شاهنشاهان پهلوی

شاهنشاهان پهلوی

سه‌شنبه، مهر ۲۵، ۱۳۸۵

مطلب مدير تبليغات جنبش

درود به تمامی دوستان.

یک داستان کوتاهی از پیشوا برای شما دوستان تعریف می کنم.

در اوایل جنگ جهانی دوم پیشوا ( آدولف هیتلر ) با گارد خود سوار بر ماشین در خیابان های برلین حرکت می کردند كه ناگهان یک زن جلوی ماشین ایشان ظاهر شد.پیشوا دستور دادند تا ماشین را متوقف کنند.به این زن گفتند چه می خواهید؟ زن از زندگی خود ، از شوهری که در جنگ کشته شد برای پیشوا در چند ثانیه گفت.پیشوا هم که خیلی زنان را دوست داشت و حقوق زنان را رعایت میکرد از جیب مبارکش برای آن زن پول در آورد.( می گفتند پول زیادی بود که برای خرجی یکماه زن کافی بود)

امیدوارم از این داستان پند گرفته باشید و عظمت ایشان را باور کنید.

با تشکر

هایل هیتلر

مدیریت تبلیغات

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام.خوش امد می گم به مدیر تبلیغات جدید
امید دارم با ادمدن این سرور حزب قوی تر شود
ممنون
احدی