتيجه تحقيقات گروه اين مساله بود كه حيطه وظايف هيچ يك از دولتمردان و وزير دفاع و فرمانده نظاميان مشخص و محدود نبوده و نيز محدوده مشخصي براي رابطه نخبگان سياسي و ارتشي وجود ندارد و بر اين اساس پارلمان در سال 1976 بخش نظامي قانون اساسي را طبق آنچه كه گروه تعيين كره بود تصحيح كرد و به موجب اين قانون ارتش و فرمانده نظاميان بايد فرمان پذير دولت و وزير دفاع باشند

یکشنبه، شهریور ۱۲، ۱۳۸۵

بررسی نفوذ نظامیان در حاکمیت اشغالگران قدس قسمت اول

درود بر شما امروز مطلبی در مورد صیهونیست از طرف آقای جاوید برایم ایمیل شده که بطور مفصل توضیح دادن من اقدام به بخش بخش کردن این مطلب کردم که قسمت اول رو مشاهده میفرمایین

در رژیم صهیونیستی به لحاظ قانونی و رسمی و تعریف مشخص و کاملی از رابطه بین ارتش و 3 قوه بیان نشده است اما ادامه صحبتم بررسی قوانین مربوط به رابطه ارتش و پارلمان و قوه قضاییه انجام میدم

رابطه دولت و ارتش

اولین قانونی که از جانب مجلس موسسان تعیین شد که در آن نظام حکومتی رژیم صهیونیستی در سال 1948 مشخص شد بخشی را به نیروهای نظامی اختصاص داده بود و این بخش به دولت موقت اجازه داد تا نیروی های مسلح زمینی هوایی و دریایی تشکیل داه و برای انجام هر گونه عملیات مطلوب و قانونی به نفع و حمایت از دولت از آنها استفاده نماید.

قبل از سال 1968 دیوان عالی دولت را فاقد صلاحیت لازم نسبت به اشراف بر امور امنیتی تشخیص داد و در نتیجه قانون اساسی سال1968 اداره امنیت کشور را از دولت رژیم صهیونیستی سلب کرد و این صلاحیت بعد از انجام اصلاحاتی در قانون در سال 1992 و 2001 دوباره به دولت واگذار شد.

بخش نیروهای نظامی در قانون اساسی مصوب سال 1975 مواد قانونی اندکی را به رابطه بین حکومت و ارتش اختصاص داده است که بسیار عام و گسترده بوده و سبب اصلی آن پیامد های پس از جنگ 1973 است اینک به لحاظ قانونی نظری بندازیم به رابطه دولت و وزیر دفاع ماده دوم از بخش نیروی های نظامی قانون اساسی مصوب سال 1975 میگوید که ارتش در مقابل دولت گوش به فرمان است و وزیر دفاع به نمایندگی از دولت مسوول ارتش است. مشاهده میکنیم که قانون هیچ گونه تعیین صلاحیتی را برای دو طرف یعنی دولت و وزیر دفاع نمی کند و در اینجا شاهدیم که فرماندهی ارشد ارتش اسرائیل قانونا در دست فرماندهان ارتش است در نتیجه ارتش اسرائیل با رهبری فرمانده خودشان در مقابل نهادهای مدنی ظاهر می شوند اما سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که حد و حدود وزیر دفاع برای دخالت در اداره ارتش و اداره عملیات نظامی تا چه اندازه ای است؟ با توجه به این نکته کهفرمانده ارتش بالاترین مقام نظامی است و همچنین با توجه به این که قانون تعیین صلاحیتی برای اجرای مسائل عملیاتی وزیر دفاع تعیین نکرده است این کمبود قانون سبب می شود که مسائل و امور گوناگون به شخصیت و حضور فرماندهی ارتش وشخصیت و حضور وزیر دفاع وابسته شود و این که وزیر دفاع رئیس حکومت و دولت باشد یا نباشد خصوصا که رژیم صهیونیستی در موارد بسیاری شاهد بوده که این دو منصب را یک شخص اداره کرده است مثل بن گوریون.اشکول.اسحاق رابین.شیمون پرز و ایهود باراک