شاهنشاهان پهلوی

شاهنشاهان پهلوی

چهارشنبه، خرداد ۱۵، ۱۳۹۲

میهن سالاری به زبان ساده - بخش 5


ابراهام لینکن در نبرد با ایالات جنوبی امریکا اصل میهن سالاری را دنبال کرد و پس از جنگهای خونین، ایالات متحد امریکا پایدار ماند وگرنه  از دیدگاه مردم سالاری جنوبیها حق داشتند که رای خود را به انجام برسانند. امریکا از اغاز جمهوری نیم بند خود که برای زنان و بردگان سیاه حقوقی برابر با مردان سفیدپوست قائل نبود، اینک رنگ و بوی یک امپراتوری را گرفته است.
34- در یکی از بهترین و البته تلخ ترین فرصتها و بزنگاهان تاریخی ایران سه سلسله نیرومند به جای همبستگی ملی و از هم گسیختن حکومت عباسی، با یکدیگر به جنگ و جدل پرداختند. سامانیان و ال بویه با دو مذهب متفاوت(سنی و شیعه) و یک دین مشترک، به رویارویی با یکدیگر و نیز صفاریان میهنسالار پرداختند. سامانیان و ال بویه کیش را به کشور برتری دادند و سده ها به پس افتاد برپایی ایران بزرگ و خودفرما...
35- اسپهبدان و صفاریان نمونه هایی ناب از میهن سالاران هستند. انها گردن نه نهادند به رای اکثریت و نوع حکومت. در برابر کیش بنی عباس و بنی امیه از مات شدن کشور جلوگیری کردند و نگزاشتند میراث تاریخی و فرهنگی نیاکان از سوی مردم به فراموشی سپرده شود.
36- برپایه مردم سالاری (یعنی: هرچه مردم بخاهند و بگویند و بکنند) ، زرتشت و دیگر فرزانگان و کیانیان نمی بایست هیچگونه کوششی برای دگرگونی میهن و جامعه میکردند!!
37- مولانا بلخی که در سراسر مثنوی اش هیچ یادکردی از حکمت و فرهنگ ایران باستان ندارد، و سعدی که اگرچه ستایشهایی از خسروان و بزرگان باستانی ایران داشته اما در سوگ واپسین خلیفه و فروپاشی حکومت عباسی، مرثیه میسراید نمونه هایی از همسویی با عوام و گرایش مردم سالاری به شمار میروند.
در برابر این دو، فردوسی و حافظ رویکردی میهن سالارانه دارند و با انکه بیشتر مردم به خلافت و امامت گردن نهاده اند، انها سخن از خسروان و کیان و شاهنشاهی ایران دارند.
38- انقلاب مشروطه ی پادشاهی ، پویش اقلیتی ملی و میهن سالار بود و نه اکثریتی که در دوره قجر مانند عصر حجر زندگی میکرد. از دیدگاه اماری و مشارکتی، انقلاب مشروطه پادشاهی به پای انقلاب مشروعه جمهوری نمیرسد. اما به راستی کدامیک دستاوردهایی میهنی - مردمی داشت؟ کدامیک به سود کشور بود؟
39- یکی از روشن ترین نمونه ها درباره فرومایگی مردم سالاری و فرامایگی میهن سالاری این است که بیشتر ساکنان سرزمین های جدا شده از ایران مرکزی کوشش شایسته ای برای بازگشت به دامان مام میهن انجام ندادند. و به همانگونه نیز، باشندگان ایران مرکزی، هم میهنان جدا افتاده در مرزهای ساختگی و دروغین را به فراموشی سپردند...
40- اینکه محتوای نظام مهم است نه پوشش آن، درست نمیباشد. بهترین کالا هم نیاز به پوششی نیک و درخور دارد تا فاسد نشود. میهنسالاری کیانی بهترین پوشش و محتواست.
سعدی شیرین سخن میگوید: تن آدمی شریف است به جان آدمیت. و لباس زیبا و پر زرق و برق را نشان آدمیت نمیداند. این سخن درست است اما شریفترین آدمها نیز دوست ندارند جامه ای ژولیده و پاره و ناپاک به تن کنند. در فرهنگ میانه گزین مزدایی، هم به ظاهر و هم به باطن توجه شده است. در مناظره و گفتگو با جمهوری طلبان هیچگاه آنان نتوانستند از این تله ی خود خواسته و خودساخته بیرون آیند که نه پادشاهی لزومن خودکامگی و استبداد است و نه جمهوری یکسره دموکراسی و ازادی را به ارمغان آورده است. جمهوریهای استبدادی با پادشاهی های اروپایی هرگز درخور برابری نیستند. جمهوری طلبان پیاپی این دروغ و تحریف را تکرار میکنند که پادشاهی یعنی سلطه ؛ و با بی شرمی قاجار و پهلوی را در یک رده جای میدهند. آیین و فرهنگ پادشاهی با آن شکوه و وقار و فرهمندی اش هیچگاه آلوده ی لودگیها و رفتار عوامانه روسای جمهور نمیشود. در این فرهنگ، پادشاه نمونه ای از یک انسان والا برای مردمانش است نه انکه مانند روسای جمهور، خودش را تا پایین ترین منش اوباشانه فرو اندازد. کاخ ریاست جمهوری و قالی قرمز و تشریفات دیگر همگی آیینهای شاهانه ای هستند که در نظامهای جمهوری تقلید میشوند. نه سلطنت استبدادی و نه جمهوری آبکی ایرانی شایسته ی کشور کورش و دیار دارا نیست.
آيين هايي كـه در بـارگـاه شاهـان انجام مي‌گرفت، امـروزه كمابـيش در ســراســر كشورها ـ چه پادشاهي و چه جمهوري ـ رعايت مي‌شود. اين آيين ها بر سه پايه بوده است:
1. استوره اي و نمادين.
2. ادب و احترام.
3. حفاظتي و امنيتي.
گزنوفون مینویسد: كورش سرمه كشيدن و آرايش صورت را تشويق مي‌كرد تا چشمان افراد: درخشان، و با رنگ: پوست ايشان زيباتر شود. و مقرر داشت كه درباريانش در انظار ديگران آب دهان نيندازند و يا بيني پاك نكنند و يا سر بر نگردانند و به چيزي خيره ننگرند و چنان رفتار سنگين و قرين وقار نمايند كه گويي هيچ چيز توجه آنها را جلب نكرده است.
جاحظ در كتاب تاج آورده است:
آيين پادشاهان ايران اين بود كه هر كس را پُرخوار و حريص و شكم پرست مي‌يافتند، وي را از صف محترمين جدا ساخته با زيردستان رديف مي‌كردند... و ديگر از آداب خوراك اين است كه مي‌بايد در پيش هر يك بشقابي باشد جداگانه و هر نوع خوراكي از گرم و سرد، از مايع و غير مايع، كه در بشقاب پادشاه گذارند، مي‌بايد در ظروف ديگران نيز پر كنند. زيرا براي پادشاهان ناگوار است كه خوراكي را به خود اختصاص داده و ديگران را محروم دارند... از جمله مراسم خوان پادشاهي اين است كه بايد دستمال صورت، به غايت سفيد و پاكيزه و تميز باشد. چون بار ديگر بر سر خوان لازم آيد، سزاوار است كه آن را شسته و پاكيزه كرده باشند يا دستمالي نو بر سر سفره گذارند... 
به نوشته ی دکتر محمد محمدي در کتاب: تاريخ و فرهنگ ايران / پيوستها 1
معمولا وقتي سخن از دربار و مراسم درباري مي‌رود، بيشتر به جنبه‌اي از آن توجه مي‌شود كه به تشريفات ظاهري باز مي‌گردد يا از مراسمي ياد مي‌شود كه شكوه و جلال دربار شاهان را مي‌نماياند و يا از ادب و فرهنگي سخن مي‌رود كه آراسته بودن به آنها براي كساني كه با دربار سر وكار مي‌داشته اند از فرايض شمرده مي‌شده است و كمتر به جنبه ديگري به رسوم درباري توجه مي‌شود كه نه با تشريفات بلكه با آيين كشورداري و اداره امور مملكت سروكار مي‌داشته‌اند؛ امري كه اگر در سخن از دربار ساساني ناگفته بماند مهمترين مزيت و ويژگي آن ناگفته مانده است.

هیچ نظری موجود نیست: