شهر آرتاویل (اردبیل) به معنای شهر مقدس مرکز آذربایجان در 5000 سال پیش
اَردَبیل (پارسی باستان: آرتاویل) یکی از شهرهای ایران و مرکز استان اردبیل در شمال غربی کشور است. اردبیل یکی از پرآوازهترین نقاط این سرزمین جاویدان است که در میهن عزیزمان ایران واقع شده، امّا در طول تاریخ بسیار طولانی خود، غالبا در مرکز دایرۀ سیاست و اقتصاد روز کشور قرار داشته و دفعات متعدّد حتّی
مسیر تاریخ ایران را دگرگون ساخته است.
شهرت و اهمیّت اردبیل تنها از آن جهت نیست که چند تن از پادشاهان ایران آن شهر را قرارگاه خود ساختند، بلکه از لحاظ مقدس بودن شهر اردبیل است زيرا یکی از بزرگترین چهار آتش مقدس زرتشت ایران آتشکده آذرگشسب در شهر آرتاويل قرار داشت.. ایران در شمال جنوب باختر و خاور آتشکده بزرگ داشت. البته بسیار بودند ولی این آتشکده چهار گانه اهمیت خاصی داشت. زیرا همانطور که گفته شد به همان اندازه رواج آتشکده ها در گسترش آب و مهرآب ها و
گرمآبه ها اهمیت فراوان داشت که اصول پاکیزگی را پیشاپیش می طلبید.
مرکز پيدايش فرقه صفويه نيز از اردبيل (آرتاويل) بود
سر حلقه فرقه صفویّه، شیخ صفیالدین اردبیلی، از این جا برخاست و در همین جا به خاک سپرده شد.
با ظهور شیخ صفیالدّین و خاندان صفوی، اردبیل اعتبار ویژهای یافت، به طوری که این شهر در زمان تیمور، دارالارشاد و در زمان سلاطین صفوی با عنوان دارالامان از جایگاه خاصّ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برخوردار گردید. حکومت صفوی بسیاری از هرج و مرجها را که در ایران وجود داشت، برانداخت و یک حکومت دینی و مذهبی را پایه گذاری کرد که به گفته بسیاری از کارشناسان تاریخ، تشکیل دولت یکی از مهم ترین وقایع تاریخ ایران به شمار میآید.
واژۀ اردبيل واژهای اوستایی است که از دو کلمه آرتا ( مقدّس) و ويل (شهر) به معنی شهر مقدّس ترکيب شده است. وسعت اين شهرستان ۳۸۱۰ کيلومتر مربّع است و چهرۀ عمومی شهرستان اردبيل متأثّر از ارتفاعات کوهستانهای سبلان، تالش و بزغوش است که اين عوامل طبيعی سبب محصور شدن آن شدهاند. اردبيل از مناطق با اهميّت ايران به شمار میآيد و دارای آثار و ابنیّه تاريخی و جاذبههای طبيعی بسيار زيادی است.
این شهر همچنین مرکز شهرستان اردبیل است. اردبیل از شهرهای باستانی و تاریخی ایران است. این شهر در نزدیکی مرز جمهوری آذربایجان (خاک دزديده شده ايران توسط روسيه تزاري) قرار گرفتهاست و دارای ارتفاع زیادی است و از سردترین شهرهای ایران محسوب میگردد که جاذبههای طبیعی زیادی دارد. این شهر در ۲۱۹ کیلومتری تبریز و ۵۹۱ کیلومتری تهران واقع شدهاست
اردبیل از شهرهای کهن ایران است که حدود ۵۰۰۰ سال قدمت دارد.در لوحههای گلی سومریان به صورت آرتا یا آراتتا ثبت گردیدهاست که خود قدمت شهر را تا ۵۰۰۰ سال میرساند.تمدنی همزمان با سومر در ایران وجود نداشتهاست.] این شهر در زمان حکومت بنیامیه مرکز حکومت آذربایجان و در زمان بنیعباس مرکز قیام بابک خرمدین بوده است. در سال ۶۱۸ هجری مورد حمله مغولان قرار گرفت.در دوران باستان نیز که ایران به چهار ولایت تقسیم شده بود اردبیل مرکز ولایت باختر شامل آذربایجان (از همدان و ساوه تا دربند در جنوب روسیه و ارمنستان فعلی) بودهاست.[۱۶] اما در زمان تیموریان و صفویان، نهضت تشیع و جنبشهای سیاسی ایران از این شهر برخاست. اردبیل در زمان صفویان آباد گردید و به اوج اعتبار، عزت، و عظمت خود رسید، اما پس از انقراض این سلسله در پیشامدها و تحولات تاریخی دوره نادرشاه و اوایل قاجار و بهخصوص با ورود قشون روسیه به ایران و حوادث دوران مشروطیت، از رونق و اهمیت افتاد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در ۲۴ فروردین ۱۳۷۲ به مرکز استان تبدیل شد.
مسجد جمعه اردبیل(مسجد جامع اردبیل)-یادگار دوره پیش از اسلام ودوره سلجوقیان
از آثار تاریخی اردبیل که برخی به دوره پیش از اسلام میرسد، میتوان از دهکده آتشگاه، شهر هیر، شهریور، و مسجد جامع اردبیل که در قدیم آتشکده بودهاست، نام برد. با توجه به اینکه این مسجد، بزرگترین و قدیمترین مسجد اردبیل است، احتمال میرود یکی از واحدهای آن، کتابخانه بوده، ولی در تاریخ اردبیل اشارهای به آن نشده است.
بسیاری از مؤلفان دوره اسلامی، بنای شهر اردبیل را به فیروز، پادشاه ساسانی نسبت میدهند و مینویسند که اردبیل به دستور این پادشاه، که در سده پنجم میلادی میزیست، ساخته شدهاست.فردوسی در شاهنامه بنای اردبیل را به پیروز ساسانی نسبت میدهد.
اما تاریخ اردبیل خیلی قدیمیتر از زمان فیروز ساسانی است. زیرا که فیروز درسال ۴۵۹ میلادی به سلطنت رسیدهاست و ۳۴ سال قبل از این تاریخ، بهرام پنجم ملقب به بهرام گور در مقابل حمله هیاتله از راه اردبیل به آمل وگرگان و سپس به خراسان رفته و در آنجا، خاقان هیاتله را کشتهاست. این موضوع در شاهنامه فردوسی آمدهاست:
چو آگاهی آمد به بهرامشاه ، که خاقان به مرو است چندان سپاه
همی راند لشکر چو تزکوه سیل، به آمل گذشت از ره اردبیل
ادبیل در زمان فیروز به دلیل حمله طوایف وحشی شمال (هونها) ویران گردید و به دستور فیروز، آباد گردید و برج و بارو درآن ساخته گردید و از اینرو بنای آنرا به فیروز شاه نسبت میدهند.
در داستان سیاوش در شاهنامه فردوسی نیز نام اردبیل آمده بود.
در قرن ششم قبل از میلاد زرتشت پیامبر بزرگ ایران ظهور کرد وبرخی تاریخ نگاران نیز آنرا به 3500 سال پیس نسبت میدهند که اشو زرتشت خود در کوه سبلان نیز مدتی به نیایش و پژوهش پرداخته و بخش بزرگ اوستا را همانجا نوشته است
آنچیز که بسیار مهم است دین پیش از زرتشت بوده
که در ایران آسیا و اروپا گسترش داشته و
آن دین و آیین مـِهـر یا میترا بوده است. در اروپا نیز پیش از
مسیحیت این دین و آیین رواج داشته و مرکز اصلی
دین میترا را ایران می دانند.
زیرا آثار باستانی یافته شده از اردبیل ، شهر سوخته ، جیرفت، بخش بزرگی از خوزستان ، دیلمان و....در ایران و افغانستان ، تاجیکستان، شرق ترکیه بخش از پاکستان و هند همگی نشان از آیین مهر پیش از زرتشت دارد و به بیش از 5000 سال میرسد. میترا یا مهر به چهار عنصر اصلی آب باد خاک و آتش احترام قائل بودند و مورد ستایش قرار می دادند
اردبیل (آرتاویل) نیز از مراکز بزرگ مقدس شمال ایران محسوب میشد.
شهر اردبیل به علت نزدیکی به قفقاز و گرجستان و ارمنستان، جایگاه ویژهای داشت بهطوری که در زمان جنگهای ایران و روس در عهد قاجار، اردبیل مرکز استقرار نیرو و ستاد عملیات سپاه ایران در برابر طوایف شمال بودهاست.
جمعه مسجد اردبیل-۱۳۰۰ ه.ق
کشف تاریخ ۴۰ هزار ساله اردبیل
کشفیات اخیر در خصوص تاریخ اردبیل در منطقه مرادلو اردبیل نشان از کشف تاریخ ۴۰ هزار ساله در اردبیل را به اثبات میرساند.محوطه شامل بیش از یکصد تخته سنگ مزین به نقوش صخرهای بوده که با بررسی و مطالعه هر یک از آنها زوایای پنهانی از نحوه زندگی و استقرار بشر در این منطقه از کشور نمایان خواهد شد.
یکی از کارشناسان باستانشناسی اردبیل گفت: نقوش خمرهای یا همان سنگ نگارهها کهنترین آثار هنری بر جای مانده از بشر هستند که قدمت برخی از آنها به ۴۰هزار سال قبل برمی گردد.
باستانشناسی اردبیل (آرتاویل)
منطقه اردبیل حداقل از هزاره ششم قبل از میلاد مسکونی بودهاست. براساس پژوهش، سراسر منطقه از تپههای باستانی پوشیده شدهاست. کاوشهای مقدماتی در برخی از نواحی اردبیل به ویژه در قسمتهای شمالی و شرقی آن نشان میدهد که اردبیل از کانون های مهم فرهنگ مگالی تیک یا سنگ افراشتی بودهاست. مردم مگالی تیک شرق آذربایجان که ماهیت قومی آن ها میباید از عناصر کـــاســـی(بخش بزرگ کیلان نیز کاسی ها هستند و به همین مناسبت دریای شمال ایران بنام کاسپین نام گرفت) و هــــوری بوده باشد، ده ها اثر مگالی تیک پرارزش از خود به یادگار گذاشتهاند.
کشفیات اخیر در محوطه باستانی شهر یئری مشکین شهر، پرتو تازهای به تمدن و فرهنگ هشت هزارساله اقوام ساکن در اردبیل و اطراف آن افکندهاست و انتشار نتیجه کشفیات میتواند ارتباط تمدن و فرهنگ مگالی تیک اردبیل را با دیگر مناطق ایران و آذربایجان تاریخی و قفقاز و شرق آسیای صغیر مشخص کند.
تصاویر هیکلهای سنگی شهر یئری با تصاویر هیکلها و سرهای آدمیانی که برروی اجاقهای نعل اسبی ایغدیر (ایگدیر درشمال شرقی ترکیه در نزدیکی مرز ایران و ارمنستان) نقش بسته، شباهت تام دارد.آثار یافت شده درموزه باستان شناسی اردبیل قرار دارند.
اردبیل درعصر مفرغ
" ايرانويچ ناحيت آذربايجان است. ايرانويچ بهترين سرزمين آفريده شده است. زرتشت چون دين آورد، نخست در ايران ويچ فراز يشت، پرشيتوت و مديوماه (مديا ـ ماد) از او پذیرفتند
علاوه بر ايرانويچ كه برآذربايجان اطلاق يافته، نام با مسماي آذرگشسب نيز به این سرزمین اطلاق شده است كه بنا به خبر شاهنامه، دو آتشكده مقدس به نام آذرگشسب وجود داشته كه يكي در باكو و ديگري در شيز مراغه (تخت سليمان) واقع بوده اند.
آتشكده آذرگشسب باكو همچنان پابرجاست و ظاهراً آنرا بازسازي كردهاند. روانشاد دهخدا در لغتنامه خود، ذيل لغت باكو، شرح مفصلي درباره اين آتشكده آورده است. آتشكدة بزرگ و معروف ديگر در تخت سليمان مراغه قرار دارد به نام «آذرگشسب».
گير شمن (باستانشانس فرانسوی) دربارة آن مينويسد:
«شيز مركز ديني ماد آذربايگان (تخت سليمان امروز) معبد شمال ايران بود در اين معبد جامعهاي بسيار قديمي از مغان ميزيستند.
در شاهنامه فردوسي هم آمده كه در دوران كيانيان آذربايجان را به نام آتشكده بزرگ و مقدس «آذرگشسب» ميخواندند. برپاية سخن فردوسي، كيخسرو پيش از نشستن بر تخت شاهي همراه با پدربزرگ خود كيكاوس به سوي خاك آذرگشسب (آذربايجان )روان ميشود تا در محراب، آغاز سلطنت خود را متبرك و از خداوند در ادارة امور كشور ياري طلب نمايد:
(لازم به یادآوری است مهرآب همان آب مهر است که پس از حمله اعراب به محراب تبدیل گشت و در واقع همان مهرآب درست است و به آیین مهر یا میترا باز میگردد. زیرا مهر پرستان پیش از نماز با آب دستنماز می گرفتند تا پیش از نیایش و ستایش پاک باشند که بعد توسط سلمان یا روزبه فارسی به محمد آموخته شد که در اسلام رواج دارد. این تذکر را لازم دانستم. جعفرزاده)
چنين گفت خسرو به كاوس شاه
كه جز كردگار از كه جوييم راه
بدو گفت: ما همچنين با دو اسب
بتازيم تا خاك آذرگشسب (سرزمین آذربایجان)
سر و تن بشوييم با پا و دست (وضو گرفتن با مهرآبه)
چنان چون بود مرد يزدان پرست
به زاري، ايا كردگار جهان
به زمزم كنيم آفرين جهان
بباشيم در پيش يزدان به پاي
مگر پاك يزدان بود رهنماي (4)...
آرتوكريستن نيز در تأييد زيارتگاه بودن آن آتشكده چنين مينويسد:
«آتشكده آذرگشسب يا آتش سلطنتي در گنجگ (شيز) واقع در آذربايجان بود كه اكنون به خرابههاي تخت سليمان معروف است و پادشاهان ساساني هم (مانند كيكاووس و كيخسرو به روايت فردوسي) در ايام سختي به زيارت اين معبد ميشتافتند و زر و مال و ملك و پیشکار براي آن جا می گماشتند(5)
از نامهاي ديگر آذربايجان «ماد خرد» بوده است. در دوران شاهنشاهي مادها و در آن روزگار، ايران بزرگ را «ماد بزرگ» و آذربايجان را «ماد خرد» ميناميدند. البته اين استان را به روزگار مادها، آتورپاتكان نيز ميگفتند.
به نظر استرابو، جغرافي نگار معروف يوناني آذربايجان از نام سرداري به نام «آتورپات» اقتباس شده است. بدين ترتيب كه چون دوران پادشاهي هخامنشيان به پايان آمد، الكساندر ماكدوني(6) به ايران دست يافت، سرداري به نام «آتورپات» در آذربايجان برخاسته، آن سرزمين را، كه بخشي از خاك مادان و به نام «ماد كوچك» معروف بود، از افتادن به دست يونانيان نگاه داشت و آن سرزمين به نام «آتورپاتكان» خوانده شد. (7)
ريشه نام«آتورپاتكان» از آتورپاتن، آتورپات، آذرپات يعني «آذر پاسدار» يا نگهبان آتش است و آتروپاتن لقب هر يك از ساترابها (استانداران) هخامنشي در اين استان بوده است.
آذربايجان جايگاه بزرگترين و مقدسترين آتش ايزد افروخته به نام «آذرگشسب» بود كه يكي در باكو و ديگري در شيز مراغه (تخت سليمان امروزي) قرار داشت.
دياكونف در وجه تسميه آذربايجان نوشته است:
«اين نظر بسيار شايع است كه آتروپات «شخص» نيست و لقب كاهني است كه در ماد حكومت مي كرده است و اشتقاق اين كلمه «نگهبان آتش» چنين تعبيري را اجازه ميدهد».(8)
البته برخي نيز معتقدند كه در دوران شاهنشاهي مادها و بعد از آن در دوران هخامنشيان تا زمان كوروش كبير، مغان علاوه بر سمت پاسداري از آتش مقدس، شغل استانداري آذربايجان را هم بر عهده داشتند. اين لقب تا زمان حمله اسكندر لقب استانداران بود.
اما آخرين ساتراپ (استاندار) هخامنشي براي جلوگيري از ورود يونانيان به سرزمين آتش مقدس و حفظ حرمت استان آذرگشسب خود را نه استاندار، بلكه پاسدار آتش مقدس يعني «آتروپاتن» خواند و ازان پس عنوان و لقب او «آتروپاتن» به صورت نام اين استان درآمد.
احمد كسروي نيز ضمن بررسي نام «آتورپات» واژه «اتور» را همان آذر يا آتش و واژه «پات» را كه بعدها به صورت «پاد» و «باد» درآمد به معناي «نگهبان» دانسته است. اين نام تا پايان عصر ساساني در ايران رايج بوده است چنان كه يكي از موبدان مشهور «آذرباد ماراسپندان» يا «آذرباد مهراسپندان» نام داشته است. اين شخص وزير شاپور دوم، شاهنشاه ساساني و يكي از مفسران اوستا بود. نام اين موبد به صورت «آتربات مانساراسپندان» نيز آمده است.
در ادبيات دري، آتوربات به صورتهايي، آذر آبادگان، آذربايگان و آذربايجان آمده است. چنانكه فردوسي نيز «آذرآبادگان» به كار برده است:
به يك ماه در آذر آبادگان
ببودند شاهان و آزادگان
وز آن جايگه لشكر اندر كشيد
سوي آذرآبادگان بركشيد
در كتابهاي عربي نيز آذربايجان و آذربيجان به كار برده شده است.
به هر حال اين كلمه، با اشكال مختلف و تصحيحات آن هر چه باشد بحثي نداريم ولي با توجه به دلايل عقلي و نقلي موجود، آنچه مسلم است مأخوذ از «آتورپات يا آتروپات» نام سردار ايراني و خشثرپاون (شهربان) زمان اسكندر، آذربايجانست و هر وجه يا مبدأ و علتي كه براي پيدايش اين نام كه اكثر مورخان و جغرافي نويسان قديم و معاصر نگاشتهاند، قابل ترديد است. بدون شك اين نام ايراني است. زيرا در اوستا AterePata ، كه در لغت به معني نگهبان و پناهنده آتش است نام يكي از پاكدينان ايران باستان است و در پهلوي Aturpat آمده است.
زبان مردم سرزمین آتروپات (آذربایجان) نیز به زبان پهلوی بوده
افزون بر اين در ايران باستان نام آذربـُد، آذرپاد و در پهلوي آتروپات (مارسپندان) از اسامي معمول و رايج بوده است. آتورپاتكان همان طوري كه گفته شد، خود از سه كلمه تركيب يافته است. آتور يا آذر به معني آتش و پات يا پاي (پد) از مصدر پاييدن به معني نگهبان و نگهبان كردن و سرانجان «كان يا گان» كه پسوند مكان يا نسبت است با اين توضيح ابهامي كه در اين نام باقي نميماند و معناي آن «سرزمين يا شهر آذرباد» معناي درستتري است كه ميتوان اطلاق نمود.
در پایان بطور فشرده برای هم میهنانم گفته شود که
سرانجام ترکها که نوادگان مغول و چنگیز هستند با دور زدن
دریای کاسپین (مازندران) از قسمت آران به پایین آمدن
کشتار وحشیانه ایی انجام دادند و سرزمین های ارامنه و آذربایجان ایران و... را اشغال کردند
ترک ها در بخش اعظم ایران شکست خوردند و فقط آذربایجان در اشغال آنها ماند و رفته رفته زبان پهلوی این منطقه که دین زرتشتی نیز داشتند به ترکی گرایش یافت و تا به امروز
نیز مردم آذربایجان جنایت ترکهای غارتگر را از یاد نمی برند.
ناگفته نماند که بخش شرق ترکیه نیز که جز قلمرو ایران بود
به اشغال ترک ها در آمد و تا عربستان نیز حمله ور شدند که
بعدها اتحاد انگلستان با اعراب به فرماندهی لرنس شکست سختی به ترک های عثمانی داند و همان شکست سبب شد که عثمانی ها در اروپا نیز شکست را بپذیرند.
به امید بازسازی مام میهن ایران و بازگشت همه بخش های جدا شده به ایران و حتی بازگشت به زبان اصلی خویش
که پارسی میانه بوده
با سپاس از همه ایراندوستان و مهین پرستان
منابع هایی که بدان اشاره شده است
1- فر تيغ دادگي بندهش (خلاصه اوستا)، گزارنده: مهرداد بهار، صص 28 و152
2- علي اكبر دهخدا، لغت نامه، ج 3، چاپ اول، انتشارات دانشگاه تهران، 1373، ذيل باكو
3- پروفسور گيرشمن، ايران از آغاز تا اسلام، ترجمه دكتر محمد معين، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1349، ص 270
4- فردوسي، شاهنامه، به همت محمد رمضاني، كلاله خاور. جلد 3. ص 95
5- آرتوكريستن سن، ايران در زمان ساسانيان. ترجمه رشيد ياسمي، چاپ دوم، انتشارات دنياي كتاب،1377، ص 190
6- اين شخص همان اسكندر مقدوني است، در نوشتههاي باستان، او را به جاي الكساندر، الكسندر مي ناميدند
7- احمد كسروي، كاروند به كوشش يحيي ذكاء، تهران، 1356 ، صص 313 ـ 314
8- دياكونف، تاريخ ماد، ترجمه كريم كشاورز، بنياد ترجمه و نشر كتاب، 1345 ، ص 780
9- احمد كسروي. كاروند، صص 315 ـ 316
10-علي اكبر دهخدا، لغت نامه، ج 1، انتشارات دانشگاه تهران، 1372، ذيل «آتروپات»
—