روزگاری هم خدا داشتیم هم شاه داشتیم هم میهن
آنان که آمدند ما را به مقام انسانیت برسانند! خدا و شاه و میهن را از ما گرفتند
و تخم خیانت و دروغ را در خاک ما افشاندند که حاصلش تباهی هر آنچه بود که در سایه خدا و شاه و میهن داشتیم.
آنانکه که با وعده نان و نفت به درب خانه ها آمدند نان آوران سفره ها را به فتح کرببلا بردند و سفره نشینان بی پدر را یا به دار کشیدند, یا فاحشه کردند و نشاندند بر سفره افیون.
و آنانکه که شاه دوستان و میهن پرستان را نوکر امپریالیسم غرب میدانستند و خویش را روشن فکر جهان وطنی, و شعارشان نجات خلق بود وبا ایسم های فریبنده ولوکس ساخت شوروی, در راستای تحقق آرمانهای مارکس و لنین, آش را باجاش بردند پای منبر تقدیم کردند به آغا که بروند در بهترین کشورهای پادشاهی زندگی کنند و از امکانات و آزادیهای همان امپریالیسم بهره ببرند!
چه شد که به یکباره دلتان بحال ما سوخته بودو یکی غم معنویت مارا میخورد و دیگری شربت ماتریالیسم تجویز میکرد ؟!! هیهات هیهات , که یک دستتان بوی نفت میدهد دست دیگرتان به خون آلوده است.
(سهیل عطشانی)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر