شاهنشاهان پهلوی

شاهنشاهان پهلوی

پنجشنبه، آذر ۰۹، ۱۳۸۵

سخنراني دكتر منشي زاده در سال 1330 قسمت دوم

19. حفظ قدرت خرید و پیشتوانه پول .

20. ایجاد بانک های ...

21. اصلاح و تغییر اساسی در مالیات ها ...

22. ایجاد کامل بیمه ناتوانی و پیری .

23. سهیم کردن افراد خلاق و مولد ثروت در منافع کارگاه ها ی خویش

24. مصادره کلیه منافعی که افراد بیشرف وبی وجدان در مواقع بحرانی از قبیل جنگ و قحطی و ... از راه احتکار ، قاچاق و گران فروشی بدست آورده اند .

25. برطرف کردن بحران خانه و از میان بردن خانه هایی که مخالف بهداشت عمومی هستند.

26. آزادی کامل مذهب و وجدان .

27. مبارزه با مذاهب و فرقی که مخالف نوامیس ملی باشند .

28. از میان بردن تاثیرات شوم و زیان آور بلشویسم وافکار و عقاید ملی در کتب و روزنامه ورادیو .

29. پرورش جوانان چنانکه دارای جسمی نیرومند و توانا و فکری آزاد و قوی باشند بر طبق سنن ملی .

30. آزادی علم در دانشگاه ها ...

31.تشویق حس سلحشوری از طریق اعطای حق دفاع به هر ایرانی آزاد .

32. منحل کردن دسته های نظامی ومزدور

33. ایجاد یک ارتش ملی ...

34. اصلاح مطبوعات ...

35. اصلاح و تغییر قانون انتخابات و... از بین بردن رقابت های غیر اخلاقی ...

36. ایجاد اتحادیه های صنفی

37. اصلاحات لازم در دادگستری ...

38. اصلاحات لازم در امر دولت وحکومت .

سه‌شنبه، آذر ۰۷، ۱۳۸۵

سخنراني دكتر منشي زاده در سال 1330 قسمت اول

درود بر شما

متن سخنراني دكتر منشي زاده به تاريخ 28/8/1330 است كه با هم ميخوانيم

1 . ایجاد یک دولت نیرومند وملی که کلیه تیره های ایرانی بتوانند از حمایت آن برخوردار باشند .

2 . دفاع از منافع ایران در کشور بیگانه .

3 . اخراج جهودها و بیگانگان ار کلیه مشاغل و مقامات مسئولیت دار اجتماعی .

4 . جلوگیری از مهاجرت جهود های [ سامی های ] عرب و بیگانگان طفیلی دیگر که شایسته آمیزش با ایرانیان نیستند ، به ایران .

5 . فقط ایرانیانی که به فرهنگ خود و پیوستگی خود به این آب و خاک ایمان داشته باشند میتوانند از حقوق و مزایای ایرانی بودن استفاده کنند .

6. هر غیر ایرانی فقط بعنوان میهمان می تواند در ایران زندگی کند .

7 . تأمین حقوق و انجام امور ایرانیان مقدم بر امور افراد خارجی خواهد بود .

8 . سوسیالیسم ملی اصولا مالکیت خصوصی را به رسمیت می شناسد .

9 . رعایت منافع عمومی ملت برای ثروت یک فرد حد معینی دارد .

10. همه ایرانیان مانند اعضای خانواده هایی هستند که برای رفاه خود و توسعه تمدن و فرهنگ خویش کار می کنند.

11 . هر ایرانی آزاد است تا کار و شغل خود را بدلخواه انتخاب کند واز آن بهره بردارد .

12 . عده کارگاه ها ی بزرگ ، متوسط وخورد باید در تمام رشته های اقتصاد ،صنعت و کشاورزی متناسب باشد .

13 . کلیه کارخانه ها و موسسات چه خارجی و چه داخلی که به زیان ملت فعالیت میکنند باید ملی شوند .

14.جزای کسانیکه از راه قاچاق و احتکار و یا بهر عنوان از کیسه ملت وبه زیان ملت تحصیل ثروت میکنند مرگ است .

15. ایجاد خدمت کار وظیفه عمومی برای هر ایرانی .

16 . آزاد کردن دولت و در نتیجه ملت از فروض هایی که سرمایه دارای به آن ها تحمیل کرده .

17. اصلاح بانک های ملی و اسکناس .

18 . تهیه پول کارهای عمرانی بدون استقراض از راه انتشار اسناد خزانه و طرق غیر نقدی .

19. حفظ قدرت خرید و پیشتوانه پول .

دوشنبه، آذر ۰۶، ۱۳۸۵

انديشه سومكا قسمت دوم و پاياني

۱۶.سومکا میگوید ایرانی ها باید در نیاخاک آمیغی ی خود زندگی کنند.نیاخاک ما آنجایی است که ایرانی نژادان در آن مزییند و در درازای تایخ با نیزه های سربازان پارسی پرچین شده است.

۱۷.سومکا بنیان و ریشه ی ادیان سامی را زیر پرسش میبرد.

۱۸.سومکا اعراب را پست ترین نژاد زمین میداند.

۱۹.از دید سومکا زردپوست های تاتار مغول اوزبک تورکمن و وابسته های فرهنگی نژادی ی آنان وهر کس که با آنان احساس نزدیکی کند حق زندگی در فلات ایران را ندارند.

۲۰.سومکا خواستار پالایش نژادی در ایران است.

۲۱.سومکا خواستار اجرای سیاست های «به نژادی» برای نیرومند نگه داشتن نژاد آریایی میباشد.

۲۲.سومکا میگوید در ایران هرکسی شایسته ی زناشویی نیست باید از زادولد عناصر نامطلوب نژادی جلوگیری کرد.

۲۳.سومکا میگوید بیگانگان حق زناشویی با ایرانیان را ندارند.

۲۴.سومکا میگوید بیکانگان افغانی و عراقی هرچه زودتر باید از کشور بیرون شوند.

۲۵.سومکا در وضع کنونی خشونت علیه بیگانگان را از سوی جوانان اجتناب ناپذیر میداند.

۲۶.سوکا میگوید جهان از آن نیرومندان است.

۲۷.سومکا خواستار آزادی ی کردان دلیر و همه ی ایرانیان از یوغ حکومت های بیگانه است.

۲۸.سومکا کشورهایی چون جمهوری آذربایجان .افغانستان.بحرین.ترکمنستان و غیره را به رسمیت نمی شناسد.

۲۹.سومکا خواستار تثبیت موقعیت ایران در خلیج فارس و احقاق حق ۵۰٪ ایران دردریای مازندران(کاسپین) میباشد.

۳۰.سومکا میگوید دشمنی با ایران و ایرانی در نهاد هر بیگانه یی نهفته است.

یکشنبه، آذر ۰۵، ۱۳۸۵

انديشه سومكا قسمت اول

1.سومکا کوتاه شده ی باهماد سوسیالست ملی کارگران ایران است.

۲.سومکا مرامی است پادکمونست و پاداجنبی.

۳.سومکا با لیبرالیسم و سرمایه داری افسار گسیخته مخالف است.

۴.سومکا میگوید زن و مرد ایرانی در همه ی حقوق بابرابرند.

۵.سومکا نخبه گرایی و سپس ناسیوکراسی (ملت سروری) را بهتر از دموکراسی میداند.

۶.سومکا میگوید هر اقدام اساسی در خاورمیانه بی در نظر گرفتن نقش ایران بی اثر و سترون خواهد بود.

۷.سومکا میگوید از دوران صفویه ردپای ناپاک دولت انگلستان در اقدامات بر علیه نیرومندی ی ملت ایران آشکار است.

۸.سومکا خواستار سایه بر افکندن شهپرهای گسترده ی سیمرغ آسمان ایران در منطقه و سپس خاورمیانه است.

۹.سومکا خواستار تشکیل یک اتحادیه سیاسی نظامی میان کشورهای ایران ارمنستان تاجیکستان هندوستان و یونان است.

۱۰.سومکا میگوید سوسیالیسم بدون در نظر گرفتن آخشیج ملیت نابُنک و ناتمام است.

۱۱.سومکا به ایران و فرهنگ باستانی و ریشه دار آن عشق می ورزد.

۱۲.سومکا خواستار نابودی ی نشانه های فرهنگ بیابانی ی "سامی ها" از ایران است.

۱۳.سومکا خواستار نابودی ی همه ی اعراب و تازیان در سراسر نجد ایران میباشد.

۱۴.سومکا میگوید همه ی بدبختی ها و مشکلات گذشته و اکنون در صحنه ی جهانیاز اهریمنی به نام عرب سرچشمه میگیرد.

۱۵.سومکا از نقش ویرانگر و مزورانه ی یهودی ها در سیاست های جهانی غافل نیست.

شنبه، آذر ۰۴، ۱۳۸۵

سومكا از من است و من از سومكا هستم


درود بر هم انديشان عزيز

امروز توضيحاتي را در مورد انديشه نازيسم و پيوند آن با حزب سوسياليست ملي كارگران ايران كه به اختصار سومكا ناميده ميشود بدهم

حزب سوسیالیست ملی کارگران ایران از باهماد هایی است که در دهه 30 همزمان با ملی شدن صنعت نفت در ایران پا به میدان سیاست گذارد اما متاسفانه در تاریخ نوشته هایی که در زمینه ی ملی شدن صنعت نفت نوشته و چاپ میشود بسیار کم به نقش باهمادهای دست راستی همچون حزب ملت ایران حزب پان ایرانیسم و حزب سومکا پرداخته میشود و در نامه هاو نوشته ها ی کلاسیک نیزهمچون ایران بین دو انقلاب تاریخ سیاسی 25 ساله ایران بیشتر به نقش حزب توده پرداخته شده در حالیکه اینگونه باهماد ها در پیشبرد هدف ملی در آن زمان نقش بسزایی داشتند حزب سومکا نیز از آن دسته گروههای سیاسی است که نام آن به گوش کمتر کسی خورده و حتی بسیاری از دانشجویان تاریخ و علوم سیاسی از هستی یک حزب نازی در ایران ناآگاهند مثل خود من كه تا زماني كه كامل نشناختمش و از زبان پدربزرگاني شنيدم اما جاي خوشحالي است كه در نوشته هاي جديد به تدريج هويت اين حزب پديدار ميشود

اما چگونه شكل گيري سومكا داستان طولاني دارد كه با هم به مرور ميخوانيم

وقتي آدولف هيتلر در آلمان به قدرت رسيد درست همان زماني بود كه رضا خان پهلوي قدرت پرشيا را در دست داشت رضا شاه پهلوي گرايش قوي به انديشه هاي ناسيوناليستي و سوسياليستي داشت رضا خان قبل از به قدرت رسيدن نازي هاي آلمان هيتلري به برتري نژاد آريايي اعتقاد داشت و وقتي متوجه به قدرت رسيدن آدولف هيتلر با همان انديشه كه بعد ها به انديشه نازيسم معروف شد گرايش و روابط آلمان و ايران نسبت به هم بيشتر شد

ايراني ها در زمان رضا خان پهلوي دشمني ذاتي با روسها و بريطاني ها داشتند و همين اين دشمني ها گرايش ايراني ها را به آلمان و انديشه نازيسم بيشتر شد

در طي سالهاي جنگ جهاني دوم آلماني ها ايران را در پيوند هاي تاريخي نژادي سياسي در كنار خود قرار دادند و دستگاه تبليغات آلمان نازي كه بر عهده جوزف گوبلز بود با تبليغات فراوان نژاد نورديك و ملت ايران را برادر خويش اعلام كردند و رايش سوم و كابينه آن ايران را از نژاد آرين اعلام كرد و تسهيلات زيادي در اختيار ايرانيان گذاشت و اعلام كردند كه صليب شكسته همان گردونه مهر ايران است همانطور كه قبلا هم گفته بودم و اين نيازي به اثبات ندارد و گفته بودم اين سمبل به نام نماد پيوند دو ملت آريايي شناخته شد

در مورد پرچم رسمي سومكا اگر دوستان قديمي تر خاطر داشته باشند نمونه اي از آن را نشان دادم كه اين سمبل در بالا مشاهده ميشود كه به عقيده بعضي ها نشان شبيه عقاب است و به عقيده عده ديگري نشان سيمرغ است

طي چند هفته اي مطالبي اختصاص دارد به سومكا


جمعه، آذر ۰۳، ۱۳۸۵

خورشید خاموش

امروز احساس میکنم که اثری از مهر و محبت و رفاقت باقی نمانده کسی به داد ما نمیرسد کینه و دشمنی و پلیدی همه جا را گرفته در همین حال و احوال بودم که اتفاقی به سرم زد که یک فال از شاعر بزرگ ایران یعنی حافظ بگیرم و نتیجه هم دقیقا همان چیزی در آمد که در بالا گفتم و به نظرم خوش آمد گفتم برای شما چاپ کنم

یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد

کس نمی گوید که یاری داشت حق دوستی حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد

لعلی از کان مروت برنیامد سالهاست تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد

شهریاران بود و خاک مهربانان این دیار مهربانی کی سرآمد شهریاران را چه شد

گوی توفیق و کرامت در میان افکنده اند کس به میدان در نمی آید سواران را چه شد

صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست عند لیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد

زهره سازی خوش نمی سازد مگر عودش بسوخت کس ندارد ذوق مستی می گساران را چه شد

حافظ اسرار الهی کس نمی داند خموش از که می پرسی که دور روزگاران را چه شد

اما نا امید نخواهیم بود و همیشه به یاد خدا هستیم تاریخ از این روزگاران سیاه زیاد دیده است و بخواهیم یا نخواهیم به مرور زمان همه چیز عوض خواهد شد و دوباره خورشید صلح و دوستی و عشق و محبت و برادری در ایران طلوع خواهد کرد به امید آن روز

طی چند هفته ای در مورد سومکا و اندیشه های ایرانی مینویسم

به اميد روزي كه انديشه نازيسم را در ايران شاهد باشیم

درود بر سرزمين من كه كوروش كبير پادشاه آن بود

درود بر آدولف هيتلر كه گردونه مهر نماد ايرانيان را به جهانيان نشان داد

یکشنبه، آبان ۲۸، ۱۳۸۵

بيگانه پرست نيستم

درود بر شما

طي چند وقتي است كه از درخواست من براي ملاقات با آقاي ادوارد مي گذرد هنوز پيامي مبني بر تمايل ايشان به دست من نرسيده است اميدوارم كه ايشان درخواست را رد نفرمايند

باز دوباره ميشنوم كه مثلا جاويد بيگانه پرست است ضد ايراني است و كلي چرتو پرت ديگه من نميدونم چطور چنين تهمتي به من ميزنيد؟ در حالي كه من ايراني هستم براي روشن شدن حقايق مطلبي خدمتتان عرض ميكنم

اگر خاطرمان باشد در زمان حكومت آلمان نازي از آرمي استفاده شده كه متعلق به ايرانيان است پس اگر بنا بود اونها هم بيگانه پرست مي شدند خير اونها بزرگتر فكر كردند به خاطر اصالت آريا و هم نژاد بودن از آرم گردونه مهر استفاده شده است ربطش رو هم كمي فكر كنيد به جواب هم مي رسيد

نگاهي بكنيد به كمونيستي هاي ايراني پس اونها هم بيگانه پرست هستند چرا كه از انديشه هاي شوروي بهره مي برنند پس اگر اينطور است چطور دمكرات ها حضور آنها رو موجه مي دانند؟ در حالي كه جواب اين انديشه رو در شوروي با حضور دو رهبر بزرگ آنها يعني لنين و استالين معلوم شد

همچنين فرقه بهاييت اين از كجا پيدا شد؟ به نظر من اين هم يكي از شاهكار هاي اسرائيل است بهاييت يعني هيچكس هيچي نميفهمه اونجايي كه تو زندگي مي كني منم هستم و اونجاهايي كه خدا وعده به هر كدام از پيامبران داده است پوچ است اصلا حرفي كه ميزند يعني نفي خدا يعني نفي حرف هاي بزرگان قديم اگر بيگانه است چرا در ايران به عنوان فرقه ايراني پرست شمرده ميشود؟

دمكراسي خود پديده غربي است البته سوءتفاهم نشود ما هم دمكراسي داشتيم اما اسمش آزادي بود نه كالاي غربي پس دمكرات ها هم بيگانه پرستند نيازي به توصيف اين جماعت ندارد از ظاهر كاملا مشخص است

پس منم حق دارم حرف بزنم ما ناسيوناليسم هستيم اگر كمونيست ها و دمكرات ها و بهاييت ها و هر چيز ديگري كه فكر ميكني اصالت ايراني ندارد رو بيگانه خوانديد ما رو هم بيگانه بخوانيد ولي اگر غير اين باشد ظلم است و ما استخوان شما كساني كه بر ضد ما باشيد خورد خواهيم كرد صحبت در خشونت نيست مطلب رو بگيرين از چي مي ترسيد؟ از اينكه مبادا موقعيت خود را از دست بدهيد اتفاقا برعكس دست در دست هم دهيم ميهن خويش را كنيم آباد اين رو يادتون باشه اميدوارم مطلب رو كاملا گرفته باشيد

شنبه، آبان ۲۷، ۱۳۸۵

ديدگاه دكتر فكوهي در خصوص پوپوليسم از منظر فرهنگي

پوپوليسم را عموما در حوزه مفاهيم سياسي بررسي و تحليل كرده اند و نمي توان آن را دقيقا مفهومي انسان شناختي و حتي مفهومي جامعه شناختي تلقي كرد با اين وصفهمچون هر مفهوم ديگر سياسي همان گونه كه مي توان به اين مفهوم نگاهي سياسي داست و مصاديقي سياسي براي آن در نظر گرفت مي توان موضوع را از ديد فرهنگ نيز در نظر گرفت و تلاش كرد به تحليلي عميق تر از آن به مثابه روشي در كسب و حفظ قدرت دست يافت

اما اگر ابتدا از تعريف سياسي آغاز كنم بايد بگوييم كه پوپوليسم كه آن را در فارسي عموما به عوام گرايي ترجمه كرده اند شيوه اي از رفتار و عمل سياسي استكه بر اساس آن كنشگران سياسي حرفه اي تلاش ميكنند با طرح برخي از شعار هاي عامه پسندانه و تقليل دادن مشكلات و مسائل پيچيده اجتماعي به موانع پيش پا افتاده با راه حل هاي ساده براي خود محبوبيت ايجاد كرده و اين محبوبيت را عمومادر برابر نهادهاي انتخابي به دست بياورند هر چند كه در اين كار ناموفق هستند يعني نمي توانند گرهي از مشكلات را بگشايند اما در كوتاه مدت به دليل اميدي كه در دل ها زنده مي كنند مي توانند ديناميسي اجتماعي را ايجاد كنند كه به صورت هاي مختلف مورد استفاده يا سو استفاده قرار بگيرد به همين جهت پوپوليسم كه بارز ترين نمونه هاي آن را در پرونيسم در آرژانتين و همچنين در بولانژيسم در فرانسه مشاهده كرديم همواره با ضد پارلمان گرايي يعني با تفويض و انتقال قدرت از طريق انتخابات به نمايندگان سياسي همراه بوده است و برعكس هميشه از نو عي دمكراسي بدون واسطه دفاع مي كرده كه در نهايت صد در صد عملي نبوده و تنها مي توانسته است از خلال ديكتاتوري به عمل در آيد

اما آنچه بيشتر از اين رويكرد سياسي از نگاه انسان شناسي اهميت دارد نه لزوما نتيجه رفتارهاي پوپوليستي بلكه تحليل دلايل فرايندها و نتايج فرهنگي اين پديده است

طبعا براي آنكه جامعه اي پذيراي پوپوليسم شود نياز به آن است كه زمينه هاي فرهنگي براي اين امر آماده باشد اما مطالعات تجربي بر فرآينده هاي بزرگ پوپوليستي مثل فاشيسم ايتاليايي يا نازيسم آلماني و يا استالينيسم روسي در فاصله دو جنگ جهاني نشان مي دهند كه فراهم بودن شرايط فرهنگي به سطح پايين يا بالا ي جامعه از لحاظ فرهنگي ندارد جامعه روس در مقايسه با جامعه آلمان در دو سطح كاملا متفاوت قرار داشتند اما هر دو اين گرايش را تجربه كردند بهتر است دلايل را در باور هاي ريشه اي و اسطوره اي هر جامعه بجوييم براي نمونه در باور به منجي پدرسالارانه اي كه در جامعه روس رواج داشته است و باور به برتري نژاد آريايي و يهود ستيزي مسيحي آلماني در جامعه آلمان اواخر قرن نوزدهم و ابتداي قرن بيستم

و اما آنچه به نتايج مربوط مي شود بايد متاسفانه بر اين نكته تاكيد كرد كه تجربه پوپوليسم را نمي توان برخلاف آنچه بسيار تصور شده است نوعي واكسيناسيون در برابر خطرات بعدي ظهور اين پديده در آن جامعه يا در جوامع ديگر به حساب آورد آنچه تاريخ به ما مي آموزد آن است كه پيش داوري هاي پوپوليستي عموما به تخريب هاي گسترده فرهنگ و حتي منجر به جنگ ها و تنش ها و قوم كشي هاي هراسناك منجر مي شوند اما اين نتايج حتي پس از آنكه تحليل شده و همه افراد از آنها مطلع شده و حتي دچار عذاب وجدان نسبت به آنها مي شوند لزوما سبب نمي شود كه با تكرار فاجعه روبرو نشويم

در نهايت بايد تاكيد كرد كه پوپوليسم همچون هر روند ديگري كه در راه تقليل دهندگي انديشه حركت مي كند به دليل آنكه جهان ما جهاني است كه دائما روي به سوي پيچيدگي بيشتر و بيشتري دارد مي تواند به همان ميزان خطرناك تر شده و ضربات سخت تري را از لحاظ فرهنگي بر يك كشور يا يك فرهنگ وارد آورد

جمعه، آبان ۲۶، ۱۳۸۵

آخرين روزهاي جنبش و سو قصد نافرجام

درود بر هم انديشان

طي جلساتي كه داشتم تصميم قاطع براي تعطيل كردن جنبش را گرفتم

تو اين جلسه به من سوءقصد شد از سوي دمكراتها كه با هوشياري دو تن از ياران هميشگي من خنثي شد

در هر حال همه دوستاني كه عضو هستند از جنبش بيرون بيايند و به احزاب ديگر ملحق شوند در اين خصوص تضمين هايي داده شده كه به كارهاي گذشته شما در اين جنبش نگاهي نشود اما مي ماند من اين وبلاگ را نگه ميدارم براي بيان افكار خودم براي شما لازم هم نيست كسي بياد نگاه كنه و ساز مخالف رو بزند و هر چيز ديگر ما كه به زودي ميرويم آلمان پس چه بهتر از الان بساط جنبش رو جمع كنم و كسي را اذيت نكنم و بروند در احزاب ديگر نام جنبش هم به حالت سابق برميگردد

جنبش همچنان پابرجا خواهد ماند جنبش در لغت به معني حركت يعني من شما رو حركت ميدهم چيزي بهتون ياد ميدم براي آينده خودتان

به اميد روزي كه انديشه نازيسم را در ايران ببينم

درود بر سرزمينم كه كوروش كبير پادشاه آن بود

درود بر آدولف هيتلر كه گردونه مهر نماد ايرانيان را به جهانيان نشان داد

پنجشنبه، آبان ۲۵، ۱۳۸۵

پوپوليسم چيست؟ قسمت سوم و پاياني

در اين احوال اصطلاح مردم انگيزي يا همان پوپوليسم با تشكيل شدن حزب پوپوليست ايالات متحده آمريكا در سال 1982 ميلادي وارد ادبيات سياسي شد زارعان طرفدار اين حزب اعتقاد داشتند كه ملي سازي دولتي زمين و راه آهن بهتر از تاكيد بر عملكرد بانك ها و شركت هاي خصوصي انحصار طلب منفعت ايجاد مي كند ولي به مرور زمان مردم انگيزي به سه دسته تقسيم شدند كه شامل پوپوليسم مرد كوچك – پوپوليسم اقتدارگرا – پوپوليسم انقلابي

پوپوليسم مرد كوچك

اين ميشود گفت كه نگرشي است كه حاوي جهت گيري سياسي خرده مالكاني مثل دهقانان زارعان و صاحبان مشاغل كوچك كه طرفدار مالكيت شخصي و همكاري توليد كنندگان خرده پا بوده ولي به سرمايه داران بزرگ و حكومت اعتماد ندارند اين نوع نگرش اعتقاد داشت كه صنعتي شدن شهرنشيني و رشد سرمايه داري انحصاري باعث انحطاط اخلاقي ميشود و پيشرفت آن را تقبيح مي كنند و همچنين به سياستمداران و روشنفكران اعتماد ندارد و مي تواند مردم را به حمايت از مردم سالاري مستقيما توده اي سوق بدهند

پوپوليسم اقتدارگرا

اين نوع نگرش نخبگان سياسي را كنار زده و مستقيما به مردم روي مي آورند امروزه از نظر ماركيست ها و نئو ماركيستي مردم انگيزي يه تعريف جديد دارد كه بيشتر آن را جنبشي سياسي ميشناسند كه به دنبال بسيج مردم به عنوان افراد بيش از اعضاي گروه هاي خاص اقتصادي و اجتماعي بوده و از اين راه ضد وضعيت كنترل شده از سوي منافع مالي و قدرتمندانه و سرمايه گذاري شده حركت مي كند از لحاظ اجتماعي نشانگر افزايش باسوادي و رشد شهرنشيني و كاهش اقتدار سنت به واسطه تفكيك پذيري از لحاظ سياسي از جمع شدن احزاب و پارلمان و انتخابات مخفي و مشاركت جمعي در تصميم گيري ها و از لحاظ فرهنگي به دينوي شدن عقلانيت و علم گرايي و سلب امور فرهنگي از نظام دين ياري و بيعت با ايدئولوژي هاي ملي گرايانه است

پوپوليسم انقلابي

اين نگرش رابطه نزديكي با فاشيسم و نازيسم دارد زيرا اين جنبش سياسي ملي گرا و تماميت خواه و ضد كمونيستي و معتقد به حاكميت تك حزبي و رهبريت كاريزمالي از ناكامي ليبراليسم و دمكراسي در حل بحران هاي اقتصادي و اجتماعي به بار آمد نژاد پرستي را سرمشق قرار دادند و مورد حمايت گروه هاي نظامي و طبقه متوسط و كارگر سرخورده از برهم زدن نظم اجتماعي و ركود اقتصادي حاصله جنگ و رشد جنبش هاي سوسياليستي قرار گرفت

در هر حال مردم انگيزي مي تواند دست راستي يا دست چپي يا تركيب هر دو باشد

در مقاله بعدي ديدگاه جناب آقاي دكتر ناصر فكوهي در خصوص پوپوليسم خواهيم خواند

سه‌شنبه، آبان ۲۳، ۱۳۸۵

پوپوليسم چيست؟ قسمت دوم

ماركيست ها نخست ملي گرايي را نوعي ايدئولوژي بورژوائي يا بهتر بگويم نوعي فكر سرمايه داري مي پندارند كه به منافع طبقات مزبور در هنگام رشد و شكوفايي در ضديت با اشرافيت سنتي طرفدار حقانيت آسماني تابعيت و خدمت كرده

دوم ماركيست ها معتقدند اگر ظهور دولت هاي ملي با نيازهاي اقتصادي اوايل سرمايه داري لازم داشته ولي با جهاني شدن سرمايه داري اين طرز فكر نابود مي گردد

سوم گمان دارند مبارزه ملي را مي توان وجهي از مبارزه طبقاتي موسوم به مبارزه طبقاتي خارجي در قالب آموزه كمونيسم دانست اما ملي گرايي با تاكيد بر برابري اجتماعي كليه آحاد ملت غالبا با طرفداري طبقه كارگر از شعارها و تغييرات راديكال همراه بوده و ضمنا مي تواند فصلي از مبارزات انقلابي سوسياليستي را در راستاي كسب خودمختاري ملي مقابل سلطه خارجي و استثمار داخلي نمايان كند و بالاخره مبارزات ملي گرايانه گاه نيروي مستقلي در فراسوي ستيزه هاي طبقاتي تشكيل مي دهد

به رغم همه اين تنوعات اما ملي گرايان مدعي هستند كه حكومت ها بايد حائز همان خصوصيت هاي فرهنگي و هويت قومي تابعان باشند باز آفريني مواريث ملي زمينه ساز تحقق حاكميت و تفوق سياسي است و انتشار اين ايدئولوژي وحدت بخش به ياري نظام هاي پيشرفته ارتباطات جمعي تسهيل مي گردد به رغم پيدايش اين آرمان از عدم راهيابي تخبگان ملي به نظام حاكم جهاني اما مي توان از آن براي وحدت طبقات تحت سلطه با ياري حمايت هاي مختصر اقتصادي در برابر افراد و گروه هاي بيگانه سود برگرفت و بالاخره از كاربرد همزمان استعمار زدايي ملي براي توسعه جهان سوم در كنار مبارزه دروني جوامع سرمايه داري بر سر تحصيل برابري منطقه اي سود برنده شد

پوپوليسم چيست؟ قسمت اول

درود بر شما

مقاله زير توسط آقاي جاويد در مورد پوپوليسم است كه داراي چند بخش است باهم بخش اول را ميخوانيم

درود بر هم انديشان عزيز

امروز بر آن شدم كه تعريف يك اصلاح سياسي را براي شما تشريح كنم و تا متوجه شويد كه همه ما ايراني ها تنها يك هدف داريم صرف نظر از هر نوع عقيده اي

اما پوپوليسم در ادبيات سياسي نوعي جنبش اجتماعي است پوپوليسم در زبان فارسي به معناي مردم انگيزي است و به جرات ميشه گفت كه بسياري از پديده هاي متنوع سياسي را پوشش ميدهد براي درك پوپوليسم يا همان مردم انگيزي لازم است كه آن را با ناسيوناليسم يا همان ملي گرايي نسبت دهيم

اساس ملي گرايي كه بر پايه وابستگي اشخاص به كشوري معين برپايه خصائص مشتركي مثل زبان دين نژاد و قوم استوار است مشروعيت سياسي دولت را منطو به حاكميت ملي ميداند ملي گرايي يا ناسيوناليسم مي تواند از صدور ميراث رومانتيك وحدت گرايي ملل اروپايي به جهان سوم پرده بردارد و يا واكنشي ضد استعماري را در جوامعي نشان دهد كه سازمان اجتماعي سنتي خويش را در برابر تغييرات مستعمراتي متلاشي شده اند و يا پيگيري استراتژي توزيع عادلانه ثروت ملي در قبال عدم توازن منطقه اي ناشي از رشد نامتوازن سرمايه داري را در مناطق اقماري يا حتي درون مترو پل ها موكد دارد

اما در اين ميان ليبراليسم ادعا ميكند كه چون تشخيص خصلت واحد ملي ناممكن است لذا نمي توان از تعلق جامعه به مليت خاص حرف زد و اين آرمان ايدئولوژيك روشنفكري نماينده رومانتيسم نگاهي به زبان ملي و هويت ملي است كه تا بنياد گرايي سياسي و بيگانه هراسي پيش ميرود و سر از فاشيسم در مي آورد و اين در حالي است كه نميتوان منكر تاثير ملي گرايي بر جنبش آزادي خواهانه كشورهاي جهان سوم در راستاي تحقق حاكميت ملي و دستيابي به مراتبي از رشد اجتماعي گرديد

جمعه، آبان ۱۹، ۱۳۸۵

دمكراسي آمريكايي نمي خواهيم

درود بر شما

مقاله اي كه مشاهده ميكنيد توسط آقاي جاويد درخصوص آمريكا و ايران است با هم ميخوانيم

درودبر ميهن پرستان و هم انديشان

باز دوباره در محافل بحث آمريكا و اينكه آمريكا بياد ايران همه چي رديفه وخيلي چرت و پرت هاي ديگه اما من با تمام اين حرف ها شديدا مخالفم محاله بزارم اين پيرمرد استعمارگر پايش به ايران برسه چه برسه كه بخواد تعيين تكليف بكند براي ملتم من نميدونم چي تو اين مغز جوانان خام ما هست كه تا اسم اين ايالات متحده آمريكا مياد يهو تحريك ميشند؟

اما فرض بگيريم كه اين استعمارگر پير اومد ايران رو گرفت خوب بعدش؟

فكر ميكني فرداي آن روز ميري خيابان اون ور تر يك كاباره بنا شده؟

فكر ميكني فرداي آن روز سيل برنامه هاي تلويزيون ضد آمريكايي و خيلي چيزاي ديگر پخش ميشه؟

فكر ميكني فرداي آن روز ميتوني بري آزادانه هر كاري دلت بخواد انجام بدي؟

جواب من منفي است چرا؟ نمونه هاش كاملا مشخص است حالا اگر از اون قديمي تر هاش بگم كه ببنيد چه بلايي سرشون آمده

آلمان

از وقتي كه جنگ جهاني دوم پايان يافت و ملت بزرگ آلمان شكست خوردند اين آمريكايي ها پدرشون رو در آورده هنوزم كه هنوزه لابي يهوديان آمريكا اينا رو ول نميكنه بعد از 65 سال حالا بعد از جنگ جهاني دوم آمريكا مثلا دمكراسي رو داد نتيجه اش چنين شد تقسيم آلمان بزرگ به دو قسمت غربي و شرقي خفه شدن بعضي از احزاب كه گرايش به همان انديشه اي رو دارند كه آدولف هيتلر حرفش رو ميزد و خيلي مصيبت هاي ديگر

روسيه ( شوروي سابق )

اين كشور از روز اول بدبخت بود بعد از سلسله حكومت تزاري ها آقا لنين تشريف آوردند اونم با قطار حكومت كمونيستي راه انداخت آمريكا هم حمايت كرد گفت دمكراسي داره آقا كه مرد استالين جاخوش كرد اوضاع بدتر شد و پدر همه رو در آورد و بعد از جنگ جهاني دوم كه تا چند سال بعدش رفيق آمريكا بود يهو ورق برگشت آمريكا بهش گير داد و آخرش شد تجزيه شوروي آمريكا هم مثلا دوباره آمد دمكراسي داد دست اينها نمونه دمكراسي رو ميشه ديد دارند با هم جنگ ميكنند در حالي كه زماني يك كشور بودند

افغانستان

اگر به خاطر داشته باشيم زماني نه چندان دور طالبان به رهبري بن لادن زمامداري افغانستان رو داشت و البته الان باز هم در دست دارند يك ميهن پرستي هم وجود داشت به نام احمد شاه مسعود حالا بماند اينا چي شدند آمريكا كه حمله كرد روزگار اين بدبخت بيچاره ها رو سياه كرد حالا هم به حال خودش رها كرده چرا كه مثلا دمكراسي رو آورده براي ملت شريف افغان در حالي كه ميبينيم كه دولت كرزي در حال سقوط است و طالبان مجددا قدرت پيدا كرده

جمهوري عراق ( سابق )

من فكر ميكنم زمامداري اگر در دستان صدام حسين تكريتي بود مردم كمي وضعشون بهتر بود ميگوييد نه نگاه كنيد به عراق چي مي بينيد؟ بمب جنگ داخلي تهديد قتل تجاوز اونم بعد از چند سال هنوز آمريكا نشسته تو عراق داره نفت رو مثل اين وحشي ها ميخوره حالا هم داره يواش يواش مرخص ميشه مثلا دمكراسي رو داده من فكر ميكنم جنگ عراق همان جنگي است كه آمريكا با ويتنام داشت كه منجر به شكست آمريكا شد و با بر جاي گذاشتي بدبختي براي آنها فرار كرد حالا اين قضيه هم دارد در عراق شكل ميگيرد آمريكا الان مجبور است كه برود چرا كه دمكرات ها كل كنترل مجلس سناي آمريكا را در دست دارند و مخالف ادامه حضور نظاميان آمريكا هستند الان هم در آستانه اجراي حكم اعدام صدام حسين تكريتي رهبر سابق عراق هستيم و تا الان مخالفت هايي در اين خصوص اين حكم شده است در تكريت همه عزادارند حزب بعث عراق تهديد به آشوب كرده است مبارك رئيس جمهور مصر هشدار داده است حالا بقيه اش هم مونده منتظر باشيد

حالا يك صدا بگوييم دمكراسي آمريكايي نميخواهيم

سه‌شنبه، آبان ۱۶، ۱۳۸۵

نام جنبش تغيير يافت

درود بر شما

اين روزها شاهد تغييرات جديد در درون جنبش هستيم و به همين مناسبت آقاي جاويد پيامي بدين مضمون فرستادند

درود بر شما

با اينكه قرار بود دو هفته درخصوص راي گيري در مورد نام جديد جنبش براي بهتر شدن روند كاري جنبش دوستان و هواداران عزيز اصرار كردند كه حتي يك روز هم وقت براي تعيين نام نگذارند بدين ترتيب نام جنبش نازي هاي ايران به جنبش ميهن پرستان ايران تغيير يافت و من از اين بابت خوشحال هستم كه باعث خوشحالي بيشتر افراد و دوستانم شد

چند نكته اي رو خدمت شما سروران عرض كنم و از حضورتون مرخص شوم

اول اينكه جنبش از اين به بعد با تمامي احزاب و جنبش ها نهايت همكاري را خواهد داشت همكاري كه منجر پيروزي نهايي ما شود منظور از ما فقط جنبش ميهن پرستان ايران نيست منظورم همه ميهن پرستان است دست شما را به گرمي مي فشارم

اما نكته بعدي يكسري از دوستان نگراني هايي را در خصوص تغيير نام جنبش به خاطر از ياد بردن انديشه نازيسم عنوان كردند خدمت اين دوستان عرض كنم كه من همانطور كه روز اول گفتم و قسم هم خوردم همچنان پيرو نازيسم خواهم بود در اين شك نكنيد با من همراه باشيد مطمئن باشيد پيروز خواهيد شد

نكته آخر تمامي ميهن پرستان دست در دست هم دهند تا ميهن ما آباد شود صرف نظر از هر گونه عقايد

درود بر سرزمينم كه كوروش كبير پادشاه آن بود

درود بر آدولف هيتلر كه گردونه مهر نماد ايرانيان را به جهانيان نشان داد

یکشنبه، آبان ۱۴، ۱۳۸۵

تغيير نام جنبش

درود بر شما

پيام فوري از طرف آقاي جاويد آمده كه بدين مضمون است

درود بر همقطاران و ميهن پرستان طي بهتر شدن جنبش عزيزمون قرار شد كه نام جنبش تغيير كند فقط سخنگوي محترم لطف بفرمايند اين اسم ها رو درج كنند با تشكر تا دو هفته راي گيري خواهد شد تقاضا دارم با حوصله راي بدهيد

جنبش ناسيوناليسم هاي ايران

جنبش سوسياليسم هاي ايران

جنبش ناسيونال سوسياليسم هاي ايران

جنبش ملي گرايان ايران

جنبش ميهن پرستان ايران