اين واقعه اي را كه عرض مي كنم يك ادعا نيست بلكه سند ما منابع عهد عتيق است يهودي ها هميشه اين مساله را مطرح مي كنند و به آن مي بالند كه وقتي بخت النصر پادشاه بابل آنها را به اسارت برد كوروش پادشاه ايران بود كه منجي آنها شد و لذا به كوروش در منابع يهودي لقب مسيح منجي دادند در منابع هست كه كوروش بعد از چندين دهه به بابل حمله مي كند و يهودي ها را آزاد مي كند و به آنها مي گويد كه آزادند به هر كجا كه مي خواهند از جمله ايران بروند كه خيلي از يهودي ها به ايران مي آيند از طرف ديگر فاصله بين كوروش و خشايارشا شاه يك فاصله كوتاه چند ده ساله است طي اين چند ده سال يهودي ها موقعيت بسيار بالايي در ايران پيدا مي كنند حالا داستان از اينجا آغاز مي شود يهودي ها با توجه به موقعيتي كه در ايران كسب كرده بودند به دربار خشايارشا شاه نفوذ مي كنند يك فرد يهودي بنام مردخاي به دربار نفوذ پيدا مي كند اينها توطئه اي مي چينند تا بتوانند اين نفوذ را در دربار ايران گسترده تر كنند به اين شكل شاه بزمي برپا مي كند كه همه عالي مقامان و عالي منصبان حضور داشتند و از ملكه خودش كه ملكه وشتي بوده تقاضا مي كند در جشن حضور پيدا كند ملكه انسان محجوبي بوده و ازحضور در اين جشن خودداري مي كند شاه بخاطر اين سرپيچي ملكه را از دربار اخراج مي كند و او را به قول امروزي ها طلاق مي دهد از آنطرف به دنبال همسر جديدي مي گردد با دسيسه مردخاي يك زن يهودي بنام حدسه معروف به استر كه دختر عمو يا برادرزاده مردخاي بوده به شاه عرضه مي شود و خشايارشا شاه وي را براي همسري انتخاب مي كند و به اين شكل استر ملكه ايران مي شود و باهمكاري مردخاي شاه را دراختيار خودشان مي گيرند. تا اينكه در يك جشني به شاه مشروب مي دهند و در حالت غير عادي از وي فرمان مي گيرند مبني بر اينكه يك روز اينها اجازه داشته باشند مخالفان خود را سركوب كنند. چون بحر حال در بين ايراني ها مخالفاني داشتند و اينها مي خواستند كه اين مخالفان خود را هرچه زودتر از بين ببرند و اين كار را هم مي كنند در منابع يهودي و در كتاب استر اين واقعه آمده كه اينها يك داستان ساختند مبني بر اينكه وزير اعظم شاه كه هامان نام داشته با يك عده اي مخالف ما بودند و مي خواستند ما را از بين برند و حالا ما پيش دستي كرديم و از خودمان دفاع نموديم وعينا آمده كه گفتند هامان وزير قصد داشت ما را در 13 آذار (ماه عبري كه منشا رومي دارد) از بين ببرد و ما ازشاه فرمان گرفتيم و 14 آذار ما تدبيري انديشيديم
حال چه كرده اند؟ در آن زمان شوش پايتخت دولت هخامنشي بود در شوش هامان وزير را با ده پسرش به قتل مي رسانند و تعدادي ازايراني ها را نيز از بين مي برند بعد ازاين واقعه ازشاه مي خواهند كه يك روز ديگر به آنها مهلت بدهد تا به از بين بردن مخالفانشان ادامه بدهند در مجموع اين دو روز و براساس آمار منابع يهودي كه موجود است75 هزار ايراني توسط اينها كشته شدند اين واقعه در منابع خودشان آمده كه تنها بدليل اينكه گمان مي كردند عده اي از ايراني ها با آنها دشمن هستند و مي خواهند آنها را از بين بردند. يعني با مظلوم نمايي و با اين استدلال كه ما يك عمل پيشگيرانه انجام داديم 75 هزار نفر ازايراني ها را قتل عام كردند جالب اينكه اين دو روز را به اين خاطر عيد اعلام كردند
حال اسم اين عيد چيست؟ (پوريم) پوريم يعني قرعه دليل اين اسم گذاري هم اين بود كه مي گويند هامان وزير در روز 13 آذار قرعه انداخته بود كه ما را بكشد ولي ما توانستيم اين توطئه را خنثي كنيم عيد پوريم يكي از اعياد رسمي قوم يهود است كه هر سال نه فقط در ايران بلكه در تمام دنيا 2 روز جشن رسمي برپا مي كنند و در اين جشن بدمستي مي كنند و رقصهاي مخصوصي دارند كه در اين 2 روز انجام مي دهند به شادي كشتن ايرانيان اينها در كتاب خودشان وجود دارد ولي انگار ما جرات نداريم اين چيزها را بازگو كنيم به جرم ناكرده و با مظلوم نمايي ايراني ها را كشتند و سالها هم به ميمنت آن جشن مي گيرند در آيين اينها ما اساسا بشر نيستيم. يعني هر موقع كه بتوانند و در موضع قدرت باشند نيات خود را عملي مي كنند و اساسا معتقدند كه در دوره اي كه قدرت دارند نبايد با كسي تعامل كنند و فقط بايد اعمال قدرت كنند اينها اصطلاحي دارند بنام گوئيم اين كلمه معادل حيوان است يعني غير از خودشان را گوئيم يا حيوان مي دانند و از ابتداي كودكي تا بزرگي در سطوح مختلف تعليم مي بينند مثلاً وقتي يك كسي غير از خودشان را مي كشند انگار كه يك پشه يا مگس يا حيوان بي ارزش را كشته اند!
شرمت باد يهود و يهوديت
۱ نظر:
salam.mesle hamishe ali.besiyar jaleb bod.mamanon
ارسال یک نظر