ميخواهيم يك نتيجه گيري بكنيم. محمدرضا شاه، ميراثي را كه از خود به جا گذاشت و ايران را ترك گرفت با زبان آمار و ارقام است و نه با شعار و گردنشقي و فحاشي. آنچه بيشتر ملموس و دريافتني است، رشد اقتصادي، صنعتي، اجتماعي، سياسي، و فرهنگي ايران در زمان 25 سال آخر حكومت محمدرضا شاه، 25 سال آخر حكومت از قیام ملی، 28 مرداد 32 تا بهمن 57؛ نه تنها با 32 سال عمر حكومت جمهوري اسلامي ايران قابل مقايسه نيست بلكه با 250 سال حكومتهاي پيش از پادشاهان پهلوي، يعني رضاشاه، و قاجار نيز قابل مقايسه نيست. اينها بايد روزي در تاريخ نوشته شوند و ما ياد بگيريم؛ ياد بگيريم تا تاريخ را بخوانيم، برويم اصل قضيه را دريابيم. اينها حقيقت زبان آمار هستند نه شعار>* در سال 1332 يعني پايان حكومت مصدق، مجموع دانشجوياني كه در مدارس عالي ايران تحصيل ميكردند، از مرز 10 هزار تن نميگذشت؛ اما در سال 1357 تنها 12 ميليون ديپلمه در بين 35 ميليون نفر جمعيت ايران وجود داشت.
* در سال 1332 درآمد سرانهء ايرانيان كمتر از 80 دلار بود، در حالي در سال 1357 به رقم 2450 دلار رسيده بود؛ يعني 30 برابر در عرض 25 سال افزايش يافت.
* در سال 1332 هر ريال، واحد پول ايران، چيزي كمتر از چند سنت آمريكا نبود، در حالي كه در سال 1357، هر 65 ريال ايران با يك دلار آمريكا معاوضه ميشد و واحد پولي ايران، يكي از 7 واحد پولي معتبر جهان به شمار ميرفت.
* در سال 1332 درآمد ايران از محل فروش هر بشكه نفت، فقط 33 سنت بود! در حالي كه در سال 1357 با لغو قراردادهاي كنسرسيوم از سوي شاه، هر بشكهء نفت تا 37 دلار فروخته ميشد. (توجه كنيد 37 دلار در سال 1978 چه ارزش فوقالعادهاي داشته است) * در سال 1332 ميزان دخائر ارزي و پشتوانهء ايران، بدهي چند هزار شيلينگي و پوندي بود كه مصدق از دولتهاي خارجي وام گرفته بود تا براي پرداخت حقوق نظاميها، كارمندان و كارگران به كار گرفته شود؛ اما در سال 1357 ايران بيش از 23 ميليارد دلار ذخيرهء ارزي در نزد كشورهاي خارجي و بانك بينالملل داشت.
* در سال 1332 چيزي به نام «شركت ملي نفت ايران» وجود نداشت، كار استخراج و پالايش نفت ايران را كارگران تركيه، انگلستان و چند كشور ديگر انجام ميدادند؛ در حالي كه در سال 1357 شركت ملي نفت ايران، سومين شركت بينالمللي نفت جهان به شمار ميرفت كه علاوه بر كار توليد و استخراج نفت در ايران، پالايشگاهي در افريقاي جنوبي و ديگر نقاط جهان احداث كرده بود؛ الآن ما حتا پالايشگاه براي بنزين مصرفي داخل ايران نداريم. * در سال 1332 مجموع هواپيماهاي نظامي و غيرنظامي ايران، از مرز 150 فروند نميگذشت و اساسن مدتها بود كه نيروي دريايي ايران، رمقي براي گرفتن چند شكارچي كوسه در خليج پارس را هم نداشت؛ اما در سال 1357 ارتش ايران، پنجمين ارتش غيراتمي جهان بود و به شكرانهء پاسداري فرماندهان نيروي دريايي شاهنشاهي، ايران ژاندارم خليج پارس ناميده ميشد و هيچ كشور و شيخنشين خليج پارس، جرأت آنكه خليج پارس را خليج عربي بنامند، نداشتند. در سال 1357 نیروی هوایی ایران، بیش از 450 جنگندهء پیشرفته در اختیار داشت و از 5000 خلبان بسیار ماهر، بهره می برد. اينها كه گوشهء اندكي از سازندگي نمايان در دوران قبل از 1357 است، بايد دانست و دانسته شود كه چگونه به تصور غلط مصدقيها و تودهايها و کمونیستها و مجاهدین، محمدرضا شاه را عامل يك كودتاي ضدايراني مينامند؛ و همه جا ميگويند و مينويسند كه شاه توسط سازمان سيا و انگلستان به سلطنت برگشت. محمدرضا شاه توانست اين همه براي سازندگي ايران تلاش كند، ولي در همين دورهء 25 سالهء پس از 28 مرداد 32 تا 57، براي دهها كشور ديگر كه تحت سلطهء همان آمريكا و انگليس بودند، چنين سازندگي و پيشرفتي ابدن وجود نداشت. توجه شود كه تنها ايران بود كه از يك كودتاي آمريكايي به زعم مصدقيها و جبههء مليها، تا به اين اندازه از ترقي و پيشرفت بهرهمند شده بود. بيشرمي و دشمني هم حدي دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر