شاهنشاهان پهلوی

شاهنشاهان پهلوی

جمعه، خرداد ۱۷، ۱۳۹۲

میهن سالاری به زبان ساده- بخش 7



45- یکی از ستونهای میهنسالاری ایرانی ، زبان ملی پارسی به پیشوایی شاه نامه است.
مارک بلوخ در کتاب «جامعه فئودالی» اشاره دارد که: بدون وجود یک نام، تجسم تصویر روشنی از مام میهن آسان نیست... تکلم به یک زبان، مردم را به یکدیگر نزدیکتر میکند و در سنتهای فکری ایشان عناصر مشترک جدیدی پدید می آورد./
وی یادآور میشود که اروپای فئودالی و ملوک الطوایفی، زمانی توانست در راه پیشرفت قدم بگزارد که قدرتهای مرکزی (پادشاهی ها) سرزمینهای متلاشی شده و پراکنده را زیر یک درفش واحد ملی گرد آوردند و احساسات ملی را برانگیختند.
46- با شکل گیری حکومت بلشویکی روسیه و گسترش کمونیسم، و با پیدایش حزب نکبتبار توده در ایران مصیبتهایی رخ داد که به ویژه هنوز در بخش فرهنگی دامنگیر ماست. چپگرایان و جهان وطنیها داس و چکش خود را بر تندیس بنیادگرایی ایرانی کوبیدند و نگزاشتند که یک روشنفکری نیرومند ملی هویدا شود. از نیرنگها و سنگرهای آنها جریان سازی شعر نو بود. این سرخ ها با همسویی سیاه رویان تا توانستند میهن سالاری را از سکه انداختند و جهان وطنی را رواج دادند. امروزه غرب زدگانی نیز افزوده شده اند که به بهانه دهکده و طویله ی جهانی، و نظم نوین و دیگر عبارتهای روشنفکرمآبانه ، از رشد میهن پرستی به ویژه در ایران جلوگیری میکنند. اما بی گمان اموزه های میهن سالاری به یاری یزدان، انها را از کار خاهد انداخت. بنیادگرایی ایرانی راهکاری است برای ایرانی ماندن در شرایطی که با نقاب و لقب جهانی شدن، میخواهند هویت ما را در هم بکوبند.
47-ايران يك  شبه قاره به شمار مى رفت كه همواره مرزهاى فرهنگى آن، بسى فراتر از مرزهاى سياسى و طبيعى اش، كشورهاى ديگر را درمى نورديد. آنچه كه جاى تعجب دارد، سكوت ما ايرانيان در برابر دروغ و غلو ناسيوناليستى ديگران است. اگر «نظامى گنجوى» مى گويد: «همه عالم، تن است و ايران: دل» از يك واقعيت تاريخى سخن مى گويد. فرهنگ و تمدن ايرانى، نه يك دستاورد محدود قومى و قبيله اى، بلكه يك خصلت و ويژگى جهانى است. اين ميراث به اندازه اى حسادت برانگيز است كه قوم هاى كوچك و بزرگ، كوشيده اند هر تكه از آن را به نام خود ثبت كنند! فرهنگ ميترايى را به نام «هلنى» جا مى زنند، بر سر «ابوريحان بيرونى» و «ابن سينا» و بسيارى از بزرگان ايرانى، عقال مى نهند، بر پاى «فارابى» چكمه قزاق مى كنند و گاهى هم كشاكش دارند كه «جلال الدين بلخى» آيا افغانى است يا غير؟
48- سرزمین سپند و ارض مقدس در اغاز و در بنیاد : ایران زمین بوده است. کسانی که به کتابهای مقدس عهد قدیم (تورات) و عهد جدید (انجیل) و نیز قرآن اعتقاد و باور دارند باید بدانند که در کتاب افرینش / تورات، بوم بهشتی بشر فلات ایران به شمار میرفت که در دو سوی آن، رودهای جیهون و فرات روانه بودند... کشتی نوح در چکاد ارارات به خشکی نشست. باید بدانند که نبی های تورات از شاهان هخامنشی به نیکویی یاد کرده اند و کورش بزرگ را مسیح  {قرآن: ذوالقرنین} دانسته اند.
بنابراین اگر از دیدگاه دینی و مذهبی نیز بنگرید، باید به ایران و میهن سالاری ایرانی ارج و احترام نهاد.
49- در وداها آمده است که ایزد اندرا (اندروای اوستایی) روشنایی را به سوی آریا (ایران زمین) میکشاند و مردم ارین را کمک میکند. افزون بر یادکرد و تقدس اریاورتا (اریابهارات) از سرزمینهای پارت و پارس نیز در سرودهای ریگ ودا نام برده شده. در کتبی دینی به نام پورانا کوه مقدس مرو جایی بود که ایزدان و اهوراییان در دامانش جای داشتند.
* برای اگاهی بیشتر بنگرید به :
- ایران بزرگ (جغرافیای استوره ای و تاریخی مرزها و مردمان ایرانی)
- پیامبر اریایی (ریشه های ایرانی در کیشهای جهانی)

هیچ نظری موجود نیست: