شاهنشاهان پهلوی

شاهنشاهان پهلوی

دوشنبه، مهر ۱۷، ۱۳۸۵

خرما پزون

درود بر شما

مطلب زير اختصاص دارد به سفري شهري آقاي جاويد به خوزستان در طي تابستاني كه گذشت البته سفر سياسي ايشان بماند فقط خواستم نشان بدم كه هواي خوزستان بد جور گرم است كه آقاي جاويد به وصف اين استان پرداختن و حسابي شاكي و هر وقت اسمش مياد عرق بر پيشاني اش هست از زبان خودش بشنويم

زماني كه تو اين گرما پرسه ميزديم يك اصطلاحي رو ياد گرفتم و اون خرما پزون بود برام جالب بود كمي جستجو فهميدم كه اين كلمه مال زماني است كه به هواي گرم و شرجي نيمه مرداد تا نيمه شهريور در اينجا يعني خوزستان گفته مي شود ميزان رطوبت به قدري بالاست كه نفس كشيدن سخت ميشه و آدم دائم تند تند نفس ميزند البته از يك جهت مفيد است اونم براي رطب هايي كه بر نخل ها آويزان است و تبديل به خرما مي كند واي اين گرمايي است كه هر حيواني را از بيرون آمدن از لانه پشيمان ميكنه چه برسه به آدم هاي دوپا و بيچاره سالمندان و بچه هاي خوزستان كه اين هواي گرم و اين درجه رطوبت برايشان سم است و بايد خانه نشين شوند

گرمايي كه تصورش براي بالانشينان نقشه جغرافيايي ايران باور كردني نيست چه برسه اينكه بخواهند اين هوا رو تحمل يا در آن زندگي كنند فكرشو بكنيد ساعت 8 صبح است به لطف اين كولر گازي در داخل خانه از خنكي بسيار خوبي برخوردار است از خواب بلند ميشي كمي نرمش هم مي كني لباس هايت را مي پوشي لباس هايي كه شب قبل آماده كرده بودي كه امروز بري رفيقم گفت اينا رو نپوش گوش نكردم 30 كيلو عرق كردم از ماست كه بر ماست كه خودم كردم كه لعنت بر خودم باد حالا بماند خلاصه در خانه را وا ميكني كه پاتو بزاري بيرون يهو جبهه اي از هواي گرم و مرطوب چنان حال آدم را مي گيرد كه ياراي قدم برداشتن ديگري نداري كه باز جمله آشنايي كه در اين يك ماه بايد هر روز تكرار كني باز هم شرجي

چون نمي توانستم كارام رو كنسل كنم و نمي توانستم خواهش كنم كه دوستام يه جوري جورم رو بكشن مجبور هستم كه برم نقدا تا سر خيابان 50 متر فاصله است وقتي به سر ايستگاه مي رسيم به قدري از شدت گرما عرق ميكنيم كه اون لباساي ديشب خيس و شل و ول ميشه بدبختي يك دستمال هم نداشتيم كه حداقل گوشه اي از اين سيلاب عرق رو به دوش بكشه عرق پيشاني كه از كنار ابرو رد شود ديگه روزگار چشم هم سياه ميشه شوري آن يه طرف آدم جايي رو هم نخواهد ديد حتي دماغ آدم قطره عرق داره شر شر ميريزه تو پيراهن

نه راه پس داريم نه راه پيش نفس نمي توانستيم بكشيم خلاصه اتوبوس رو بي خيال شديم گفتيم تاكسي بگيريم كه شايد لاقل از بار عصبانيت مان كم شود كه بدتر هم شد يك پيكان مدل شصت خورده اي وايساد مي شيني اولين جمله اي كه راننده به ما غريبه ها ميگه اينه گرمه آقا گرم ما خرما نخواهيم چه كسي را بايد ببينيم؟

و اين ماجرايي است كه هرروز براي اين مردم خوزستاني اتفاق مي افتد ولي بيشتر در هواي گرم يا قولي ديگر شرجي ملت از خانه خارج نمي شوند و ترجيح ميدن انجام كارهاشون رو به روزهاي ديگري موكول كنند بعضي ها شاكي هستن ميگن گرماي طاقت فرساي خرما پزون رو ما بايد تحمل كنيم خرماهاي شيرين و خوش طعمش رو ديگران بخورند منم در جواب مي گويم كه اشكال نداره خوزستاني ها به دست و دل بازي و مهمان نوازي مشهورن كه البته بعضي ها مي خندند بعضي ها شاكي

اما علت اين هواي گرم با رطوبت بالا چيه؟ اين دماي گرمي است كه از سمت شبه جزيره عربستان سعودي به سمت ايران مياد يا مي وزد و اين باد ها به علت گرماي شديد كه از صحراي عربستان به همراه دارند موقع حركت از بلا سر خليج فارس مقدار زيادي رطوبت كه حاصل تبخير آب هاي سطح دريا است با خود به جلگه خوزستان منتقل مي كند در واقع اين بادهاي گرم و خشك پس از عبور از خليج فارس مرطوب شده و اصطلاحا شرجي گفته مي شود

با اين اوصاف خرماي مردم خوزستان به دهان ما شيرين تر شد

هیچ نظری موجود نیست: