زادروز استاد گرامیم فرود فولادوند را به دوستاران، هواداران و خانواده ایشان شادباش میگویم .
شش سال از ناپدید شدن فرود فرلادوند می گذرد. شش سال است که او به همراه ۲ تن از یاران انجمن پادشاهی ایران در ترکیه بدست رژیم جمهوری ددمنش اسلامی ربوده و بداخل کشور برده شدند . فرود فولادوند برایمان همچون استاد و پدری مهربان بود. او ما را از برزخ شک و تردید نجات داد و شمعی جلوی راهمان افروخت که هیچگاه راهمان را گم نخواهیم کرد. راه ایران، راه نیاکان، راه زرتشت و کوروش و فردوسی....
آری، شمعی که او در تاریکی هزاره ما افروخت، چنان روشنگر بود که ما را از خواب غفلت "بحران هویت" بیدار کرد و آن بیدادی را که در این 1400 سال اخیر بر پیکره ایران عزیزمان رفته بود را به ما نشان داد. همان تاریخی که با همت قدرتهای جهانی و با خرج شدن منابع ملی این مرز و بوم بر علیه فرهنگ ملی خودش، توسط مثلث "روحانیون، دولتمردان و سرمایه داران" تلاش شده بود تا درپشت غبارهایی از موهومات مدفون شود و زنگاری از اندیشه های خرافی بر آن بنشیند، و در یک کلام، تاریخ را دگرگونه به فرزندان این مرز و بوم نشان دهند.
آری، او با دانش سرشار خود و مهری که در دل به این فرهنگ آبا و اجدادی داشت، آغاز به پژوهش کرد. عمر خود را صرف زنگار زدایی از تاریخ به عمد پنهان شده میهن اهورایی مان کرد و شمعی افروخت که آفاق را بسوخت و آتش بر جان همه میهن پرستان زد. آتش عشق به میهن که مانند ققنوسی دوباره از خاکستر خود پدید آمد. او آمد تا ایران بماند. او آمد تا نگذارد دستهای پشت پرده هویت ملی ما را مصادره کنند و فرهنگ دروغین تازی را بر ما چیره گردانند. او فرزندی از تبار فیروز نهاوندی و بهزاد همدانی و بهمن جاذویه و... بود، او فرزند ایران زمین، جگر سوخته از ویرانی میهن بود...
آری، او سوشیانت هزاره ما بود. همانگونه که ایرانبان فردوسی بزرگ سوشیانت هزاره پیشین بود و عمر خود را فدا کرد تا ایرانی زبانش را که بخشی از هویت ملی اوست، از دست ندهد، ایرانبان فرود فولادوند نیز سوشیانت هزاره ما بود و عمر خود را فدا کرد تا ایرانی تاریخ پدریش را که بخشی از هویت ملی اوست فراموش نکند.
اکنون او در میان ما نیست و ما از دانش بیکرانش محرومیم. دستهای انیرانی او را از ما گرفت. آنها که در طول این هزاره ها سر ستیز با این فرهنگ غنی و مهر آریایی داشته و دارند، او را از ما گرفتند. چه کسی پاسخگوی میهن پرستان است؟ او یک تن نبود، او یک تاریخ بود، ... چه کسی پاسخگوی ماست؟ در این شش سال، هیچکس پاسخگوی این جنایت نبوده، ولی ما با آن جنایتکاران می گوییم، که استاد زنده است و تا ابد زنده خواهد ماند، زیرا که اندیشه او زنده است، زیرا که ایران زنده است و تا ابد زنده خواهد ماند. در درازنای تاریخ، هر بار دلاورانی از ایران زمین برمیخیزند و مانند پروانه با عشق گرد آتش شمع می گردند و پر و بال میسوزانند تا ایران زنده بماند.
همانگونه که ایرانبان فردوسی می فرماید:
بر آوردم از نظم کاخی بلند
که از باد و باران نیابد گزند
ایرانبان فرود فولادوند نیز کاخی از دانش و روشنگری ساخت که هرگز با تلاش دشمنان ایران زمین از میان نخواهد رفت.
ایران نخواهد مرد، تا ایرانبانان زنده اند.
پاینده ایران
رزیتا
سخنگوی انجمن پادشاهی ایران
شش سال از ناپدید شدن فرود فرلادوند می گذرد. شش سال است که او به همراه ۲ تن از یاران انجمن پادشاهی ایران در ترکیه بدست رژیم جمهوری ددمنش اسلامی ربوده و بداخل کشور برده شدند . فرود فولادوند برایمان همچون استاد و پدری مهربان بود. او ما را از برزخ شک و تردید نجات داد و شمعی جلوی راهمان افروخت که هیچگاه راهمان را گم نخواهیم کرد. راه ایران، راه نیاکان، راه زرتشت و کوروش و فردوسی....
آری، شمعی که او در تاریکی هزاره ما افروخت، چنان روشنگر بود که ما را از خواب غفلت "بحران هویت" بیدار کرد و آن بیدادی را که در این 1400 سال اخیر بر پیکره ایران عزیزمان رفته بود را به ما نشان داد. همان تاریخی که با همت قدرتهای جهانی و با خرج شدن منابع ملی این مرز و بوم بر علیه فرهنگ ملی خودش، توسط مثلث "روحانیون، دولتمردان و سرمایه داران" تلاش شده بود تا درپشت غبارهایی از موهومات مدفون شود و زنگاری از اندیشه های خرافی بر آن بنشیند، و در یک کلام، تاریخ را دگرگونه به فرزندان این مرز و بوم نشان دهند.
آری، او با دانش سرشار خود و مهری که در دل به این فرهنگ آبا و اجدادی داشت، آغاز به پژوهش کرد. عمر خود را صرف زنگار زدایی از تاریخ به عمد پنهان شده میهن اهورایی مان کرد و شمعی افروخت که آفاق را بسوخت و آتش بر جان همه میهن پرستان زد. آتش عشق به میهن که مانند ققنوسی دوباره از خاکستر خود پدید آمد. او آمد تا ایران بماند. او آمد تا نگذارد دستهای پشت پرده هویت ملی ما را مصادره کنند و فرهنگ دروغین تازی را بر ما چیره گردانند. او فرزندی از تبار فیروز نهاوندی و بهزاد همدانی و بهمن جاذویه و... بود، او فرزند ایران زمین، جگر سوخته از ویرانی میهن بود...
آری، او سوشیانت هزاره ما بود. همانگونه که ایرانبان فردوسی بزرگ سوشیانت هزاره پیشین بود و عمر خود را فدا کرد تا ایرانی زبانش را که بخشی از هویت ملی اوست، از دست ندهد، ایرانبان فرود فولادوند نیز سوشیانت هزاره ما بود و عمر خود را فدا کرد تا ایرانی تاریخ پدریش را که بخشی از هویت ملی اوست فراموش نکند.
اکنون او در میان ما نیست و ما از دانش بیکرانش محرومیم. دستهای انیرانی او را از ما گرفت. آنها که در طول این هزاره ها سر ستیز با این فرهنگ غنی و مهر آریایی داشته و دارند، او را از ما گرفتند. چه کسی پاسخگوی میهن پرستان است؟ او یک تن نبود، او یک تاریخ بود، ... چه کسی پاسخگوی ماست؟ در این شش سال، هیچکس پاسخگوی این جنایت نبوده، ولی ما با آن جنایتکاران می گوییم، که استاد زنده است و تا ابد زنده خواهد ماند، زیرا که اندیشه او زنده است، زیرا که ایران زنده است و تا ابد زنده خواهد ماند. در درازنای تاریخ، هر بار دلاورانی از ایران زمین برمیخیزند و مانند پروانه با عشق گرد آتش شمع می گردند و پر و بال میسوزانند تا ایران زنده بماند.
همانگونه که ایرانبان فردوسی می فرماید:
بر آوردم از نظم کاخی بلند
که از باد و باران نیابد گزند
ایرانبان فرود فولادوند نیز کاخی از دانش و روشنگری ساخت که هرگز با تلاش دشمنان ایران زمین از میان نخواهد رفت.
ایران نخواهد مرد، تا ایرانبانان زنده اند.
پاینده ایران
رزیتا
سخنگوی انجمن پادشاهی ایران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر