تلاش پنجاه ساله شیاطین برای بدنام کردن و بیرون راندن دو ابر مرد میهنپرست ، از دلهای مردم ایران ، به ثمر نشست و محمد رضا شاه نیز همچون پدر میهنپرستش رضا شاه بزرگ، ایران را با چشمانی اشکبار برای سفری بی بازگشت ترک نمود . اینک که پرده ها بر افتاده و چشمها به آن دروغهای بزرگ باز شده و نفرین و ناله مردم داغدار میهن از در و دیوار بر سر مسببین این فاجعه باریدن گرفته و دیگر شیاطین ملی و مذهبی و لامذهبی، نمیتوانند بگویند( آن پدر و پسر ، مملکت را ویران کردند و قبرستانها را آباد)، دست به ترفند خطر ناک دیگری زده اند
این روز ها که همه متوجه خدمات بیشمار میهنی آن دو ابر مرد شده اند ، شیاطین برای منحرف کردن ذهن مردم از سمت سر چشمه اصلی آنهمه کارهای عمرانی و آبادانی ، شروع به پرونده سازی جعلی برای هر یک از آن خدمات بزرگ کرده اند. ------مثلاً برای آنکه به مردم القا کنند که دانشگاه تهران را رضا شاه نساخته ، آنرا منتسب میکنند به دکتر حسابی و از قول پسر آخوند خزعلی داستانی جعلی ساخته و می پراکنند. برای آنکه کشف حجاب که کاری بسیار خطیر بود را بی ارزش کنند ، میگویند ، اینکار قبلا در افغانستان شده بود..------برای آنکه راه آهن را بی ارزش کنند ، گاه میگویند برای تسهیل کار متفقین ، اینکار را کرده و گاهی میگویند ماشین دودی ناصرالدین شاه سر آغاز راه آهن بود.... برای آنکه در گیری های حق طلبانه رضا شاه را در برابر انگلیس ها برای احقاق حق نفت ایران وارونه جلوه دهند ، میگویند ، مصدق نفت را ملی کرد. برای آنکه نیروی در یایی را از کار های رضا شاه منفک کنند ، میگویند ، ناصرالدین شاه این کار را کرد. ایجاد ارتش نوین را به عباس میرزا و امیر کبیر نسبت میدهند. سد سازی را از ابتکارات آن مهندس متخصص آفتابه قلمداد میکنند و چند روز پیش هم در صدا و سیمای جمهوری اسلامی برای آنکه ثبت احوال و اسناد کشور را از رضا شاه مبرا کنند ، یک مردک خیکی ذالذالکی را آورده بودند و با او به عنوان جشن صدمین سالگرد تاسیس ثبت سجل و احوال و اسناد ،مصاحبه میکردند
بهوش باشیم و بیدار دشمن کارکشته و باهوش است و اگر دیر بجنبیم ، این افتخارات دوران پهلوی را هم به نام این و آن مصادره میکنند و کار ِآگاه سازی سخت تر خواهد شد
برخی میگویند ای کاش شاهنشاه به آخوندها و مذهبشون باور نداشت
اما....
این اتفاقی که افتاد ، زاییده باور های شاه فقید نبود ، بلکه زاییده خیانت های بزرگ توده ای ها بود که با پولها و کمک های عظیمی که از طرف استالین و بعد از او خروشچف میرسید، بشدت تبلیغات ضد مذهبی به منظور بریدن پیوند جوانان از تار و پود همبستگی های ملی مینمودند وبا توجه به روحیات مردم ما که دلشان میخواهد بدون خواندن ، همه روشنفکرشان بدانند و در باره هرچیزی که چه بدانند و چه ندانند ، داد سخن دهند، بسیار هم موفقیت حاصل کرده بود و با آن میتینگ های بزرگی که بر پا میکرد ، هر روز گروه گروه جوانان عاشق روشنفکری مجانی را بخود جذب میکردو اگر شاه نمیجنبید و آخوند ها و مذهبیون را که قطب دیگر مخالف توده ای ها بودند تقویت نمیکرد ، ارتش سرخ خیلی زود ، باری دیگر به نام دعوت شده از طرف رفقای مسلکی ، وارد ایران میشد و اینبار ، تهدید آمریکا مبنی بر انفجار بمب اتمی سوم در مسکو هم کارساز نبود زیرا که خود شوروی هم به بمب اتمی دست یافته بود. و این چنین بود که شاه تنها همین یکراه را داشت که نیروی مذهبی را تقویت کند زیرا که از میهن پرستی مردم در طول سالهای اسلامی و بخصوص در دوران قاجار،چیزی باقی نمانده بود و کسی به فکر میهن نبود . یا جهان اسلام و یا جهان کمونیسم. اما در جهان اسلام در آنزمان کشوری که بتواند با نام اسلام وارد ایران شود وجود نداشت ، پس این راه به مراتب امن تر از رها کردن کمونیست ها بود. اگر بدون کمک مذهبی ها هم میخواست ریشه توده ای ها را بزند، و به آخوند ها هم سهمی ندهد ، آخوند ها و توده ای ها باهم میساختند و همانطور که در واقعه سی تیر شاهد بودیم، آخوند ها و توده ای ها برای ضربه زدن به شاه و قوام السلطنه به کمک مصدق آمدند و او را به صدارت برگرداندند و دیدیم که در واقعه بیست و هشت مرداد ، وقتی مذهبی ها به کمک مصدق نیامدند ، آن قائله به سادگی فرو پاشید
عباس پناهی
۲ نظر:
دوتا زن میرن پیش قاضی و هر کدام ادعا میکردند مادر فرزندی هستند که صاحب ارثی فراوان هست! قاضی هرچه سعی کرد به نتیجه نرسید که مادر حقیقی این بچه کدام یک از این زنها هست. آخر دستور داد که بچه را بیاورند ، گفت بچه رو دونیم کرده بین این دو زن تقسیم کنید، در این لحظه بود که صدای ناله یکی از آن زنها بلند شد که نه نه من مادر این بچه نیستم و بچه رو نمیخواهم!! قاضی دستور داد که بچه رو به همون زن دادند! وقتی از قاضی سوال کردند که از کجا متوجه شدی مادر اصلی همون زن بود؟! گفت مادر بود که دلش برای فرزندش سوخت و حاضر نشد فرزندش رو به دو نیم کنند!! اینجا فقط در یک کلام میشه گفت محمد رضا شاه دلسوز ایران و ایرانی بود یعنی یک وطن دوست واقعی و به همین دلیل وقتی متوجه شد این تصمیم رو غرب گرفته و به هر قیمتی اینکار رو میکنه و خودش هم خوب میدونست هنوز مردم آمادگی جنگیدن با غرب رو ندارند ، برای همین تصمیم گرفت خونی نریزه و آنچه هم شد دیگه بعد از سی و سه سال خوب میدونیم که همین غربیها بدست همین آقایون و خانمها که در صدد حفظ نظام هستند انجام دادند
ارسال یک نظر