قوام دربازگشت از شوروی با قراردادیکه در جیب داشت مذاکره با شورشیان را آذربایجان را آغازکرد.
اوحتی از من تقاضا داشت که با ارتقاء درجه افسران شورشی موافقت کنم و به هریک از آنان دودرجه بدهم... بطوریکه مثلا یک نفر با درجه ستوان یکمی تبدیل به سرگرد شود و مواردی شبیه این .
ولی من در جواب گفتم :((ترجیح میدهم دستم قطع شود و چنین فرمانی را امضا نکنم....))
اوحتی از من تقاضا داشت که با ارتقاء درجه افسران شورشی موافقت کنم و به هریک از آنان دودرجه بدهم... بطوریکه مثلا یک نفر با درجه ستوان یکمی تبدیل به سرگرد شود و مواردی شبیه این .
ولی من در جواب گفتم :((ترجیح میدهم دستم قطع شود و چنین فرمانی را امضا نکنم....))
در آن موقع فرماندهان ارتش به استثنا رزم آرا به من توصیه میکردند از هر گونه اقدامی که باعث تحریک روس ها به مداخله نظامی در ایران میشود خودداری کنم.
ولی من علی رغم این توصیه ها تصمیم گرفتم برای فتح مجدد آذربایجان دست بکار شوم.این تصمیم را علی رغم آنکه به نظر اغلب رجال و فرماندهان تصمیمی ناشیانه و تهوربیجا می آمد بر اساس اطلاعات واقعی اتخاذ کرده بودم زیرا میدانستم شورشیان با اینکه از نظر تسلیحاتی قویتر از ما قوای نظامی ما نبودند ولی بنا داشتند در آینده نزدیک با دریافت تسلیحات جدید و پیشرفته خود را تقویت کنند.برای این منظور گروه هائی را برای آموختن فنون هواپیمائی و زرهی به شوروی فرستاده بودند و این عده ظرف یکسال عملا در خدمت شورشیان قرار می گرفتند.
علاوه بر آن من ترجیح میدادم خطر شرکت در یک نبرد شرافتمندانه را پذیرا شوم ولی هرگز پادشاهی نباشم که اورا به نوکر صفتی و سر افکندگی بشناسند.
با وجود این جرج آلن سفیر آمریکا در ایران که از دوستان بود و حمایتم میکرد به من هشدار داد و گفت:ایالات متحده صد در صد با نظر شما موافق است اما هرگز حاضر نیست به خاطر شما در گیرجنگ با شوروی شود....
البته من هم چنین انتظاری نداشتم ولی احساس کردم که همه ملت پشت سرم قرار دارند.
و دلیل آن نیز وجود گروه کثیری از داوطلبان بود که برای نبرد با شورشیان اظهار تمایل میکردند.
بعد هم وقتی قوام نخست وزیر از سیاستی که در پیش گرفته بود چشم پوشید و با تصمیم من در مورد غلبه بر شورشیان همراه شد برنامه حمله را آغاز کردیم .
برای آنکه بدانم برنامه حمله چگونه پیش می رود همراه جنرال رزم آرا که همواره ازمن پشتیبانی می کرد چند بار بر فراز صحنه های عملیاتی پرواز کردم گاه با یک هواپیمای کهنه خارج از رده گاه با هواپیمای کوچک دو موتوره (بیج کرافت) که البته هیچکدامشان دستگاه رادیوئی بی سیم نداشتند.
تا سر انجام قوای دشمن را که تحت فرمان پیشه وری عمل می کردند و مرید روس ها بودند سه پاره شدند و از هم پاشیدند.به دنبال آن نیز پیشه وری به اتفاق همدستانش از مرز گذشت و به شوروی گریخت.
ولی من علی رغم این توصیه ها تصمیم گرفتم برای فتح مجدد آذربایجان دست بکار شوم.این تصمیم را علی رغم آنکه به نظر اغلب رجال و فرماندهان تصمیمی ناشیانه و تهوربیجا می آمد بر اساس اطلاعات واقعی اتخاذ کرده بودم زیرا میدانستم شورشیان با اینکه از نظر تسلیحاتی قویتر از ما قوای نظامی ما نبودند ولی بنا داشتند در آینده نزدیک با دریافت تسلیحات جدید و پیشرفته خود را تقویت کنند.برای این منظور گروه هائی را برای آموختن فنون هواپیمائی و زرهی به شوروی فرستاده بودند و این عده ظرف یکسال عملا در خدمت شورشیان قرار می گرفتند.
علاوه بر آن من ترجیح میدادم خطر شرکت در یک نبرد شرافتمندانه را پذیرا شوم ولی هرگز پادشاهی نباشم که اورا به نوکر صفتی و سر افکندگی بشناسند.
با وجود این جرج آلن سفیر آمریکا در ایران که از دوستان بود و حمایتم میکرد به من هشدار داد و گفت:ایالات متحده صد در صد با نظر شما موافق است اما هرگز حاضر نیست به خاطر شما در گیرجنگ با شوروی شود....
البته من هم چنین انتظاری نداشتم ولی احساس کردم که همه ملت پشت سرم قرار دارند.
و دلیل آن نیز وجود گروه کثیری از داوطلبان بود که برای نبرد با شورشیان اظهار تمایل میکردند.
بعد هم وقتی قوام نخست وزیر از سیاستی که در پیش گرفته بود چشم پوشید و با تصمیم من در مورد غلبه بر شورشیان همراه شد برنامه حمله را آغاز کردیم .
برای آنکه بدانم برنامه حمله چگونه پیش می رود همراه جنرال رزم آرا که همواره ازمن پشتیبانی می کرد چند بار بر فراز صحنه های عملیاتی پرواز کردم گاه با یک هواپیمای کهنه خارج از رده گاه با هواپیمای کوچک دو موتوره (بیج کرافت) که البته هیچکدامشان دستگاه رادیوئی بی سیم نداشتند.
تا سر انجام قوای دشمن را که تحت فرمان پیشه وری عمل می کردند و مرید روس ها بودند سه پاره شدند و از هم پاشیدند.به دنبال آن نیز پیشه وری به اتفاق همدستانش از مرز گذشت و به شوروی گریخت.
از کتاب پاسخ به تاریخ محمدرضا شاه پهلوی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر