شاهنشاهان پهلوی

شاهنشاهان پهلوی

جمعه، خرداد ۰۵، ۱۳۹۱

آبادان بهشت ویران شده



چرا بسیاری از ایرانیان میپندارند آبادانی ها لاف زن هستند؟
شهر آبادان در زمان پادشاهان پهلوی به ویژه محمد رضا شاه به یکی‌ از شهرهای مدرن خاورمیانه تبدیل شده بود و یكسری امکانات داشت كه در هيچ جاي ايران و حتي خاورميانه وجود نداشت. از اين روي مردم آبادان وقتی براي بقیه مردم در شهرهاي ديگر ایران امكانات شهرشان را بازگو و تعریف می‌کردند، آنها باور نمی‌کردند و فکر می‌کردند دارند دروغ می‌گويندو لاف مي‌زنند! 
در آن زمان فرودگاه بین مللی آبادان به اکثر نقاط جهان پرواز داشت و حتا شهروندان در هر ساعتی‌ می‌توانستند هواپیما خصوصی به هر نقطه از کشور اجاره‌ کنند

سینما تاج بزرگترین سینمای ایران و سومین در خاورمیانه بود که هماهنگ با سینماهای پاریس فیلم روز دنیا را اکران میکرد و در طول هفته به صورت برنامه ریزی شده فیلمهایی به چند زبان زنده دنیا اکران میشد 

آبادان شهری بود طرح خودروهای مسافربر به صورت رایگان جهت رفاه مردمش در برخی‌ نقاط را داشت

۱. اولین تراموا در ایران

۲. اولین خطوط اتوبوس رانی درون شهری

۳. اولین ایستگاه تلویزیون و رادیو پس از تهران 

۴. اولين شبکه فاضلاب

۵. اولین پیتزافروشی در خاورمیانه (پیتزا مونتکارلو ایتالیایی)

۶. اولین تیم رسمی فوتبال باشگاهي

۷. اولین فرودگاه بین‌المللی 

۸. اولین پیست موتور سواری ، ماشین سواری ، اسکواش ، گلف و سالن بیلیارد در ایران

۹. اولین شهری که خیابانهایش آسفالت شد 

۱۰. اولین اداره‌ی راهنمایی ورانندگی

۱۱. اولین سینمای روباز و دومین سینمای سرپوشیده

12 بهترین آب شرب خاورمیانه 

و از همه مهمتر اولين پالايشگاه نفت خاورميانه

حالا در مي يابيد كه لاف و دروغي در كار نبوده و هموطنان ما در واقع توهم لافزني نسبت به آباداني هاي خونگرم، مهربان و ميهمان نواز داشته و البته هنوز هم دارند!

چهارشنبه، خرداد ۰۳، ۱۳۹۱

آیا جمال فشی مزدور اسراایل بود؟



در ویدیوی  پخش شده از سوی تلویزیون جمهوری اسلامی از لحظاتی پیش از جان ستانی(اعدام) جمال فشی ، بزه ور(متهم) به کشتن دکتر مسعود علی محمدی ، نگاره ی از پاسپورتی نشان داده می شود که ادعا می شود  گذرنامه اسراایلی ازآن جمال فشی می باشد .  بر پایه اظهارات جمهوری اسلامی ، جمال فشی هنگام جان ستانی 24 سال سن داشت . در فرتور ، صدور  گذرنامه تاریخ سال 17 / 11 / 2003 را نشان می دهد . یعنی 9 سال پیش. درست زمانی که جمال فشی می بایست 15 ساله باشد ! اینکه بر چه پایه‌ای و  آسایی(قانون) برای یک تن 15 ساله  گذرنامه نوشته می شود پرسشی است که  بی‌پاسخ مانده و دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی می بایست پاسخی برای آن داشته باشد ! 


نکته پس از آن در این فرتور، نگاره خود جمال فشی است که به دور از هر فرتور ویژه گذرنامه می باشد . یعنی نبود چهره همه رخ و چشم های رو به دوربین است!  

سه‌شنبه، خرداد ۰۲، ۱۳۹۱

سرزمین جاویدان



در درازنای تاریخ به تنها سرزمينی كه جاويدان(بی مرگ) گفته اند ايران است همه ی شارسانی های(تمدن های) بزرگ نابود شده اند و چيزی از آنها به جای نمانده جز ويرانه و نوشته، هيچ نيروی فرازيستی هم توان نابودی ايران را
ندارد. آریابوم ، سرزمين سيمرغ است و از خاكسترش نوزايی می كند

دوشنبه، خرداد ۰۱، ۱۳۹۱

من خادم اعلیحضرت هستم!



ناگفته یی از ابراهیم تیموری ، آخرین سفیر ایران در امارات پیش از انفجار نور  


درباره آغاز سفارتش در امارات نیز می گوید :
سال 1356 ؛ من اولین سفیر در امارات نبودم . آقای منوچهر بهنام بود اما او وارد مساله جزایر نشد . من برای رفتن واقعا اکراه داشتم ولی خلعتبری گفت برو ! و برای معارفه پیش شاه رفتیم . من بودم ، آقای دیبا که از فامیل های همسر شاه بود و سفیر در واتیکان شده بود و آقای هاتف که سفیر در کره جنوبی شده بود . شاه به دیبا گفت : شما آنجا تشریفاتی هستید چون ما ارتباط خاصی با واتیکان نداریم . به هاتف گفت : در کره جنوبی هم کار سیاسی نداریم و فقط مبادلات تجاری است ولی به من اشاره کرد و گفت : کار شما خیلی مشکل است و باید به اینها بفهمانیم که باید عملا تحت حمایت ما باشند و اگر ما نباشیم کمونیست ها و دست چپی ها شما را از بین می برند .
همین حمایت شاه در برابر چپ ها باعث شد که شیخ زاید دو بار به من گفت : من "خادم اعلیحضرت" هستم

یکشنبه، اردیبهشت ۲۴، ۱۳۹۱

کشتار مردم توسط قوم بنی اسراایل


کشتار مردم، به دست و دستور یهوه خدای قوم بنی اسراایل

اینها توهین به اعتقاد مردم نیست... هر کسی چنین گفت؛ غلط کرده و به هفت پُشتش خندیده است اینها توهین هایی است که یهودیان به آن باور دارند و شسته و رفته وارد اسلام و مغزهای ایرانیان تازی پرست شده است. 

ولتر، نویسنده و دانشمند فرانسوی، پس از مطالعه دو کتاب باصطلاح آسمانی «تورات» و «انجیل»، و ضمن بر شمردن تناقض های فاحش، سر
فصل های ضد اخلاقی، ضد بشری، و ضد کمال های انسانی در این دو کتاب، در مبحث کشتار انسان ها، از سوی «یهوه»، پرده از جنایت هولناکی بر می دارد، که قوم بنی اسراییل، امروز، مفتخرانه، آن را، مقدس شمرده، و به آن می بالد. 
ولتر، در کتاب «فلسفه تاریخ» می نویسد:
شمار قتل هایی که بوسیله «یهووه»، و یا بفرمان او، در سرگذشت قوم بنی اسراییل (یهود) صورت گرفته است، به شرح زیر است: 

یک: کسانی که در صحرای سینا بجرم پرستش گوساله طلایی، توسط لاویان «موسی» گردن زده شدند، 23000 نفر بودند
دو: کسانی که در عصیان «قارون» علیه «موسی» گردن زده شدند و یا در آتشی که بفرمان «یهوه» نازل شد، جزغاله شدند 14950 نفر بودند
سه: کسانی که بخاطر زنا با دختران قوم «مادیان»، شکمشان با نیزه سوراخ شد، 24000 نفر بودند
چهار: کسانی که نتوانسته بودند کلمه مقدس «شیبولت» را تلفظ کنند، و در گلوگاه رود اردن، به دست «یهوه» هلاک شدند، 42000 نفر بودند
پنج: کسانی که بدست «بمیامینی» و نظر «یهوه» گردن زدن شدند، و بعدا خود بنیامینی ها، بوسیله دیگران و «یهوه» گردن زده شدند، 85000 نفر بودند
شش: کسانی که «صندوق میثاق» را از فلستینی ها پیس گرفتند، و «یهوه» از این کار شان خشمگین شد و به همه آنها بیماری «بواسیر» داد و روده هایشان را از معقدهایشان بیرون کشید، و آنگاه صندوق را به محل اصلی خودش بازگرداند، 50070 نفر بودند

تا اینجا، جمع کل هلاک شده گان 239020 تن را شامل می شود، و تازه، این جدای از چند سد هزار نفری است که از خانواده های مصر، کنعانیان، ایرانیان، و دیگر ملت ها، که بدست یهوه و یا دستور او، اما بدست پیامبران قوم بنی اسراییل، به هلاکت رسیده اند
_____اگر کسی، نام یهوه را به بدی بر زبان آورد، هر آینه باید سنگسار بشود. (سفر لاویان، باب بیت و چهارم)
_____هر گاه، برادر تو، پسرت، دخترت، یا همسر تو، اسم «یهوه» را به بدی بیاورد، البته او را باید به قتل رساند، و بعد بدست تمامی قوم یهود، باید او را سنگسار کرد، تا دیگر کسی اسم «یهوه» را به بدی نبرد. (سفر تثنیه، باب چهاردهم)

و بدین سان؛ این خدای آدمکش، ضد بشر، و ددمنش، نیای مسیح، و سپس، نیای مسلمان می شود، و بی هوده نیست، که بدستور محمد، قبیله های
بنی قریضه، بنی قمراق، بنی طاعة، بنی تمیم، و صدها قبیله دیگر تازیان، قتل عام شدند، و اندکی بعد، در تازی و یورش تازیان به ایران، طی 13 سال، بیش از هشت سد هزار ایرانی در شهرها و استانهای استخر، نهاوند، ری، توس، مداین، قادسیه، نهاوند، گیلان، مازندران، خراسان، کرمان، سیستان، پارسه، بختیاری، و دهها شهر و مرکز دیگر، گردن زده شده، و جان باختند.....

جمعه، اردیبهشت ۲۲، ۱۳۹۱

دموکراسی آمریکایی




وقتی پلیس آمریکا با باتوم به تظاهر کنندگان گرسنه و بی پول و زندگی از دست داده آمریکا در خیابان «وال استریت» یورش برده و آنها را زیر ضربه مشت و لگد و باتوم می گیرد، دموکراسی و حقوق بشر دنیا خوابش برده است، ولی همین کار را ارتش شاه با مردم سیر و دلغش کرده برای محمد و اسلام و آخوند می کردند، ستون های حقوق بشر در جهان به لرزه می افتاد...
هزاران نفر از مردم آمریکا در بازیهای پوج «استاک مارکت» که با تبانی شرکت های مافیایی و بانک های وابسته به دولت آمریکا، زندگی و هستی خود را باخته بودند، برای چند ماه در اعتراض و اعاده حقوق خود در حیابان معروف «وال استریت» بست نشسته بودند که هر چند روز یک بار با یورش پلیس و ضرب و شتم مزدم مواجه می شدند...
معلوم نیست چرا وقتی پلیس آمریکا به مردمش یورش می برد، عین صواب و نشان از برقراری دموکراسی است، ولی همین کار در ایران نقض حقوق بشر است؟

نگاهی به تلمود






این كتاب نزد یهود بسیار مقدّس و در ردیف (تورات) (عهد عتیق) قرار داد
-----------------------
ارواح یهود، از ارواح دیگران افضل است، زیرا ارواح یهود جزء خداوند است! همچنان كه فرزند جزء پدرش مىباشد، روحهاى یهود نزد خدا عزیزتر است زیرا ارواح دیگران شیطانى و مانند ارواح حیوانات است. نطفه غیر یهودى، مثل نطفه بقیه حیوانات است

بهشت مخصوص یهود است و هیچ كس به جز آنها داخل آن نمىشوند، ولى جهنم جایگاه مسیحیان و مسلمانان است و جز گریه زارى چیزى عاید آنها نمىگردد زیرا زمینش از گل و بسیار تاریك و بدبو است. پیامبرى به نام مسیح نیامده است و تا حكم اشرا یعنى (غیر یهود) منقرض نشود، ظهور نخواهد كرد و هر وقت كه او بیاید زمین خمیر نان و لباس پشمى مىرویاند، در این وقت است كه سلطه و پادشاهى یهود باز گشته و تمام ملّتها مسیح را خدمت خواهند كرد! آن زمان هر یهودى، دو هزار و هشتصد برده و غلام خواهد داشت

بهشت مخصوص یهود است و هیچ كس به جز آنها داخل آن نمىشوند، ولى جهنم جایگاه مسیحیان و مسلمانان است و جز گریه زارى چیزى عاید آنها نمىگردد زیرا زمینش از گل و بسیار تاریك و بدبو است. پیامبرى به نام مسیح نیامده است و تا حكم اشرا یعنى (غیر یهود) منقرض نشود، ظهور نخواهد كرد و هر وقت كه او بیاید زمین خمیر نان و لباس پشمى مىرویاند، در این وقت است كه سلطه و پادشاهى یهود باز گشته و تمام ملّتها مسیح را خدمت خواهند كرد! آن زمان هر یهودى، دو هزار و هشتصد برده و غلام خواهد داشت.

پیش از آن كه یهود نفوذ و سلطه كامل خود را بدست آورند لازم است جنگ جهانى برپا و دو ثلث بشر نابود شود، در مدّت هفت سال یهود، اسلحههاى جنگ را خواهد سوزانید و دندانهاى دشمنان بنى اسرائیل به مقدار بیست و دو ذرع كه تقریبا هزار و سیصد و بیست برابر دندانهاى عادى مىشود! از دهانشان بیرون خواهد شد

هنگامى كه مسیح حقیقى پا به عرصه وجود گذارد، یهود آنقدر ثروتمند و مال خواهند داشت كه كلید صندوقهایشان را بر كمتر از سیصد الاغ حمل نتوان كرد! و كشتن مسیحى از واجبات مذهبى ما است و پیمان بستن با او، یهودى را ملتزم به اداء نمىكند. رؤساى مذهب نصرانى و هركه دشمن یهود است باید در روز سه مرتبه او را لعن كرد

اسرائیلى در نزد خداوند بیش از ملائكه محبوب و معتبر است. اگر غیر یهودى، یك یهودى را بزند چنان است كه به عزت الهیه جسارت كرده است و جزاى چنین شخصى جز مرگ چیز دیگرى نیست و باید او را كشت

اگر یهود نبودند، بركت از روى زمین برداشته مىشد و آفتاب ظاهر نشده و باران نمىبارید

همچنان كه انسان بر حیوانات فضیلت دارد، یهود بر اقوام دیگر فضیلت دارند

نطفهاى كه از غیر یهودى منعقد مىشود، نطفه اسب است

اجانب مانند سگ هستند و براى آنها عیدى نیست زیرا عید براى اجنبى و سگ خلق نشده است

سگ افضل از غیر یهودى است، زیرا در اعیاد باید به سگ نان و گوشت داد، ولى نان دادن به اجنبى حرام است

هیچ قرابت و خویشى بین اجانب نیست، مگر در نسل و خاندان الاغ قرابتى است؟

خانههاى غیر یهودى به منزله طویله است

اجانب دشمن خدا و مثل خنزیر و قتلشان مباح است. اجانب براى خدمت كردن یهود به صورت انسان خلق شدهاند

غش و خدعه كردن با غیر یهودى منع نشده است

چون یهود با عزت الهیه مساوى هستند، بنا بر این تمام دنیا و هرچه در اوست ملك آنها مىباشد و حقّ دارند كه بر آن تسلط كامل یابند، دزدى از یهودى حرام است و از غیر یهودى جایز مىباشد، چون اموال دیگران مانند رملهاى دریا است و هركس زودتر برآن دست گذاشت او مالك است

یهود مانند زن شوهردار هستند و همچنان كه زن در منزل به استراحت مىپردازد و شوهر، خرجى او را مىدهد بىآن كه در كارهاى خارج از منزل با او شركت كند، یهود هم به استراحت پرداخته و دیگران باید آنها را روزى بدهند

هرگاه یهودى و اجنبى شكایت داشته باشند باید حقّ را بجانب یهودى داد اگرچه بر باطل باشد

براى شما جایز است كه مأمورین گمرگ را غش بنمائید و براى او قسم دروغ خورید... از خاخام (صموئیل) یاد بگیرید، صموئیل از مرد اجنبى كاسهاى از طلا به قیمت چهار درهم خریدارى كرد، در حالى كه فروشنده نمىدانست كه آن طلا است. با این حال یك درهمش را دزدید

ربودن اموال دیگران بوسیله ربا مانعى ندارد، زیرا خداوند شما را به ربا گرفتن از غیر یهودى امر مىفرماید

به كسانى كه یهودى نیستند قرض ندهید مگر آن كه نزول بگیرید در غیر این صورت، قرض دادن به غیر یهودى جایز نیست و ما مأموریم كه به آنها ضرر برسانیم. حیات و زندگانى دیگران ملك یهود است، چه رسد به اموال آنها! هرگاه غیر یهودى احتیاج به پول داشته باشد آن قدر باید از او (ربا) و نزول گرفت كه تمام دارائى خود را از دست بدهد

غیر یهودى هرچند صالح و نیكوكار باشد، او را باید كشت

حرام است غیر یهودى را نجات بدهید، حتّى اگر در چاهى بیفتد باید فورا سنگى بر در آن گذاشت

اگر یكى از اجانب را بكشیم مثل این است كه در راه خدا قربانى كردهایم

اگر یك نفر یهودى كمكى به غیر یهودى بكند گناهى نابخشودنى مرتكب شده است

و اگر غیر یهود در دریا در حال غرق شدن است، نباید نجاتش بدهى، زیرا آن هفت ملتى كه در زمین (كنعان) بودند و بنا بود یهود آنها را به قتل برساند همه آنها نابود نشدند و ممكن است آن شخصى كه در حال غرق شدن است از آنها باشد. تا مىتوانید از غیر یهود بكشید و اگر دستتان به كشتن او رسید و او را نكشتید، مرتكب خلاف شدهاید

هلاك كردن مسیحى ثواب دارد و اگر كسى نمىتواند او را بكشد لااقل سبب هلاكتش را فراهم نماید. كسانى كه مرتد شوند، اجنبى و اعدامشان لازم است مگر آن كه براى خدعه به دیگران مرتد شده باشند

تعدّى كردن به ناموس غیر یهودى مانعى ندارد، زیرا كفار مثل حیوانات هستند و حیوانات را زناشوئى نیست

یهودى حقّ دارد، زنهاى غیر مؤمنه را به غصب برباید و زنا و لواط به غیر یهودى عقاب و كیفرى ندارد

كسى كه در خواب ببیند كه با مادرش زنا مىكند حكیم و خردمند خواهد شد و كسى كه ببیند كه با خواهر خود جمع شده است نور عقل نصیبش مىگردد. براى یهودى مانعى ندارد تسلیم امیال و شهوات خویش شود

هرگاه یهودى در نزد زن خود با زنى زنا كند زن او حقّ ندارد مانع او شده یا آن كه بر علیه او شكایت كند

لواط با زن جایز است، زیرا زن مانند گوشتى است كه آن را از بازار خریدارى مىكنید و به هر طور كه بخواهید آن را تناول مىكنید

قسم خوردن جایز است، خصوصا در معاملات با غیر یهود. اصولاً قسم خوردن براى قطع نزاع تشریع شده است امّا نه براى كفّار، زیرا آنها انسان نیستند. جایز است انسان شهادت زور بدهد، چنانچه لازم است اگر مىتوانید بیست قسم دروغ بخورید ولى برادر یهودى خویش را در معرض خطر قرار ندهید. بر یهود واجب است روزى سه مرتبه مسیحیان را لعن كنند و دعا كنند تا خداوند آنها را نابود سازد. بر ما لازم است كه با نصارى، مانند حیوانات معامله كنیم. كلیساهاى نصارى، خانه گمراهان است و خراب كردن آنها ضرورى و واجب است

ملّت برگزیده خداوند مائیم و لذا براى ما حیوانات انسانى خلق كرده است زیرا خدا مىدانست كه ما احتیاج به دو قسم حیوان داریم، یكى حیوانات بىشعور مانند بهائم و حیوانات غیر ناطقه و دیگرى حیوانات ناطقه و با شعور مانند مسیحیان و مسلمانان و بودائیان و براى آنكه بتوانیم از همه آنها به اصطلاح سوارى بگیریم، خداوند ما را در جهان متفرق ساخته است و لهذا ما باید دخترهاى زیبا و خوشگل خود را به پادشاهان و وزرا و شخصیّتهاى برجسته یهود به تزویج در آوریم، تا بوسیله آنها بر حكومتهاى جهان، تسلط داشته باشیم! گمان نكنم، آنچه نقل كردیم احتیاج به توضیح و تعلیق از ما داشته باشد زیرا خود بهترین معرف (یهود) است. چنانچه معلوم شد یهود یك حزب خطرناكى است براى فریب دادن مردم آن هم كه به صورت مذهب و آئین در آمده است

مدیران گوگل را بشناسیم




سخنی با هموطنانی که سنگ را بسته و سگ را رها کرده اند و بجای درد اصلی یک شبکه بیگانه و تجارتی را مورد انتقاد قرار میدهند,

گوگل نه ایران نه خلیج فارس برایش مهم و با ارزش میباشد و نه هرگز بهایی به چند شکایت یا نامه را جدی میگیرد لطفا درد اصلی را دریابید دشمن خودی و خانگیست و بجای گله و شکایت از گوگل مزدوران و وطن فروشانی که در این شبکه کار میکنند و حتی حاظر به یک اقدام ساده نیز نشدند را میبایست به چالش کشید و رسوا کرد و بجای تبلیغ از این بی وطنان خائن و بنام ایرانیان مطرح در غرب نقاب از چهره پلیدشان برداشت,

امید کردستانی به همراه سالار کمانگر , ترانه رضوی , رضا بهفروز , مایک جزایری , شیرین اسکوئی , شمیم صمدی و مریم کامور یکی از هشت مدیر بلندپایه ایرانی تبار شرکت گوگل ( Google ) است.


امید کردستانی تاجر ایرانی-آمریکایی و نایب‌رئیس ارشد بخش فروش و عملکرد جهانی در شرکت اینترنتی گوگل است.

امید کردستانی در شهر تهران به دنیا آمد و در همین شهر به مدرسه رفت. کردستانی که در تهران به یک مدرسه کاتولیک ایتالیایی می‌رفت در سن چهارده سالگی، پس از مرگ پدرش به کالیفرنیا رفته‌‌است. او مدرک کارشناسی مهندسی برق خود را در سال ۱۹۸۴ از دانشگاه ایالتی سن خوزه گرفته‌‌است. وی همچنین در سال ۱۹۹۱ مدرک کارشناسی‌ارشد خود را در رشتهٔ «مدیریت بازرگانی» (MBA) از دانشگاه استنفورد گرفت.

امید متولد و بزرگ شده تهران است و زبان مادری فارسی دارد.

او دارای سابقه‌ای بیش از ۱۲ سال در زمینه فناوری سطح بالا در شرکت‌های پیشروی اینترنتی مانند نت‌اسکیپ است. او همچنین نائب‌رئیس بخش توسعهٔ کسب و کار و فروش در این شرکت بود و توانست بازده مالی وب‌گاه نت‌اسکیپ را در عرض ۱۸ ماه از ۸۸ میلیون دلار در سال به بیش از ۲۰۰ میلیون دلار در سال برساند.

او کارش را در نت‌اسکیپ در بخش فروش اُای‌ام (OEM) آغاز کرد و در طی دورهٔ چهار ساله که در آن شرکت حضور داشت، مسئولیت برقراری ارتباطات تجاری با شرکت‌هایی چون ای‌بِی، سیتی‌بانک، آمریکن‌آن‌لاین، آمازون، تراولاسیتی، اینتل و اکسایت را برعهده گرفته بود.

کردستانی پیش از آغاز کار در نت‌اسکیپ در بخش‌هایی چون بازاریابی، مدیریت محصول و توسعهٔ کسب و کار در شرکت‌هایی چون 3DO، Go و هیولت پاکارد فعالیت می‌کرده‌است.

امید کردستانی به همراه سالار کمانگر , ترانه رضوی , رضا بهفروز , مایک جزایری , شیرین اسکوئی , شمیم صمدی و مریم کامور یکی از هشت مدیر بلندپایه ایرانی تبار شرکت گوگل ( Google ) است.

{ کردستانی در ۸ مه ۲۰۰۶ در مجله تایم به عنوان یکی از صد نفری که دنیای ما را شکل داده‌اند نام گرفته‌است. }

او یکی از ثروتمندترین ساکنین کالیفرنیای شمالی است. مجله سن خوزه ارزش دارایی‌های وی را ۱٫۹ میلیارد دلار برآورد کرده است. همچنین ماهنامه فوربس وی را به عنوان دومین ثروتمند ایرانی در جهان معرفی می کند.

چهارشنبه، اردیبهشت ۲۰، ۱۳۹۱

تیمسار مقربی که بود؟



طبق اسناد بسیار مهم
شوروی ها از طریق حزب توده و مجاهدین خلق در ایران توطئه میکردند

سرلشگر مقربى یکى از افسران عالی رتبه ارتش شاهنشاهى بود که در ستاد ارتش کار مى‌کرد. علاوه بر آن او در دربار شاه و ساواک نیز نفوذ زیادى داشت. به گفته کوزیچکین، مقربى به مدت سى سال یعنى از زمان دانشجویى در سال ١٩۴٧ براى شوروى جاسوسى مى‌کرده است. او یکى از مهمترین مهره‌هاى جاسوسى شوروى در ایران بود و اطلاعات بسیار ارزشمندى را به شوروى‌ها مى‌رسانده است. از آن جا که او در ستاد ارتش کارمى‌کرده است، از تمام خریدهاى نظامى ایران از آمریکا، وضعیت پایگاه‌هاى نظامى و پایگاه‌هاى موشکى ایران آگاهی داشته است. چنان که کوزیچکین می‌گوید، چون اطلاع از فعالیت‌هاى آمریکائیان در ایران از نظر شوروى بسیار مهم بوده است، ارزش سرلشکر مقربى براى کا.گ.ب. بسیار بوده است و هیچکس همانند او اطلاعات دست اول و مهم نظامى را به آنها نمى‌داده است. 

سرتیپ هاشمى مى‌گوید، «محمدرضاشاه یک بار به نصیرى (رئیس ساواک) مى‌گوید: روس‌ها از طرح‌هاى ارتش ایران اطلاع پیدا مى‌کنند و آن را در اختیار عراق قرار مى‌دهند». رفیعى نیز مى‌نویسد، « یک بار ارتشبد اویسى به او مى‌گوید که یک افسر عالی رتبه ارتش براى روس‌ها جاسوسى مى‌کند. وقتى رفیعى در این موضوع اظهار شک مى‌کند، اویسى مى‌گوید که هربار در مرز با عراقى ها درگیر مى‌شویم و طرح یک حمله را مى‌ریزیم، مى‌بینیم که عراقى‌ها در محل کاملا آماده هستند. مطمئنا کسى این اطلاعات را به روس‌ها می‌رساند و آنها هم این اطلاعات را به عراقى‌ها مى‌دهند.» وقتى رفیعى این موضوع را براى تیمسار نصیرى رئیس ساواک و تیمسار مقدم، رئیس ضد جاسوسى ارتش، بازگو مى‌کند، آنها این موضوع را تکذیب می‌کنند و مى‌گویند، «اویسى همیشه دنبال بهانه‌اى مى‌گردد تا اشتباهات نظامى اش را به گردن آنها بیاندازد.» با این که ساواک و ضد اطلاعات ارتش کوشش هاى بسیاری را براى پیدا کردن این جاسوس مى‌کنند ، اما نتیجه اى نمى‌گیرند.

دستگیرى مقربى براى کا.گ.ب. و طبیعتا براى روس‌ها آنچنان غیرمترقبه و تکان دهنده بوده است که پس از دستگیرى او، از مرکز کا.گ.ب. به عوامل مستقر در تهران دستور داده مى‌شود تا همه فعالیت‌هاى اطلاعاتى خود را در ایران متوقف کنند و به ارزیابى خسارت های حاصل از این دستگیری بپردازند. ماموران کا.گ.ب. تحلیل ها و استدلال‌هاى گوناگونی را براى چگونگی لو رفتن مقربى ارائه مى‌دهند و سرانجام به این نتیجه مى‌رسند که چون او تماس‌هاى خود را با رابط روسى خود زیاد کرده بود و هفته‌اى یک بار با او تماس مى‌گرفته است، لو رفته است. این حدس و گمان کا.گ.ب. بوده است؛ ولى هیچگاه به طور مستند این دستگاه اطلاعاتی دلیل لو رفتن او را پیدا نمى‌کنند. رفیعى مى‌نویسد: «روس‌ها تا امروز هم نتوانسته‌اند بفهمند که چه عاملى باعث لورفتن جاسوسشان در ایران شد. و به علت مسائل امنیتى، حتى اکنون هم نمى‌توان همه داستان را بازگفت». (صفحه ٢٣٨). همه داستان را سرتیپ هاشمى هفت سال پس از انتشار شاهد در کتاب خود به طور مشروح باز گو مى‌کند.


مقربی چگونه به دام افتاد ؟ 

مقربى به طور اتفاقى و کاملاغیرمترقبه به دام افتاد و دستگیر شد .. جریان از این قرار است که در طى یکى از گشت هاى معمولى ماموران ساواک در شمال تهران متوجه مى‌شوند که یکى از افسران کا.گ.ب. با یک کیف سامسونت از اتومبیل خود خارج شده و پس چرخاندن کیف خود به اطراف، پس از چند لحظه توقف، سوار اتومبیل خود شده و محل را ترک مى‌کند. ماموران ساواک با مراقبت از محل مزبور مى‌بیند که روس‌ها هر چند هفته یک بار به آن محل می‌آیند و در تاریکى شب، کیف دستى را به این سو و آن سو می‌گردانند و سپس از محل دور مى‌شوند. پس از بررسى‌هاى ساواک معلوم مى‌شود که دو نفر از امیران ارتش که در ستاد ارتش خدمت مىکنند ،ساکن آن محله هستند. ساواک در محله مزبور مستقر می شود و حدود یک سال ، دو امیر مزبور را تحت نظر مى‌گیرند. در اواسط عملیات از امیر دوم رفع سوء ظن مى شود ؛ اما سوء ظن نسبت به امیر دوم و یا سرلشگر مقربى بیشتر مىگردد. اطلاعات به دست آمده نشان مىدهند که مقربى مدت ها در اتاق دربسته خود کار مىکند و هیچ کس را به آن راه نمىدهد. در یکى از روزها که ساواک مطلع مىشود که مقربى و خانواده اش به مسافرت رفته است ، خانه را بازرسى مىکند ؛ ولى هیچ چیز غیرعادى در آن پیدا نمی‌کند. از آن جا که مدت مراقبت از مقربى به درازا کشیده شده بود و ستاد عملیاتى ساواک مىترسید که ماموران خسته شده و جنبه‌هاى پنهانکارى و پوششى آنها آشکار شود، تصمیم مى‌گیرد که در اولین ملاقات مقربى با روس‌ها، آنها را دستگیر کرده و به عملیات خاتمه دهد.

چگونگی دستگیرى مقربى را هر سه نویسنده، کم و بیش، مانند هم شرح مى‌دهند. بدین ترتیب که در یکى از شب‌هاى ملاقات مقربى و روس ها، طبق برنامه ریزى قبلى، یکى از خودروهای ساواک به طور عمدى با خودروی روس ها در محل ملاقات تصادف مىکند. روس ها از ماشین پیاده می شوند و سعى مىکنند قضیه را به نحوى فیصله دهند. ماموران دیگر ساواک که پیشاپیش در صحنه حاضر بوده اند ،دخالت می کنند و بین آنها از یک طرف ، و روس ها و مقربى از طرف دیگر زد و خورد مىشود که سرانجام ساواکى ها موفق مىشوند بر جریان مسلط شوند و روس ها و مقربى را به کلانترى ببرند. در ابتدا روس ها خیلى عادى رفتار مىکنند و وانمود مىکنند که تبعه معمولى روس هستند و فارسى هم نمىدانند و مىخواهند خسارت را بپردازند و بروند؛ ولى در محل به آنها گفته می شود که آنها باید به کلانترى محل بیایند و کارشناس تصادف باید خسارت اتومبیل را معین کند. وقتى روس ها مىبینند که قضیه جدى است، اظهار مى‌کنند که دیپلمات هستند و به این ترتیب ، پس از حضور درکلانترى قرار مىشود که به وزارت امور خارجه باز گردانده شوند. در این حال یکى از روس‌ها، ساواکى ها را تهدید می کند و به فارسى مىگوید :« ما تلافى خواهیم کرد. مىدانیم چگونه با شما تسویه حساب کنیم» . این چند دیپلمات روس بعدا اخراج مىشوند و ماشین آنها برگردانده مىشود. مدتى بعد ،سفارت روسیه طى نامه اى به وزارت امور خارجه مىنویسد که بعضى « اقلام شخصى » که در خودروی این دیپلمات ها آنها بوده است ، مفقود شده است و درخواست مىکند که آنها را برگردانند. وقتى موضوع را به تیمسار نصیرى مىگویند، او به وزارت امور خارجه اطلاع مى‌دهد که «لطفا مشخصات این اقلام را بنویسید تا ما با کمال میل تحقیق کرده و آنها را پیدا کرده و پس بفرستیم! ». البته واضح است که سفارت روسیه دیگر دنبال مطلب را نمىگیرد.

این «اقلام شخصى»، یعنى کیف دستى، بخشى از یکى از پیچیده‌ترین دستگاه‌هاى گیرنده - فرستنده الکترونیکى بوده است که کا.گ.ب. آن را به هیچیک از عوامل خود در جهان، به جز به مقربى، نداده بود؛ به طورى که هیچیک از کارشناسان ساواک و اداره الکترونىک ارتش چیزى از آن سر در نمىآورند و وقتى از نمایندگى سیا و سازمان جاسوسى انگلستان در تهران هم کمک مىخواهند، آنها هم نمى توانند طرز کار آن را کشف کنند تا سرانجام ، بنا به نوشته رفیعى ، بر اثر اصرار فراوان استانفیلد ترنر ، رئیس سیا در آن زمان ، سرانجام دستگاه را براى ارزیابى به مقر سیا در آمریکا مىفرستند. نکته جالب این است که در حالى که هاشمى و رفیعى به طور مشروحى در باره طرز کار این دستگاه توضیح مىدهند، کوزیچکین کوچکترین سخنى از نوع دستگاه به میان نمىآورد و فقط به ذکر این که دستگاه از نوع «سیستم ارتباط اطلاعاتى از نزدیک » بوده است کفایت مى‌کند.

علاوه بر تعدادى دروبین حساس، روس ها یک رادیو به مقربى داده بودند که درون آن یک دستگاه فرستنده- گیرنده حساس جاسازى شده بود. از طریق این فرستنده او با روس ها ارتباط برقرار مىکرد و از وجود خطر، لزوم ملاقات و زمان و محل آن، و نیز دریافت پاداش اطلاع مىیافت. هم چنین ضبط صوتى به او داده بودند که درون آن نیز یک دستگاه فرستنده- گیرنده حساس جاسازى شده بود و در زمان معینى که روس ها از طریق فرستنده رادیو به او اطلاع مىدادند، مقربى پس از ضبط اطلاعات مورد نیاز روس ها، آن را به دور تندى تبدیل مىکرد و از طریق آنتن مخصوص دستگاه را آماده فرستادن پیام مىکرد. روس ها نیز با اطلاع از زمان ارسال پیام ، در حوالى خانه او حضور یافته و گیرنده خود را که به شکل کیف بود، به کار می انداختند و پپام هاى او را در دستگاه خود ضبط مىکردند. چون کار دستگاه هاى گیرنده و فرستنده روى دور تند تنظیم شده بود ، انتقال پیام در چند ثانیه صورت مىگرفته است.

به این ترتیب دلیل پیاده شدن کارمندان کا.گ.ب. از ماشین و چرخاندن کیف به اطراف براى ساواک روش مى‌شود. اما اینکه چرا و چگونه مقربى لو رفت ،همواره براى کا.گ.ب. لاینحل ماند. رفیعى مى‌گوید پس از انقلاب و هنگام محاکمه ساواکى ها در کمیته ها که اعضای آنها را عناصر چپ، ملى و اسلامى تشکیل می دادند ، بارها از آنها پرسیده شده بود که «پرونده مقربى کجاست؟» (صفحه ٢۴۴). آیا این روس‌ها بودند که به دنبال پرونده مقربى مى‌گشتند و یا حکومت جدید بود که مى‌خواست راز مفقودشدن پرونده مقربى را بداند؟ رفیعى معتقد است که روس ها به دنبال پرونده بودند؛ ولى احتمال زیادى نیز هست که روس ها پرونده را به دست آورده بودند و این حکومت جدید بود که به دنبال پرونده و علت گم شدن آن بود. حوادث بعدى این گمان را تقویت مىکند. سرلشکر مقربى پس از محاکمه در سال ١٣۵۶ اعدام شد، اما ماجراى جاسوسى او به همین جا ختم نشدو ماجراى جاسوسى دیگرى را به دنبال خود آورد.

کوزیچکین مى‌نویسد، پس از وقوع انقلاب اسلامى کا.گ.ب کوشید تا با سازمان‌هاى سیاسى و انقلابى ایرانى تماس بگیرد. تماس با حزب توده، بسیار آسان بود و از قبل از طریق کمیته مرکزى حزب کمونیست شوروى امکان آن فراهم شده بود. او شرح مفصلى از نحوه ارتباط کا.گ.ب را با حزب توده برای دریافت اطلاعات سرى نظامى، اقتصادى، و سیاسى و پرداخت پاداش به آنها را مىآورد. بر طبق نوشته کوزیچکین این ارتباط علاوه بر مسیرهای‌هاى دیگرى مانند حزب کمونیست روسیه و هیئت بازرگانى شوروى بوده است که حزب توده را به شوروى وصل مى‌کرده است. نکته جالب این است که مى‌نویسد کیانورى در یکى از مکاتبات خود درخواست مى‌کند که پول‌هاى پرداختى براى مصرف شخصى او را به طور مستقیم به خود او بدهند نه از طریق مسیرهای معمول دیگرمانند هیئت بازرگانى شوروى . با این که کا.گ.ب. خطر این مسئله را به مرکز خود گزارش مى‌کند، مسکو توجهى به این مسئله نمى‌کند و ملاقات‌هاى شخصى کیانورى با مامور کا.گ.ب. براى دریافت مقررى‌اش ادامه مى‌یابد و به گفته کوزیچکین، «کیانورى زندگى خود و آبروى حزب خود را با این کار در معرض خطر مى‌اندازد.» (صفحه ٢٩٣). پس از این کوزیچکین می‌افزاید که حزب توده هم مثل اربابش (حزب کمونیست شوروى) فاسد است (صفحه ٢٩٣).


برخلاف حزب توده که زایده‌اى از حزب کمونیست شوروى محسوب مى‌شده است، کوزیچکین مى‌نویسد که تماس و همکاری با دیگر سازمان‌هاى انقلابى نظیر سازمان مجاهدین خلق ایران مشکل بود. مجاهدین خلق ایران در ابتدا به این ارتباط بسیار بی‌علاقه و بیمناک بودند؛ اما سرانجام کا.گ.ب. رهبری سازمان مجاهدین را قانع مى‌کنند که اگر تماس هاى آنها مخفیانه و با شرط رعایت اقدامات احتیاطى باشد، مقامات ایرانى به این رابطه پى نخواهند برد. این رابطه با مجاهدین برقرار مى‌شود و آن طور که کوزیچکین مى‌گوید، مجاهدین اطلاعات جالبى در اختیار او مى‌گذارند؛ از جمله این که مرکز ساواک در خیابان سلطنت آباد در اختیار مجاهدین است. از مرکز کا.گ.ب. فورا دستور مى‌رسد که پرونده مقربى را از آنها بگیرید. زیرا ماجراى دستگیرى مقربى بزرگترین شکست کا.گ.ب. در ایران بوده است و روس ها بسیار علاقه‌مند بودند که بدانند چه عاملى باعث لو رفتن مقربى شده است. مامور رابط مجاهدین خلق با کا.گ.ب. یکى از رهبران مجاهدین به نام محمدرضا سعادتى بود . پس از تماس کا.گ.ب با مجاهدین خلق قرار مى‌شود که براى دریافت پرونده مقربى ، یکى از ماموران کا.گ.ب. در یک خانه امن با سعادتى ملاقات کند.


شرح ملاقات مامور کا.گ.ب . با سعادتى و اطلاع از این که آپارتمان محل ملاقات آنها تحت نظر ماموران امنیتى ایران است و فرار مامور کا.گ.ب. از تله ماموران امنیتى ایران و بازگشت او به سفارت شوروى خود داستان جالبى است ( صفحات ٢۶۶-٢۶٨). اما باز هم نه در اینجا و نه بخش‌هاى دیگر کتاب، کوزیچکین از این که آِیا توانستند پرونده مقربى را از سعادتى و یا از کسان دیگر پس بگیرند یا نه، چیزی نمی گوید و آن را مسکوت مى‌گذارد و تنها به ذکر همان جلسه ملاقات ناموفق با سعادتى مى‌پردازد. اما با توجه به نوشته رفیعى که مى‌گوید در ماه‌هاى اول انقلاب کسانی در کمیته‌ها به دنبال یافتن پرونده مقربى بودند و مطالبى که روزنامه‌هاى آن زمان در مورد جاسوسى سعادتى نوشتند مبنى بر این که سعادتى در ازاى دریافت یک سلسله وسایل جاسوسى (از جمله عینکى که وقتى به چشم مى‌زنند مىتوانند پشت سر را دید) اطلاعات محرمانه را به یک کشور خارجى داده است، و اینکه او تا زمان اعدام ممنوع ملاقات بود، این حدس تقویت می‌شود که مجاهدین ماه ها پیش از ٢٢ بهمن، تماس خود را با کا.گ.ب. برقرار کرده بودند. به این ترتیب مجاهدین پس از گرفتن مرکز ساواک اولین معامله مهم خود را با روس‌ها به انجام رساندند . در واقع این روس ها نبودند که به دنبال پرونده مقربى مى‌گشتند بلکه این حکومت جدید بود که به دنبال پرونده مى‌گشت، و عامل سرقت پرونده را که سعادتى بود، پیدا کرد و اعدام کرد. دیگر اینکه دستگاه امنیتی ایران پس از آگاه شدن از ارتباطات مجاهدین و سعادتى با کا.گ.ب، در واقع جلسه دیدار سعادتی و ماموران کا.گ.ب. را طراحی کرد و هدف آن از این کار، به دام انداختن ماموران روسى بود.


محمدرضا سعادتی

دلیل دیگرى که این حدس را تقویت مى‌کند مطالب و اطلاعاتی است که در خاطرات تیمسار هاشمی در باره دستگیری فردی به نام نسیم دیده می‌شود. فرد پیشگفته در سال‌های پیش از انقلاب براى شوروى جاسوسى مى‌کرده است. ساواک پس از دستگیرکردن نسیم از او مواد منفجره اى به دست مى‌آورد که روس ها به او داده بودند. این ماده منفجره به شکل یک نیمه آجر بود و قرار بود نسیم با آن باشگاه آمریکائیان را منفجر کند. هاشمى سپس مىگوید:«در جریان سپتامبر سیاه مقدارى از این آجرها را در اختیار فلسطینى قرار داده بودند که خرابی ها و تلفات زیادى را موجب گردید... در بعد از انقلاب هم انفجارهایى در ایران رخ داد که تلفات زیادى به بار آورد. از جمله انفجار ساختمان مرکزى حزب جمهورى اسلامى و کشته شدن آیت الله بهشتى و ده ها نفر از اعضاع حزب جمهورى اسلامى، انفجار ساختمان نخست وزیرى و کشته شدن رجائى و باهنر و انفجارهایى مانند آنها که شبیه انفجار به وسیله آجر و فرمان از راه دور بود.«(صفحه ۵٧٣). بدین ترتیب ارتباط نوع ماده انفجارى که منشاء آن معلوم است و انفجارهایى که انجام آنها را کار سازمان مجاهدین می‌دانند، وجود ارتباط کا.گ.ب. را با مجاهدین خلق، بیش ازپیش، محرز مى‌سازد. نکته جالب در اینجا دوراندیشى روس‌ها براى روزهاى آینده بوده است که علاوه بر گرداندن حزب توده، سعى داشتند با یک سازمان انقلابى اسلامى نیز ارتباط داشته باشند تا در حکومت اسلامى آینده از امکانات آنها استفاده کنند.
محاکمه سری سعادتی در زمانی روی داد که هنوز مجاهدین و حکومت اسلامى بر روی یکدیگر شمشیرنکشیده بودند و هر دو زیر پرچم آیت الله خمینى بودند؛ در همین زمان آیت الله طالقانى بزرگترین پشتیبان آنها بود و هم او و هم مجاهدین محبوبیت و طرفداران وسیعى در جامعه داشتند؛ حکومت جدید هنوز بر اوضاع و احوال کشور چیره نشده بود و مطبوعات آزادى کامل داشتن . به ویژه آن که پس از مرگ سعادتى یادداشتى از او به چاپ رسید که در آن از جاسوسى خود ابراز ندامت کرده بود و وفادارى خود را به آیت الله خمینى اظهار داشته بود. سعادتى در دفاعیات خود که در مطبوعات منتشر شد گفته بود که بعنوان مسئول روابط خارجى مجاهدین مامور«تبادل نظر» با یک خبرنگار روسى بوده است! علاوه بر مجاهدین، سعادتی از مدافع بزرگی همچون آیت الله طالقانى بهره‌مند بود و جمله معروف او مبنى بر این که «ماجراى سعادتى جاسوسى نیست» در شعارنویسی های مجاهدین خلق بر هر کوى و برزن در شهرهاى ایران نوشته شده بود. با این حال اعدام سعادتى نشان می دهد که جرم او جرم کوچکی نبوده است و بر خلاف اظهار کوزیچکین ،فقط به خاطر یک ملاقات ناتمام با مامور کا.گ.ب او را اعدام نکردند بلکه مسئله مهمى در میان بوده است؛ زیرا در آن موقع مجاهدین مانند حالا هنوز داراى رهبر، رئیس جمهور، پارلمان، و ارتش نبودند تا بتوانند به طور مستقل با یک دولت خارجى ارتباط بگیرند و تبادل اطلاعات کنند. پشتیبانى طالقانى از آنها نیز به دو علت ممکن است بوده باشد: یا مجاهدین به او دروغ گفته بودند و یا او خود ماجرا را مىدانست و انکار می کرد . آنچه از بررسی روند فعالیت این سازمان برمی آید ، این است که سازمان مجاهدین خلق از همان آغاز کار سازمانى بود که هدف خود را دستیابی قدرت قرار داده بود و در این راه هیچ گونه اعتقادی به اصول اخلاقى ، سیاسى و یا میهن پرستى از خود نشان نداد . اقدامات بعدى این سازمان نیز به طور عملى این را نشان داد: از رفتن به عراق و حمله به خاک ایران و سپس جاسوسى براى سازمانهاى اطلاعاتى عربى، و سپس غربى. رهبران و اعضای این سازمان روز به روز از ایده آل هاى بنیانگذاران این سازمان فاصله گرفتند و به یک سازمان جاسوسى ضدایرانى تبدیل شدند که از راه خیانت به میهن خود نان مى‌خورد.


٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭

به طور کلى هر سه کتاب ، کتاب هایی خواندنى هستند و بسیاری از ماجراهاى پشت پرده را که معمولا در زندگینامه‌ها و کتاب‌هاى تاریخ به آنها نمى‌پردازند، در آنها مى‌توان یافت برای مثال می‌توان به این نکته جالب اشاره کرد که هم هاشمى و هم رفیعى بر این نکته که ساواک با وجود این که با سیا تبادل اطلاعات و همکارى داشته است، اما از دهه شصت میلادى به طور مستقل از سیا کار مى‌کرده است و حتى تلفن‌هاى ماموران سیا در ایران را شنود مى‌کرده و آنها را تحت نظر داشته است. از میان این سه کتاب، کتاب کا.گ. ب در ایران نوشته کوزیچکین مستدل‌تر و دقیق‌تر است و شرحی که از رویدادها داده است، گزارشی قابل اعتماد تر است. زیرا او با آگاهى کامل به غرب فرار کرده بود تا کالاى خود را که اطلاعات محرمانه است، در اختیار غربی‌ها بگذارد؛ از این رو ناگزیر بود در کار ثبت وضبط نام ها و تاریخ ها و رویدادها دقیق باشد. بر خلاف او ، دو مؤلف دیگر به طور غیرناگهانی دچار رویدادی نا خواسته شدند و به ناگزیر از کشور خود گریختند تا جان خود را نجات دهند. تیمسار هاشمى اعتراف مى‌کند که این کتاب را تنها بر اساس حافظه و خاطرات خود و بدون دسترسى به منابع و مدارک اصلى نوشته است. هم هاشمى و هم رفیعى به ابعادى از قدرت ساواک در مبارزه با ماموران جاسوسى کشورهاى دیگر اشاره مى‌کنند که درمنابع دیگر کمتر از آن سخن رفته است. هاشمى با اطلاع از مطالب کتاب کوزیچکین ، از بعضى از حوادثى که کوزیچکین ذکر کرده است ، روایت دیگری به خواننده عرضه کرده است و کوشش کوزیچکین را در کوچک نشان دادن قدرت ساواک در مبارزه با کا.گ.ب. رد مى‌کند. گو این که کوزیچکین در چند جا ، نیرومندی ساواک را به طور ضمنى تایید مى‌کند. رفیعى صفحات بسیاری از کتاب خود را به توجیه کارخود در ساواک و توضیح در باره آن و تبرئه کردن خود اختصاص داده است. اما سکوت او درباره بعضى مسائل و بعضى وقایع عجیب که در کتاب های دیگر به آن اشاره شده است و اطلاعات او در باره آنها می توانست به خوانندگان در باره درستی یا نادرستی آنها یاری برساند ، اعتبار نوشته او را با پرسش روبرو می کند .. با همه این ها، خواندن این سه کتاب به خوانندگان علاقه مند یاری می کند تا از چند و چون فضای سیاسی ایران در روزگار محمدرضاشاه پهلوی و جایگاه نیروهای بازیگر در آن و دخالت های ابرقدرت ها آگاهی های مناسبی به دست آورد .

دسامبر ١٩٩

سرآغاز توهین مجله های رژیم به کوروش بزرگ


کوروش بزرگ پدر ایران زمین
دوستان لطفا بخوانید و اگر ایرانی هستید و برای خود و کشورتان ارزش قائل هستید به اشتراک بگذارید...
هفته نامه همشهری امروز مقاله ای با این موضوع به چاپ رساند در مورد کوروش بزرگ تحت عنوان:"آیا کوروش واقعا بزرگ بود؟"
این مقاله را هفته نامه همشهری جوان در شماره 357 تاریخ شنبه 16 اردیبهشت 91 منتشر کرده و انواع توهینها را به شاه آسمانیمون روا داشته.از جمله اینکه کوروش بزرگ 4 زن داشته و خونخوار بوده و... و... و...
همچنین این مقاله توسط آقای بظاهر محترمی بنام احسان رضایی نوشته شده.همچنین مقاله ای تحت عنوان "دوره قهرمان پروری سر آمده" توسط خانم بحرالعلومی!بنام مهسا نریمانی ابر نوشته شده که علاقه به ایران باستان را آفت دونسته.
از شما میخوام این رو به اطلاع مردم گرامی پارس رسانده و خواهان تحریم روزنامه و هفته نامه همشهری شویم تا زمانی که رسما عذر خواهی کنند.. 

یادی از شیر زنان پهلوی و نکاتی درباره بدگویی اسلام از زنان



زن در اسلام:سوره بقره (۲) آیه ۲۲۱
..... با زنان مشرک ازدواج مکنید تا ایمان آورند و همانا کنیزکی
مومنه بهتر از زن آزاد مشرک است٬ هر چند از حسن او بشگفت
آیید و زن مدهید مردان مشرک را مگر آنانکه ایمان آورند که بنده
مومن بهتر از آزاد مشرک است .....

اینجا میتوان فرق مومن آزاد و مومن کنیز را به وضوح دید. اگر بخواهیم به زبان ساده این آیه را ترجمه کنیم٬ اینطور خواهد بود که حتی اگر با یک کنیز هم ازدواج کنید بهتر از این است که با یک مشرک ازدواج کنید. اینجا مسئله ازدواج کردن یا ازدواج نکردن با مشرکان در میان نیست٬ بلکه بی ارزش بودن « کنیزان» مطرح است. این به همان معنی است که در آیه بعدی می بینید که اگر زن آزاد پیدا نکردید مسئله ای نیست که با کنیزان خود ازدواج کنید. مثلا خواسته است کنیزان را مورد لطف قرار بدهد. آیا نباید ارزش انسانها در پیش آفریدگار یکسان باشد؟ آیا ارزش آنها برحسب گرویدن آنها به اسلام و یا اینکه کنیز یا برده بودن آنها است؟

سوره نسا(۴) آیه ۲۵
و هر که وسعت و توانایی آن نباشد که زنان(آزاد) پارسای با ایمان گیرد
پس کنیزان مومنه که مالک آن شدید بزنی اختیار کنید و خدا آگاهتر است
بمراتب ایمان شما که اهل ایمان همه(زن و مرد) بعضی از جنس بعضی
دیگر (یعنی همه مومن) و در رتبه یکسانند٬ پس کنیزان مومنه با اذن
مالکش ازدواج کنید و مهر آن بدانچه معین شده بدهید کنیزکانی که عفیف
باشند نه زناکار و نه رفیق و دوست دار٬ پس چون شوهر کردند چنانچه عمل
زشتی از آنها سر زد بر آنها نصف عذاب زنان پارسای آزاد است٬ این حکم
(کنیزان را به زنی گرفتن) درباره کسی است که بترسد مبادا به رنج افتد
(بزحمت غروبت یا گناه زناکاری افتد) و اگر صبر کنید(تا وسعت یافته زنی
آزاد بگیرید) برای شما بهتر است و الله بخشنده و مهربان است.

اینجا اول خیلی واضح گفته میشود که مومنان همه و از هر جنس با هم یکسانند( و فقط مومنان) ولی چرا مجازات کنیزان باید نصف زنان آزاد باشد؟ مگر همه با هم برابر نبودند؟ حتما خواهید گفت اینکه به نفع کنیزان است٬ درست. ولی آیا همین چشم پوشی انها را غیرمستقیم تشویق به اعمال زشت نمیکنه و یا به آنها غیرمستقیم اجازه به اعمال زشت رو نمیدهد؟

اگر مومنان با هم برابرند باید مجازاتشان هم با هم برابر باشد. زمانی که گروهی مجازاتشان نصف گروه دیگر است٬ آیا این به این معنی نیست که ارزش شان هم نصف گروه دیگر است؟

ولی ازدواج با کنیزان به این شرط است که مجبور باشند و کسی را برای همخوابگی نداشته باشند و بترسند از ارتکاب گناه زناکاری!!!!

پس از همه اینها میگوید: اگر صبر کنید تا یک زن آزاد بگیرید بهتر است!!!!

سوره نسا(۴) آیه ۳
و اگر بترسید که مبادا درباره یتیمان عدل و داد را رعایت نکنید پس آنکس 
از زنان را بنکاح خود در آورید که شما را نیکو و مناسب با عدالت است٬
دو یا سه یا چهار٬ و اگر بترسید که چون زنان متعدد گیرید راه عدالت نپیموده
بآنها ستم کنید پس تنها یکزن اختیار کرده یا چنانچه کنیزی دارید به آن اکتفا
کنید که این نزدیکتر به عدالت و ترک ستمکاری است.

در کجا عدالت اینطور معنی شده است که مرد حق دارد چهار تا زن بگیرد. آیا زن هم حق دارد بیشتر از یک مرد اختیار کند؟
در ادامه اینطور گفته میشود که اگر قادر به اداره بیشتر از یک زن نیستید پس مشکلتان را با « کنیزکی» که در خانه دارید رفع کنید.

گذشته از اینکه کلمه «کنیزکی» بی احترامی کردن به خود زن است٬ آیا فرقی بیم یک کنیز و یک زن آزاد از نظر ارزشهای انسانی وجود دارد؟ مگر اینان همه با هم یکسان نبودند؟

شاید پاسخ دادن به این سوال برای یک تازی بیابانگرد در ۱۴۰۰ سال پیش بسیار دشوار بوده است٬ ولی آیا این سخنان الله نیست که از دهان محمد روان میشود؟ آیا الله بر هر چیز توانا و بهمه امور عالم و دانا نیست؟

سوره بقره (۲) آیه ۲۲۲
و میپرسندت از عادت زنان٬ بگو رنجی است برای زنان٬ در آنحال از مباشرت
آنان دوری کنید تا آنکه پاک شدند٬ از آنجا که الله دستور داده به انها نزدیک
شوید که همانا الله آنان را پیوسته بدرگاهش توبه و انابه کنند و هم پاکیزگان
دور از هر آلایش را دوست میدارد.

سوره بقره (۲) آیه ۲۲۳
زنان کشتزار شمایند برای کشت به انها نزدیک شوید هرگاه مباشرت آنان 
خواهید و برای ثواب ابدی چیزی پیش فرستید و از الله بترسید و بدانید که
نزد او خواهید رفت.

آیه ۲۲۲ نخست درباره خودداری کردن مردان با همخوابی با زنان در موقعیکه زنان عادت دارند٬ است و سپس در مورد دستور الله حرف میزند٬ « ... از آنجا که الله دستور داده به آنها نزدیک شوید.»

آیه ۲۲۳ در مورد چگونکی این « دستور» الله است. معنی کلمات عربی آیه با معنی ترجمه شده آن کاملا متفاوت است.
معنی مستقیم این آیه (۲۲۳) به این صورت است:
« زنان کشتزار شمایند و در هر جای کشت خود می توانید وارد شوید.» تفسیر این آیه رو به عهده خود شما میگزاریم.

سوره بقره (۲) آیه ۲۲۸
زنان مطلقه از شوهر کردن خودداری کنند تا سه پاکی بر آنها بگذرد٬ و حیض
یا حملی که الله در رحم آنها آفریده کتمان نکنند اگر به الله در روز قیامت ایمان
دارند٬ و شوهران انها حق دارند که آنها را بزنی خود باز رجوع دهند٬ اگر نیت
خیر و سازش دارند و زنان را بر شوهران حقوق مشروعی است چنانچه شوهران
را بر زنان لیکن مردان را بر زنان افزونی و برتزی خواهد بود و الله بر همه چیز
توانا و به همه امور عالم داناست.

در اینجا حکم طلاق و مدت آن تعیین شده ولی در طول این سه ماه فقط شوهر حق پس گرفتن زن را دارد و نه زن. یعنی هر موقع که مرد دوست داشت میتواند زن را دوباره صاحب شود٬ که البته دلیلش را الله به این صورت توضیح می دهد: « مردان را بر زنان افزونی و برتری است». چرا ؟؟؟؟؟ مگر اینان مومنان آزاد همه با هم یکسان نبودند؟؟؟؟؟
آیا الله بر هر چیز توانا و بهمه امور عالم دانا است؟؟؟؟؟؟
آیا این سخنان خدا است و یا سخنان الله٬ آفریده شده بدست محمد ؟؟؟؟؟

سوره بقره (۲) آیه ۲۳۰
پس اگر زن را طلاق سوم اد روا نیست که آن زن و شوهر دیگر بار رجوع کنند
تا اینکه زن بدیگری شوهر کند٬ اگر آن شوهر دوم زن را طلاق داد زن با شوهر
اول که سه طلاق داده توانند بزوجیت باز گردنند٬ اگر ....

آیه ای که مربوط به قانون بی معنی « سه طلاقه» کردن زن است. اگر نفر دومی با آن زن همبستر شد٬ دیگر مشکلات آن زن و مرد اولی حل خواهد شد؟ چطور همخوابگی با یک مرد دیگر به مشکلات آنان کمک خواهد کرد؟

سوره نسا ( (۴آیه ۲۴
نکاح زنان محصنه ( زنان شوهردار) نیز بر شما حرام شد٬ مگر آن زنان که متصرف
و مالک شده اید........

اینجا منظور همان « زنان کافران» است که به وضوح تصاحب و تجاوز به آنها حلال شمرده شده. چرا؟
چه کسی کافر شمرده میشود؟ کسانی که حاضر به مسلمان شدن نیستند.
چه کسی تعیین کننده این امر است که کدامین کافرند و کدامین غیرکافرند؟ محمد؟؟؟؟؟

سوره نسا ( (۴آیه ۳۴
مردان را بر زنان تسلط و حق نگهبانی است. بواسطه آن برتری که الله بعضی
را بر بعضی مقر داشته و .....
زنانیکه از مخالفت و نافرمانی آنها بیمناکید باید نخست پند دهید و از خوابگاهشان
دوری جویید در صورت نافرمانی آنها را بزدن تنبیه کنید.

این همه نمونه واضح برتری یک نوع مومن آزاد(مرد) بر دیگر نوع مومن آزاد(زن). و اینکه چطور الله به بندگان مسلمان خود دستور تنبیه کردن زنان را میدهد٬ اول با خودداری کردن از همخوابگی با آنها و در نهایت با کتک زدن. 
آیا واقعا الله بخشنده و مهربان است؟؟؟

سوره روم (۳۰) آیه ۲۸
الله برای هدایت شما از عالم خود شما مثالی زد(شما فکر کنید) آیا هیچیک از
غلام و کنیزان ملکی شما در آنچه ما روزی شما گردانیدیم با شما شریک هستند؟
تا شما و آنها در آن چیز بی هیچ مزیت مساوی باشید؟ و همانقدر بیمی که شما از
نفوس خود دارید هم از آنان دارید٬ ما چنین روشن آیات خود را برای مردم با
عقل و هوش بیان میکنیم.

سوره نحل ( (۱۶آیه ۷۵
الله مثلی زده(بشنوید) آیا بنده مملوکی که قادر بر هیچ (حت بر نفس خود) نیست
با مردی آزاد که ما به او رزق نیکو( و مال حلال بسیار) عطا کردیم که پنهان و
آشکار هر چه خواهد اتفاق میکند٬ این دو یکسانند٬ هرگز یکسان نیستند. ستایش
مخصوص خداست و لیکن اکثر مردم آگاه نیستند.

سوره نحل ( (۱۶آیه ۷۶
الله مثلی زده (بشنوید) دو نفر مرد یکی بنده ای باشد گنگ و از هر جهت عاجز
و کل بر مولای خود و از هیچ راه خیری به مالک خود نرساند و دیگری مردی 
آزاد و مقتدر که بر خلق به عدالت فرمان دهد و خود هم براه مستقیم باشد٬ آیا
این دو نفر یکسان هستند(هرگز یکسان نیستند مثل کافر و مومن).

در اینجا محمد یا الله تلاش کرده با مثال آوردن از زندگی معمولی مردم٬ فرق میان انسانها را برای آنها بیان کند. نکته مهم اینجاست که چه کسی در درجه اول باعث به بند افتادن این بندگان و برده شدن این بردگان و کنیز شدن این کنیزان بوده است؟ آری٬ خود کسی که این آیه را نازل میکرده.

سوره بقره ( (۲آیه ۱۷۸
ای اهل ایمان حکم قصاص کشتگان چنین معین گشت که مرد آزاد در برابر مرد
آزاد و بنده را در مقابل بنده و زن را بجای زن قصاص میتوانید کرد چون صاحب
خون که برادر دینی اوست بخواهد درگذرد بدون دیه گرفتن ......

حکم قصاص هم این چنین تعیین شده که یک مرد آزاد در مقابل یک مرد آزاد و .....٬ یعنی مرد آزاد را در مقابل کشتن یک زن یا یک بنده نمی توانید قصاص کنید. اگر مردی زنی یا بنده ای را کشت حکم قصاص در مورد آن مرد اجرا نخواهد شد٬ فقط آن مرد مجبور به پرداخت دیه خواهد بود. ولی اگر یک زن یا یک بنده٬ یک مرد آزاد را کشت چه اتفاقی می افتد؟
آیا احکام قصاص در مورد آنها اجرا نخواهد شد؟؟؟؟

در آیه های پیش دیدیم که الله یک مرد آزاد را برتر از زن و بنده میداند٬ پس باید قبول کرد که هنگام قصاص هم این برتری اجرا خواهد شد. یعنی اگر یک زن٬ یک مرد آزاد را کشت٬ خود زن کشته خواهد شد ولی اگر یک مرد یک زن را کشت هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. آیا این است عدالت الله؟

در کوتاه میتوان گفت در اسلام محمد فقط دو راه وجود دارد یا مسلمان شو و یا کافر محسوب خواهی شد٬ اگر مسلمان شدی باید خمس و زکات را به پیغمبر عطا کنی تا آن حضرت در رفاه زندگی کند و اگر هم تن به اسلام ندادی جان و مال و زن و فرزند تو بر مسلمانان حلال است. اگر هم زنده به چنگ آنان افتادی برده ای یا بنده ای یا کنیزی بیش نیستی و در نتیجه به حکم الله (محمد) دارای هیچ حق و حقوقی نیستی.

حالا اگر بگوییم که کافران فقط بخاطر کافر بودن و بخاطر نافرمانی از فرمان الله نباید از حق و حقوق یکسان برخوردار باشند یک چیزی٬ ولی چرا زنان مومن و بندگان مومن از یک انسان معمولی و آزاد هم کم ارزشترند؟

آیا این الله همان آفریننده دنیاست یا که خود آفریده دست محمد است که هر موقع هر چیزی میخواسته یک آیه نازل میکرده است؟


آیا در طول سالها به ما ایرانیان نگفته اند که اسلام دین برابری و برادری بوده و این دست آورده های اسلام بوده که باعث شده ایرانیان بدون هیچ پایداری تسلیم تازیان شوند؟ و این هم دروغی بزرگتر از اولی که ما ایرانیها را ترسو و بی فرهنگ نشان داده اند که حتی قادر به دفاع از مملکت خود نبوده ایم.
اینکه تازیان به همراه خود مکتب برابری را برای ایرانیان آورده اند و ما باید خود را ممنون و متشکر حس کنیم. و دیدیم که چه بود معنی برابری از دید الله (محمد).

آیا کشوری که در آن یک زن(پوراندخت٬ آزرمیدخت) میتوانست به درجه فرمانروایی آن برسد٬ مردمش می توانستند با آغوش باز این چنین قوانینی را بپذیرند؟
آیا ایرانیانی که تن به اسلام نمی دادند کافر محسوب میشده اند؟ مگر پرستش خداوند یکتا کافی نیست؟ یا اینکه حتما نامش باید الله باشد و زبانش عربی؟

در آخر:
برای درک بیشتر ارزش و مقام زن در اسلام باید به زندگی خصوصی محمد و زنانش هم نگاهی کرد تا بهتر دید که آورنده این آیین خود چه افکاری و چگونه رفتاری با زنانش داشته است٬ و این جز عدالت نیست که انتظار رود که یک پیامبر باید خود الگویی برای مردم ناآگاه باشد. ولی این خودش مبحثی جداگانه است