شاهنشاهان پهلوی

شاهنشاهان پهلوی

یکشنبه، اسفند ۲۰، ۱۳۹۱

درد نامه تیسفون




تیسفون یا مدائن، درسده دوم پیش از میلاد در کنار رود دجله در ناحیه‌ای که امروز در سی کیلومتری جنوب بغداد واقع شده است، بنیاد نهاده شد. این شهر حدود ششصد سال پایتخت ایران در دوران اشکانیان و ساسانیان بود. از گودرز دوم تا اردوان پنجم اشکانیان؛ و از اردشیر اول تا یزدگرد سوم ساسانیان در تیسفون حکومت کردند. شهر تیسفون یکی از آبادترین- پررونق ترین - زیباترین و متمدن ترین شهرهای خاورمیانه بود. ثروتهای شاهنشاهی ایران در آنجا اندوخته شده بود. مجسمه های طلای پادشاهان گذشته- مجمسه طلای حیوانان- تاج های شاهنشاهی نوشیروان و خسروپرویز- جامهای زرین چندین هزار ساله و غیره. کاخ با شکوه ساسانیان را که هنوز آثار آن در جانب خاوری دجله نمایان است، ایوان کسری نام دارد و آن یگانه اثریست که تا امروز از بناها و عمارت‌های پادشاهان ساسانی در آن مکان پایدار مانده است.

شهری که هزار سال زیست و ایرانیان آن را نگین شهرهای جهان ساختند تا اینکه تازیان آن را با تبر در هم شکستند و خاکش کردند. به گفته تاریخ نویسان عرب بیش از نیم میلیون نفر پس از فتح این شهر برای بدست آوردن این جواهرات و طلاها روانه تیسفون شدند. به همین روی انتقال غنایم چند ماه به طول انجامید. پس از تسخیر شهر توسط تازیان، عمر، سلمان پارسی را به سبب خدمتش به تازیان و خیانتش به ایران، فرماندار آن شهر کرد.

طبری مینویسد : مسلمانان مهاجم در شهر به کافورهای بسیاری برخوردند و به خیال آنکه آنها نمک هستند کافورها را در غدا ریخته ولی بعد از طعم تلخ کافور متوجه شدند که نمک نیست. آنان کافورهای بسیاری را به یک تاجر دادند و از او در قبال آنهمه کافور یک پیراهن گرفتند .

طبری ذکر میکند : عده زیادی از مسلمانان وقتی جامهای طلا را در کاخ دیدند رنگ سفید نقره را به رنگ زرد طلا ترجیح دادن و فریاد میزدند: چه کسی حاضر است که جامهای زرد را با جامهای سفید عوض نماید. طبری گنجینه ایران در تیسفون را بالغ بر 865 میلیون درهم تخمین زده است که در تاریخ بشریت یکی از بی سابقه ترین اموال حکومتی بوده است.

وی میگوید بعد از آنکه خمس این مبلغ برای خلیفه جدا شد، بقیه جواهرات و گنجینه پادشاهان گذشته ایران بین شصت هزار جنگجوی مسلمان تقسیم شد و به هر کدام از آنان دوازده هزار درهم رسید.
یکی دیگر از فجایع تاریخ ایران، پاره شده فرش بهارستان بود. این فرش که در نهصد متر مربع ( 60 ذرع در 60 ذرع ) از ابریشم و زمرد و جواهرات بافته شده بود. نمونه ای از هنر و عظمت ایران بود و شاهان را در شکارگاه و بزمهای سالانه و باغهای وسیع نشان میداد. سعد بن وقاص فرش بهارستان را روانه مدینه نمود تا خلیفه از آن بهره برد. بدین گونه فرش تکه تکه شد و هر تکه به بزرگی از شهر داده شد. یاکوبوسکی مستشرق روسی می نویسد: وقتی اعراب برکاخ تیسفون دست یافتند« همه ظروف طلا ونقره، پارچه های گرانبهای ابریشمی و زربافت، قالیهای نفیس، سنگ های قیمتی، اسلحه واموال فراوان و بردگان بسیار از زن ومرد به غنیمت بردند وشهر تیسفون چنان ویران وسوخته وغارت و تهی از سکنه شد که دیگر درهیچ دورانی احیاء نگشت.» در تاریخ طبری در مورد این فرش به این مطلب نیز اشاره شده است: «... که یک قالی بسار عالی کار ایران موسوم به بهار خسرو در قصر تیسفون به طول 45 قدم و عرض 90 قدم موجود بوده است ...» . زربافت و گرانبها بدان جهت که نقشه آن نمایانگر باغی آراسته با گلها و پرندگان و جویهای آب روان بوده است. متاسفانه از این قالی هیچ تکه و قطعه‌ای موجود نیست.

عبدالحسین زرین کوب می نویسد: فاتحان، گریختکان را پی گرفتند ؛ کشتار بیشمار و تاراج گیری باندازه ای بود که تنها سیصد هزار زن و دختر به بند کشیده شدند.شست هزار تن از آنان به همراه نهصد بار شتری زر و سیم بابت خمس به دارالخلافه فرستاده شدند و در بازارهای برده فروشی اسلامی به فروش رسیدند ؛ با زنان در بند به نوبت همخوابه شدند و فرزندان پدر ناشناخته ی بسیار بر جای نهادند.

مرتضی راوندی در تاریخ اجتماعی ایران می نویسد : اعراب در تیسفون غنائم فراوان بدست آوردند که عبارت بود از مقادیر زیادی طلا و نقره منقوش به صورت انسان و حیوان و سنگهای قیمتی، پارچه های ابریشمی،قالیهای زیبا،بردگان بسیار از زن و مرد و اسلحه و اموال فراوان دیگر. شهر تیسفون ویران ؛ سوخته و غارت شد و دیگر در هیچ عهدی احیا نگشت. بخشی از ساکنان شهر که نتوانسته بودند فرار کنند کشته شدند و بخشی به اسیری و بردگی برده شدند. سطح فرهنگ و تربیت سپاهیان عرب و حتی سرداران بزرگ ایشان به قدری نازل بود که از درک ارزش اشیائی که با چنان هنرمندی و چیره دستی ساخته شده بود؛ عاجز بودند. بدین سبب بود که ظروف زیبای طلا و نقره را که از لحاظ هنری بی بدیل بودند ذوب کردند و به شمش مبدل ساخته و پارچه های زربافت و زیبا را قطعه قطعه کردند.

یکی از افتخارات تاریخ ایران، درفش ملی کاویانی بود که از زمان های بسیار دور تا آن روز دست به دست چرخیده بود و هر پادشاهی به آن جواهری نصب می نموده است. در تمام جنگها به عنوان پرچم ایران حمل می شد تا اینکه در برابر تازیان به خاک افتاد و پاره پاره شد. مسعودی می نویسد : درفش از پوست پلنگ ساخته شده بود و نگین های یاقوت و مروارید و جواهرات سلطنتی به آن آویزان بود. مسعودی قیمت درفش کاویانی را بالغ بر دو میلیون و دویست هزار درهم تخمین زده است. وی می نویسد که درفش اصلی در خزانه ملی نگهداری میشده و درفشی مشابه در جنگهای برده میشده است. به گفته وی عربها اورنگ سلطنتی خسرو پرویز و دیگر اشیایی که از طلا ساخته شده بودند مانند مجسمه سر پادشاهان گذشته را ذوب کردند و از آن شمش طلا گرفتند !!! پس از این فتوحات سلمان فارسی به آروزی دیرینه خود که همانا پادشاهی بر تیسپون بود رسید و دهها سال حکمران آن شهر بزرگ گشت.

و دردنامه ی حکیم عمرخیام که بر ویرانه‌ تیسفون کوکو می گوید، مو را به تن هر ایرانی‌ راست میکند:
آن قصر که بهرام درو جام گرفت / آهو بچه کرد و شیر آرام گرفت
آن قصر که بر چرخ همی زد پهلو / بر درگه او شهان نهادندی رو
دیدیم که بر کنگرهاش فاخته ای بنشسته / همی گفت که: «کوکو، کوکو؟

خاقانی قصیده‌ای پندآموز و نامداری در ستایش مدائن و ایوان آن دارد که چند بیت از آن در زیر آمده است:
هان ای دل عبرت بین، از دیده نظر هان/ ایوان مدائن را آیینه ی عبرت دان
دندانه ی هر قصری پندی دهدت نونو / پند سر دندانه بشنو ز بن دندان
گوید که تو از خاکی ،ما خاک توایم اکنون / گامی دو سه بر ما نه،اشکی دو سه هم بفشان
آری چه عجب داری کاندر چمن گیتی / جغد است پی بلبل، نوحه است پی الحان
اینگونه بود شهری که هزار سال پاسدار شادی ها و آرامش و رنج ها و شادمانی های مردم بود در خاک و خون و خاکستر پیچید...


برگرفته از کافه تفکر



هیچ نظری موجود نیست: