مقاله اي كه مشاهده ميكنيد توسط داريوش همايون نوشته شده است
هر بهمن یادآور ابعاد مصیبت ملی ایران و مقدمه مصیبت های تازه است. ایرانیانی که سه دهه پیش در انقلاب با شکوه خود شرکت کردند یا تقریبا بی هیچ مبارزه ای تسلیم آن شدند نمی دانستند که چه درهائی را بر سقوط ملی و شخصی، هر دو، می گشایند، و امروز بجز شخصیت هائی که حق داشته اند هر اشتباه مرگباری بکنند و همیشه حق با آنهاست، همه از آنچه کرده یا نکرده اند پشیمانند. اما کار از پشیمانی یا تلاش برای شستشوی خود گذشته است. جمهوری اسلامی در سرازیری اجتناب ناپذیرش دارد ایران را به کام مخاطراتی می اندازد که پیامدهایشان جبران ناپذیر خواهد بود.
جنگ غیررسمی جمهوری اسلامی با آمریکا در عراق تازه ترین و تهدیدآمیزترین مرحله رویارویائی با ابرقدرتی است که می تواند بلائی همانند عراق بر سر کشور ما بیاورد. آمریکائیان در آن کشور به تنگنا افتاده اند و زمان اندکی برای بیرون آمدن از بن بست دارند. جمهوری اسلامی با درگیری نظامی، مالی و سیاسی نزدیک و روزافزون خود با گروه های تروریست عراقی از سنی و بویژه شیعی، اکنون یکی از بزرگترین موانع یافتن راه حلی برای عراق شده است. حکومت جمهوریخواه آمریکا زیر فشار افکار عمومی، دوسال و کمتر، برای حل مشکلات خودساخته اش در آن سرزمین خون و خشونت، دارد و می تواند دست به هر کاری بزند. کمال ساده لوحی است اگر بپنداریم که آمریکائیان در برابر دشمنی به حقارت رژیم آخوندی سپر بیندازند.
با همه دشواری هائی که دمکرات ها در کنگره آمریکا برای حکومت بوش تدارک می بینند دست رئیس جمهوری آمریکا بسته نیست. او به عنوان سرفرمانده نیروهای مسلح حق دست زدن به عملیات نظامی دارد، و می تواند از بهانه هائی که جمهوری اسلامی برایش فراهم می کند بهره گیرد. دشواری ها به کنار (ودشواری ها از اندازه بیرون اند) انگیزه های بوش را در وارد کردن ضربه ای کاری به رژيم اسلامی نمی باید اندک شمرد. یک جمهوری اسلامی اتمی برای دمکرات ها کمتر از جمهوریخواهان ناپذیرفتنی نیست و اسرائیل، که هدف اعلام شده رژيم اسلامی است، در هر دو حزب همان هواداران پرشور را دارد.
در عراق اگر جمهوری اسلامی همچنان با فرستادن پول و سلاح و عوامل خود به کشتار مردم و سربازان آمریکائی (مردم بسیار بیشتر) ادامه دهد بهانه های تازه تری به حکومت بوش خواهد داد که بتواند افکار عمومی آمریکائیان را به سود خود برگرداند.استراتژی آمریکا در عراق آماده کردن مقدمات برای بیرون کشیدن سربازان است. اگر آمریکائیان در پشت سر خود حکومتی در عراق با درجه ای از آرامش و ثبات نگذارند یا می باید به شکستی بدتر از ویتنام تن در دهند و یا به راه حل هائی رادیکال تر روی آورند. پیامدهای وخیم این هر دو برای جهان و منطقه و کشور ما اندازه نگرفتنی خواهد بود. یک احتمال که می باید جدی گرفت آن است که بوش ناتوان از آرام کردن عراق، با ضربت های «جراحی» بر هدف های مهم جمهوری اسلامی، یادگار «مثبتی» در پایان یک ریاست جمهوری ورشکسته از خود بگذارد.
سران رژيم از اینکه توانسته اند به سهم خود عراق را حکومت ناپذیر کنند و عراقیان را به جان یکدیگر بیندازند شادمانند. ولی اگر اندکی به دورتر بنگرند می باید به اندازه خود آمریکائیان از دورنمائی که در عراق پیوسته نزدیک تر می شود به هراس افتند. یک عراق جولانگاه گروه های تروریستی و بنیادگرای اسلامی، بیشتر دشمن ایران و میدان جنگ آشکار شیعه و سنی و کرد و عرب، و هر کشور دور و نزدیک، پای ایران را خواه ناخواه در آن گِلزار فرو خواهد برد.
حکومت آخوندی هم اکنون پیشمزه ی میوه زهرآگین سیاست های مذهبی خود را در دورن و بیرون ایران چشیده است. ولی خطر نزدیکتر با آمریکاست. ترکیب مشکل عراق، و تنگی زمان برای حکومت بوش، و بمب ساعتی اتمی رژيم اسلامی درست همان چیزی است که همه توجه ایرانیان را می باید به خود متوجه سازد. ما هنوز تا جنگ فاصله داریم و آمریکائیان ته استراتژی فشارهای همه سویه، از جمله جنگ تبلیغاتی و روانی بی سابقه بر ضد رژيم اسلامی، را بالا نیاورده اند. با این همه کوفتن بر طبل جنگ پویائی خود را خواهد داشت.آغاز بیست و نهمین سال انقلابی که دیگر به دشواری می توان صفت ناپسند تازه ای برایش در فارسی یافت میهن ما را در وضعی می یابد که از همه بیست هشت ساله گذشته بدتر است. شاید اکنون زمانش رسیده باشد که دو سوی طیف سیاسی بجای دفاع از خود و محکوم کردن این و آن، در اندیشه آینده ایران باشد. امروز مسئله ما نگهداری این سرزمینی است که از رنج ها و فداکاری های یکصد نسل ایرانیان به ما رسیده است. پیش کشیدن مسائل فرعی و فراموش کردن و انکار مصالح ملی و دنبال کردن دستور کار (agenda) هائی که بیشتر به کار قدرت های بیگانه درگیر با جمهوری اسلامی می آيد تکرار همان اشتباه بیست و هشت نه سال پیش است.
در آن هنگام نیز بهروزی ملی و حتی شخصی خود را در پای ملاحظات کوتاه و اشتباه آمیز ریختند. نمی باید فراموش کرد که در هر حال و با هر درجه اختلاف و جدائی و بددلی، جاهائی هست که ما همه به عنوان ایرانی، یگانه ایم.
یک نشانه پیشرفت، کم شدن صداهائی است که تا چند ماه پیش در دفاع آشکار و پوشیده از برنامه بمب اتمی جمهوری اسلامی از هر سو شنیده می شد. دبناله های رفسنجانی در بیرون که به «اپوزیسیون» معنی تازه ای بخشیده اند همزبان با دلالان سیاسی رژيم در آمریکا البته هنوز دست بردار نیستند ولی مردم اندک اندک در می یابند که آنچه «حق مسلم» ایران وانمود می شود صرفا برای نیرو بخشیدن به رژيم و ماندگاری اوست و بهای اجتناب ناپذیر آن را توده ایرانی از هم اکنون دارد می پردازد. احساس غرور دورغین جایش را به دلنگرانی واقعی می دهد.
بر حال پریشان ملی ما نشانی بدتر از این نمی توان آورد که پس از نزدیک سه دهه تاراج و ویرانی و از هم گسیختگی سراسری به دست آخوند و حزب اللهی و بسیجی و خط امامی، به دست رژيم عاشورائی و جمکرانی، می باید شاهد گره خوردن سرنوشت ایران به سرنوشت چنین رژيمی باشیم؛ آرزو کنیم که اگر در اندیشه ایران نیست دست کم به اندیشه خودش باشد.