شاهنشاهان پهلوی

شاهنشاهان پهلوی

چهارشنبه، دی ۱۳، ۱۳۹۱

سیاست های پلید عثمانی و حماقت و غفلت ما ایرانیان



تاریخ به روشنی گواهی میدهد که سلطان سلیمان عثمانی در کنار متجاوزان دیگر به این سرزمین، چون اسکندر گجستک، اعراب مسلمان وحشی، چنگیز خونخوار، تیمور پلید و … دستش به خون ایرانیان بسیاری آغشته است. سپاه سلطان سلیمان عثمانی سه بار بین سالهای ۱۵۳۳ تا ۱۵۵۳ میلادی به ایران یورش آورد و ایرانیان بسیاری را در قفقاز، تبریز، اورمیه و بغداد کشتار کرد و در پی این کشتارها، وی خویش را رهبر جهان اسلام و جانشین خلفای عباسی مسلمان خواند و در این راستا دولت کنونی ترکیه با در پیش گرفتن سیاست نوعثمانی‌گرایی بر آن است تا بسان سلطان سیلمان اول، مدعی رهبری جهان اسلام متجاوز باشد و ساخت چنین سریالهایی نیز پیرو همین سیاست دولت کنونی ترکیه است.
شگفتا که کانالهای ماهواره‌ای خود فروخته ی ایرانی با صرف هزینه بسیار برای خرید و دوبله این سریال، میخواهد این سریال را به خورد ایرانیان دهد و از منفوران تاریخ ایران، چهره‌ی دیگر سازد. 


آموزش، آگاهی رسانی و گسترش فرهنگ یک جامعه از مهمترین کارکردهای یک رسانه است، اما شبکه‌هایی از این دست، گویا جز به پول بیشتر درآوردن به هر بهایی، به چیز دیگری نمی‌اندیشند.
یکی گردانندگان این شبکه انیرانی در پاسخ اعتراض ایرانیان بسیاری، به این نکته اشاره کرده‌اند که «مگر چنگیزخان به ایران حمله نکرد و کشورمان را ویران کرد پس چرا سریال سربداران ساخته شد و همه مردم بیننده آن بودند و کسی اعتراض نکرد؟»
همین پاسخ، عمق ناآگاهی و نادانی مدیران این شبکه را بیان میکند؛ چراکه سریال سربداران میخواست ایستادگی ایرانیان برابر یورش مغولان را به نمایش درآورد. هنگامیکه حکومت و دولت ننگین ایران میشود آن مردم و کانالهای تلوزیونی میشود اینکه میبینید.
تاریخ به روشنی نشان میدهد که ایرانیان جز چند مورد انگشت‌شمار همواره پاسبان مرزهای خویش بوده‌اند و هرگز ملت مهاجمی نبوده‌اند؛ بلکه مدام در معرض یورش همسایگان خویش قرار داشته‌اند و جز دفاع کار دیگری نکرده‌اند.
در پایان شایسته یادآوری است در جهانی که زیست میکنیم، هر ملتی بر آن است تا از نداشته‌های خویش، داشته‌هایی بسازد؛ داشته‌هایی که بیشتر به مَثَلِ «کوهی که موش زایید» میماند. شگفتا از ما ایرانیان، با وجود اینکه به گواهی تاریخ، کهن‌ترین ملت جهان به شمار میرویم و همواره نیاکان ما مشعل‌دار فرهنگ و فرهنگ‌مدار بوده‌اند، اینگونه در شناساندن تاریخ و فرهنگ خود به جهانیان کوتاهی کرده‌ایم که دیگران یا تاریخ و فرهنگمان را به نام خویش مصادره کرده‌اند و سکه به نامِ نامی نداشته‌ی خویش زده‌اند یا اینکه از هیچ، همه‌چیز ساخته‌اند. البته شاید اگر نیک بنگریم، می‌بینیم «ز که نالیم که از ماست که برماست»! باشد که بیدار شویم

هیچ نظری موجود نیست: