قسمتي از سخنراني پيشوا(آدولف هيتلر) رهبر رايش سوم نازي هاي آلمان قبل از حمله به لهستان خطاب به سران كشورهاي اروپا گفت من از ارتش لهستان نمي ترسم از اين ميترسم كه باز اين بيكارا راه بيفتن بيان اينجا براي ميانجيگري اون وقت من همه اون ها رو مثل چند تا خوك از بالاي همين عمارت به پايين پرت خواهم كرد.
يكي از دوستان در جواب مطلب قبلي با عنوان گلايه اين بيت شعر رو برايم فرستاد و سفارش كرد در وبلاگ درج كنم بسيار ازش ممنونم فقط نفهميدم شعر از كي بود
باز می آید به گلشن ، باد و باران ، غم مخور
کان گل نرگس می آید ، سوی یاران ، غم مخور
دیده بگشا بر حقیقت ، این همه زاری مکن
زین شبیخون و فریبِ راز داران ، غم مخور
باز می آید به سویت ، ساقی و مستان همه
دیده روشن میشود ، زان می گساران ، غم مخور
گر خزان برگَت فرو ریزد ، تحمل کن کمی
باز می روید شکوفه ، در بهاران ، غم مخور
در آخر از کسانی که کامنت گذاشتن بسیار ممنونم
يكي از دوستان در جواب مطلب قبلي با عنوان گلايه اين بيت شعر رو برايم فرستاد و سفارش كرد در وبلاگ درج كنم بسيار ازش ممنونم فقط نفهميدم شعر از كي بود
باز می آید به گلشن ، باد و باران ، غم مخور
کان گل نرگس می آید ، سوی یاران ، غم مخور
دیده بگشا بر حقیقت ، این همه زاری مکن
زین شبیخون و فریبِ راز داران ، غم مخور
باز می آید به سویت ، ساقی و مستان همه
دیده روشن میشود ، زان می گساران ، غم مخور
گر خزان برگَت فرو ریزد ، تحمل کن کمی
باز می روید شکوفه ، در بهاران ، غم مخور
در آخر از کسانی که کامنت گذاشتن بسیار ممنونم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر