دهه زجر را تسلیت میگویم و چند روز دیگر 22 بهمن است روزی که آقا پای نحسش را بر فرودگاه مهر آباد تهران گذاشت و همه رو بیچاره کرد موقعی که ایشان سوار بر هواپیما بود و به سمت ایران می آمد خبرنگاری ازش پرسید چه حسی دارید؟ گفت هیچی این آقا هیچ حسی از وطن پرستی نداشت که اگر داشت چنین مصائبی برای ایران به بار نمی آورد آقایی که اصل و نسبش معلوم نیست و میگویند هندی زاده است تو این خراب شده چیکار میکنه؟ هیچوقت یادم نمیره هر سالی که دهه زجر و روزهای یوم الله! میاد سرودهای انقلابی میخوانند که بعضی ها رو برعکس خوانده اند مثل همین دیو چو بیرون رود فرشته در آید متن صحیح اینطوری است فرشته چو بیرون دیو در آید خودتان قضاوت کنید این شعر در کجا واقعیت دارد؟ موقع رفتن روحانیون از ایران یا موقع رفتن شاه فقید ایران برگردیم سر حرف اصلی آقا پاشو که گذاشت اومد به ملت نادان حال بدهد رفت قبرستان با مردگان حرف بزنه کلی چرتو پرت تحویل ملت داد و پاشد رفت تو تخت حکومت یه آخیش هم گفت دیگه بعد از اون شروع کرد به رجز خوانی ملت هم هر روز بدتر از دیروز حالا کاری نداریم که اون موقع ها چی شد گذشته ها گذشته دیگه برنمیگردد حالا مهم است و فرداها یک فکری به حال مملکت بکنیم کشورمان روز به روز گرفتار مصیبت هایی که جز فاجعه ای برایمان ندارد از آمدن کمونیست ها از آمدن آمریکایی ها از چپاول بيشتر تازي ها و خیلی چیز های دیگر هوشیار باشیم شعر زیر را تقدیم میکنم به وطن پرستان عزیز
بر سر آنم كه گرز دست برآيد دست به كاري زنم كه غصه سرآيد
خلوت دل نيست جاي صحبت اضداد ديو چوبيرون رود فرشته در آيد
صحبت حكام ظلمت شب يلداست نور زخوشيد جوي بو كه برآيد
بر درارباب بي مروت دنيا چند نشيني كه خواجه كي به در آيد
صالح و طالح متاع خويش نمودند تا كه قبول افتد و كه درنظر آيد
صبر و ظفر هر دو دوستان قديمند بر اثر صبر نوبت ظفر آيد
بلبل عاشق تو عمر خواه كه آخر باغ شود و شاخ گل ببر آيد
غفلت حافظ درين سراچه عجب نيست هر كه ميخانه رفت بي خبر آيد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر