دیروز در جایی دیده بودم که خیلی وقت ها پیش وزیر دادستانی دولت آلمان جورج بوش را با آدولف هیتلر پیشوای آلمان نازی مقایسه کرده است و من از این بابت خیلی تاسف خوردم که چرا یک آلمانی چنین از رهبر محبوبش که اقتصاد آلمان رو در عرض سه سال قدرتمندش کرد بیچاره اگه هیتلر نبود که معلوم نبود آلمان الان در چه وضعی بود خیلی بی انصافی تف به روت بیاد این خیلی غیر منطقی است که بوش و پیشوای آلمان نازی را هم سنگ بدانیم
زمانی که هیتلر در سال 1933 در دفتر حزب مستقر شد بیش از 6 میلیون نفر آلمانی بیکار بودند در 1935 اين تعداد به زير 3ميليون نفر و حتی تا 1936 به زير يک ميليون نفر رسيد در سالهای رهبری هيتلر توليد صنعتی آلمان به اوج خود رسيد پس از افول اقتصادی سالهای 1930 تا 1932 سياست های اقتصادی هيتلر آن جريان رو به سقوط را وارونه کرد و به اين ترتيب صنعت آلمان بار ديگر دوران اوج خود را در سال 1929 تجربه کرد اما در مقابل رياست جمهوری جورج بوش نرخ بيکاری در ایالات متحده آمریکا نه تنها کم نشده بلکه همچنان به سيرصعودی خود ادامه می دهد. يک دهه پيشرفت اقتصادی آمریکا بعد از قدرت گرفتن بوش روندی معکوس پيدا کرده است توليد صنعتی کاهش يافته و کاهش مداوم ماليات ها که ثروتمندان را شاد کرده است
کسری بودجه حيرت آوری را برای مردم آمريکا به ارمغان آورده است اين مساله باعث شده چه مداخله دولت و چه خصوصی سازی دو برنامه ای که هر دو مورد نياز هستند با مشکل مواجه شوند به طور خلاصه در دوران بوش اقتصاد آمریکا به یک سقوط آزاد تن داده است تفاوت ها به همين جا ختم نمی شود هيتلر اتوبان ساخت و حمل و نقل آلمان و جهان را شکل داد پيشتاز ايده های نو بود جوانان منزوی مشاغل پرمنفعتی در رده های بالای حکومتی پيدا کردند که روزنه ای بود برای تخليه عقده های آنان از محرومیتشان به اين ترتيب اکثريت مردم آلمان از هيتلر با آن سبيل های کوچک مستطيلی که ديگر محاله مرسوم نخواهند شد ممنون بودند اما بزرگترين پروژه عمرانی دولت بوش يک استاديوم بيس بال در آرلينتگون تگزاس است در زمان بوش راه و ترابری و هواپيمايی آمريکا ورشکست شده اند و صنعت حمل و نقل امريکا وارد بحرانی ترين وضعيت خود در تاريخ امريکا شده است
می توان گفت اساسی ترين و بنيادی ترين تفاوت بين اين دو نفر در شيوه زندگی آنان است هيتلر يک مرد کاملا خودساخته بود او بدون هيچ کمکی از جانب پدرش از ميان فقر و فلاکت برخاست در سوی ديگر بوش صرفا با راهنمايی های پدرش و دوستان نفتی او که شايد خود نيز چندان از وجود آنها آگاه نباشد مسير زندگی اش را به سوی قدرت و ثروت هدايت کرده است جورج بوش جوان از همان ويژگی های ژنتيکی برخورداراست که سرنوشت برخی خاندان های هزار فاميل اروپايی مانند هاپسبورگ ها و رومانوف ها را رقم زد. در خانواده بوش جورج دبليو با آن چشمان پژمرده اش و آن طرز صحبت کردن بی حالش ، بوضوح فرزندی است که تمام ژنهای منفی پدر ومادر و اجدادش را به ارث برده است ماجرا هنوز ادامه دارد
هيتلر اولين کسی بود که ايده اتحاد اروپا را تحت يک نظام واحد پولی و سياست خارجی واحد مطرح کرد ايده ای که الهام بخش اتحاديه اروپايی امروز بوده است اما يکجانبه گرايی و خودمحوری بوش پيوستگی جهانی را از هم گسيخت هيتلر يک سخنران قهار و يک خطيب افسون کننده بود و به اين ترتيب توانست به توده های عظيمی از آلمانی ها جهت دهد و آنان را وادارد بازوی راست خود را در يک زاويه 45درجه نگه دارند و فرياد بزنند «هایل هيتلر» اما بوش استاد گندزدن به ادبيات انگليسی ای است که شکسپير و اليوت به آن تکلم می کرده اند ناتوانی او در به ياد آوردن کوچکترين سيلاب های کلماتی که بر زبان می آورد روشنفکران آمريکايی را وادار می کند گوشه لبشان را بالا ببرند و آنچه نيشخند خوانده می شود بر چهره هايشان نقش ببندد و البته در سياست های جنگ طلبانه هم تفاوت های هيتلر و بوش کاملا به چشم می آيد. هيتلر از تاخت و تاز و جنگاوری های هوايی لذت می برد و بوش از خليج فارس و آب بازی در آن کيف می کند هيتلر هميشه هراسناک بود اما بوش سردرگم و ابله است هيتلر هميشه اخم می کرد اما بوش اغلب پوزخندی بر گوشه لب دارد
امیدوارم که دیگر چنین آدم های احمقانه ای پیدا نشوند و چرت و پرت نگویند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر