شاهنشاهان پهلوی

شاهنشاهان پهلوی

شنبه، خرداد ۱۸، ۱۳۹۲

میهن سالاری به زبان ساده - بخش 8



50- دموکراسی را بر دو گونه دانسته و انجام میدهند: مستقیم و غیرمستقیم. هرچه کشوری بزرگتر و یا مردمش ناآگاهتر باشند کفه دموکراسی غیرمستقیم سنگینتر میشود. یعنی مردم نمیتوانند راس و فله ی هرم سیاست را با رای بی واسطه ی خود برگزینند. از سوی دیگر، در برخی کشورها پس از ازمون شهروندی مردم حق رای دارند. و باز در پاره ای کشورها دادن رای اجباری است. با نگرش به شرایط  ایران مرکزی، دموکراسی بهترست به گونه غیر مستقیم باشد و مردم دو گونه حق رای داشته باشند: اجتماعی و سیاسی. برای گزینش کشوردار (نخست وزیر/ رییس مردم)میشود هرمی را در نگر داشت که  در کف و قاعده اش، مردم هر شهر: شهردار را با رای اجتماعی و مستقیم برمیگزینند. شهرداران هر استان، استاندار را انتخاب میکنند. و استانداران: کشوردار را معرفی مینمایند.  (من در نوشتارهایی دیگر بیشتر و اشکارتر اشاره خاهم کرد).
51- دیدگاه ماکس وبر:
دموکراسي مشارکتي به‌ عنوان وسيله‌ي حکومت منظم در جوامع بزرگ، غيرممکن است. اين امر، تنها به اين دليلِ مسلم نيست که ميليون‌ها تن نمي‌توانند به‌طور مرتب براي گرفتن تصميمات سياسي اجتماع کنند، بلکه از آن‌روست که اداره‌ي يک جامعه‌ي پيچيده، مستلزم تخصص expevtise     است... مشاغلي را که نيازمند تخصص است، نمي‌توان در معرض انتخاب افرادي قرار داد که ممکن است تنها آگاهي مبهمي از مهارت‌ها و اطلاعات ضروري داشته باشند
52- به عنوان یک قانون ابدی و سوگند جاودانه میهنی، آیین و نظام شاهنشاهی (فدرالیسم راستین)، بنیاد هویت ملی به شمار می آمد و در دورانی که پ‍شتوانه مزدیسنا (خرد و دادگری) را به همراه داشت، ایران زمین را به اوج قدرت و شهرت نیک رسانید. شاه و مردم ایران باستان بر این پیمان بودند که به کیش و آیین سیاسی کشور پایبند بمانند. نظام سیاسی ایران آریایی چنان بنا شده بود که به عوام و قومها اجازه نمیداد کشور را به تجزیه بکشانند و یا حکومتی را برگزینند که پیامدش بر ضد میهن باشد. در آیین شهریاری ایرانی، شاه نه یک خودکامه و خودسالار بلکه آفریده و زیردست نیرویی فراتر به نام خداوند بود و برای رفاه و پیشرفت میهنش میکوشید.

53- نکته بسیار مهم در ایران باستان، بهره وری از دین در خدمت میهن بوده و نه برعکس. در آن دوران هیچگاه شاهان پروا ندادند که حکومتی دینی بر سر کار آید و برخلاف نوشتارهایی که توتی وار از نفوذ موبدان ساسانی سخن میگویند، ساسانیان به عنوان یک راهبرد (استراتژی) به ویژه در برابر روم مسیحی، از دین ملی زرتشتی برای آمادگی و همبستگی مردم، سود میبردند. سرکوب مانویان و مزدکیان بهترین نمونه ها برای جلوگیری از دخالت روحانیت در سیاست است. به یاد آوریم که کتاب مقدس اوستا نه تنها دفتری دینی بلکه نامه ای ملی و میهنی بوده زیرا درجای جای آن، ایران زمین ستوده شده است: ایران، دل جهان و تاج سر هفت کشور و بهترین سرزمین برگزیده اهوراییست.
54- سخن آخر و راهکار نهایی را در کتاب پهلوی دینکرد میتوان جست:
اگر  روزی در این جهان زورمندی دین بهی و شهریاری درست ایین، در یک فرمانروای نیکو گرد آید، پیامدش کاهش عیبها و گزندها در میان مردم، و بالیدن آبادانی و پارسایی و نیکبختی است.
اگر شهریار بر تخت نباشد: شهریاری بی نام و دین بی رواج و زین ابزار ناکارآمد و بخشودگی ناپیدا و خزانه تهی و سپاه پراکنده خواهد بود.
از گونه های همبستگی: یگانه شدن با دیگر ایرانیان است به انگیزه ی خیم و خوی ایرانیشان و جدایی گزیدن از نا ایرانیان. گونه ی دیگر یگانگی با بهدینان میباشد.
سامانش پادشاهی نیکان، نهاده شده بر میانه روی و دادگری پاک و ناب است. با یادکرد از ستودگان اسمانی، این امید هست که دگربار درفش پادشاهی نیکان برافراشته شود. همینکه آن مرد اشکار شود، حکومت بد نابود میشود.
هرگاه ایرانشهر بن پاره های خود: دادگری اریایی و ایین دین مزدایی را دارا باشد، میهماندار مینوی نیک است. ایرانشهر آراسته و پاک و زیبا و خوشبو و شادمان خواهد شد.
از دادگری و دین سازگار است که نکویی و سود، افزایش میگیرد. زورمندی در شهریاری ایرانی سر برآورد و رستگاری و فراخی رونق گرفت. سرزمینهایی که از آن «کیش» شکست خورده اند شوربخت و فرو افکنده شدند.

بزرگداشت شهریاری ایرانی تنها از دین ایرانی برمیخیزد. و پیروی از اورمزد و دین مزدایی نیز از شهریاری ایرانی نیرو میگیرد.

هیچ نظری موجود نیست: